جستجو

Nov 20, 2014

چرايى و فلسفۀ برگزارى جشن آذرگان

نام نهمین روز در تقویم ایران باستان Athar می باشد!
آذر، روز ايزد نگهبان آتش نزد ايرانيان باستان است که نهمین روز هر ماه خورشیدی و نهمین ماه از سال شمسی است.
ای خرامنده سرو تابان ماه                                   روز آذر می چو آذر خواه
                                                                    « مسعود سعد سلمان »
جشن آتش
نخستين جهان بينی زرتشت سفارش به برگزاری جشنهای ملیّ ايرانيان دربين هوادارانش بود. نظربه اينكه اشوزرتشت، خودايرانی بودوجشنهای متعدّد ملیّ وميهنی مردم خودرا چون نوروز، مهرگان، آذرگان، سده وغيره... كه ازجشنهای افتخارآميز وتاريخی ايرانيان بود و برپايۀ گردش سال خورشيدی وبرابر بافصول چهارگانه ومنطبق باآب وهوای اين سرزمين بنيانگذاری شده بود وهمۀ ايرانيان نسبت به ادامه يافتن آن دلبستگی شديد داشتند وبه ياد نياكان پرافتخارخود به برگزاری اين جشنها می پرداختند-اشوزرتشت آنها راابقا وبرگزاری آنها را، مانند گذشته، به بيروان خودسفارش فرمود.
آتشکده ی آذرفرنبغ فیروز آباد فارس در دوران باشکوه ساسانیان 
انگیزه برگزاری جشن آذرگان:
فرخندگی هم نامی روز و ماه به نام ایزد آذر و بزرگداشت جایگاه آن دراندیشه ایرانیان:؛

جایگاه آذر در فرهنگ ایران:
آذر در اوستا « آتَر/ آتَرش» و در پهلوی « آتُر / آتَخَش » و در فارسی امروز « آذر / آتش »است. آذر، ایزد نگاهبان آتش و فروزه و جوهره ی اهورامزداست، برای همین گاه او را در شمار امشاسپندان یا فرشتگان آورده اند. در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیده های طبیعی ستودنی است؛
تحوّل گردونه مهر و سنبل گرما و تکامل برداشتهای آن در دوران های تاریخی گوناگون
چون گرما، زندگی را در کالبد دیگر پدیده های هستی جاری می سازد و با نور خود که نشانی از آذر اهورایی است جان و دل یاران اهورامزدا را روشنایی می بخشد، پس « سوی پرستش » اهورا مزداست و آتش پرستاران در آتشکده از آن پرستاری می کنند. جشن آذرگان از جشنهای ویژه ی آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی برگزار می شود.

آتشگاه حوالی اصفهان
ایزد آذر در متن های کهن:
در بسیاری از متون کهن از آذر اهورایی یاد شده و جایگاه او ستوده شده است. برای نمونه در « یسنا، هات  ٦٢ » از آذر اهورایی با صفاتی چون « برازنده ستایش و نیایش » ، « گشایش بخش » و « پناه بخش » یاد شده است و از او شادکامی، زندگی دراز، آسایش همگانی، کامروایی و روشنایی خواستار شده اند. همچنین در « آتش نیایش » در ستایش آذر اهورایی آمده است: « درود بر تو ای آتش! ای برترین آفریده سزاوار ستایش اهورا مزدا ... به تو ای آتش! ای پرتو اهورامزدا ! خشنودی و ستایش آفریدگار و آفریدگانش برساد(=دعای پایان نماز در آیین زرتشتی) ! افروخته باش در این خانه ! پیوسته افروخته باش در این خانه! فروزان باش در این خانه ! تا دیر زمان افزاینده باش در این خانه! به من ارزانی ده ای آتش! ای پرتو اهورامزدا ! آسایش آسان! پناه آسان ! آسایش فراوان! فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان و هوشیاری روان و پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی زیان و پس از آن دلیری مردانه، استواری، هوشیاری و بیداری، فرزندان برومند و کاردان، کشورداری و انجمن آرا، بالنده، نیک کردار، آزادی بخش و جوانمرد، که خانه مرا و ده مرا و شهر مرا و کشور مرا آباد سازند و انجمن برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ بخشند... »
آتشکده باکو
آیین های جشن آذرگان:
در « فرهنگ جهانگیری » ، « برهان قاطع » ، « مُرَوّج الذهب مسعودی» و « المدخل فی صناعة احکام النجوم » از « کیا کوشیار ابن لبان شهری جیلی » این جشن را با نام « آذرخش » نوشته اند.
ابوریحان بیرونی در « آثارالباقیه » دربارهٔ جشن آذرگان نوشته است: « روز نهم آذر، عیدی است که به مناسبت توافق دو نام " آذرجشن" می گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند است و این روز جشن آتش است و به نام فرشته ای که به همه آتشها موکل است نامیده شده. زرتشت امر کرده در این روز آتشکدهها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند ».

آتشکده بیدگل
نیاکانمان آذرگان را روزی خجسته می دانستند و در خانه ها و بامها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و خواندن نیایشها و گستردن سفره آیینی با خوراکیهای گوناگون در آتشکده ها که آذین بندی شده بودند، جشن می گرفتند. به هنگام جشن، بر آتش چوبهای خوش سوز و خوش بو می نهادند و آنگاه به مناسبت آغاز سرما، از آتش فروزان در آتشگاه، هر کس اخگری به خانه برده و آن آتش تا پایان زمستان در خانه ها فروزان بود و نمی گذاشتند خاموش شود و آن را نیک فرجام و فرخنده می دانستند. یکی از نیایش هایی که در آذر روز هرماه و از جمله در آذر روز از آذرماه خوانده میشود « آتش نیایش » نام دارد که پنجمین نیایش از پنج نیایش « خُردِه اوستا » است.
رقص دور آتش در دوران معاصر
 مسعود سعد سلمان، شاعر پارسی گوی، در قطعه هایی که برای نام ماههای ایرانی سروده، دربارهٔ « آذر ماه » می گوید:
ای ماه، رسید ماه آذر
برخیز و بده می چو آذر
 آذر بفروز و خانه خوش کن
ز آذر صنما به ماه آذر
او همچنین دربارهٔ « روز آذر » گفته است:
ای خرامنده سرو تابان ماه
روز آذر می چو آذر خواه
شادمان کن مرا به می که جهان
 شادمان شد به فرّ دولت شاه
نگاره ای سنبلیک از آتش آدر دوره صفویان
آیین های جشن آذرگان در ایران امروز:
جشن آذرگان این روزها در شهرهای کرمان، یزد، شیراز، تهران و... از طرف زرتشتیان و با شرکت این گروه از اقلیت های مذهبی در مراکز دینی خودشان برگزار میشود. خواندن بخشهایی از اوستا توسط موبد، بخش همیشگی این آیین به شمار میرود.
گل ویژه جشن آذرگان:
در کتاب پهلوی « بندهش » آنجا که « دربارهٔ چگونگی گیاهان » سخن به میان می آید، از میان گلها « آذریون» گل ویژه آذر معرفی شده و آمده است: « ... این را نیز گوید که هر گلی از آنِ امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:... آذریون آذر را ... ». در متون فارسی گل آذریون را با نامهای دیگری همچون « آذرگون »، « گل آتشی » یا « گل آتشین » نیز نامیده اند چنان که امیر معزی، صائب و واعظ قزوینی در اشعار خود آن را گلی با رنگ سرخ آتشین تصویر کرده اند و گفته اند که گرچه سرخ است اما گل سرخ نیست و خوش بو هم نیست. اما در برخی دیگر از منابع آن را گلی زرد دانسته اند. پس چنان که پیداست در زمانهای گوناگون نام « آذرگون » را بر گلهای مشابه نهاده اند. در همین مورد در لغت نامه دهخدا زیر واژه های آذریون و آذرگون آمده است: « گلی باشد زرد که در میان زَغب و پُرزی با ریشه های سیاه دارد و خوش بوی نیست و ایرانیان دیدار آن را نیک دارند و در خانه بپراکنند ( از قاموس ). چنان که در آذرگون گفته شد آذریون معرب آذرگون است و اقوال فرهنگ نویسان مانند شعرا در معنی آن نهایت مختلف و مضطرب است، و آن را خیری و نوعی بابونه و سطردیقون و اقحوان و زبیده و کخله و گاوچشم و همیشه بهار و نوعی از شقایق و گل آفتاب پرست و امثال آن گفته اند.
برگه ای از اوستای آغازین در باره پایه گذاری خانواده و ازدواج!
صاحب تحفه، حكيم سيد محمد مومن تنكابنی گوید: نباتی است میان شجر و گیاه بقدر ذرعی برگش بی زواید و نرم بقدر برگ جرجیر و با اندک زغبیت و گلهای او بزرگ و پهن و مدور و زرد و رخشنده و در وسط او برگهای ریزه ٔسیاه مایل به سرخی و به غایت خوش منظر و همیشه رو به آفتاب دارد و به حرکت او دور می کند... و تشویش اقوال مؤلف اختیارات بر ارباب بصر پوشیده نخواهد بود - انتهی . و از این تعریف روشن میشود که آذریون همان گل است که اکنون آفتاب گردان نامند : و آذریون از حسد رخسار آتش رنگ او رخ بزرآب فروشست و به سان غمگینان از اوراق گلناری چهره زعفرانی بنمود. ( تاج المآثر …)از امثله فوق و نیز از مندرجات فرهنگها و لغتهای طبی چنین مستفاد میشود که آذرگون را قدما به درستی نمی شناخته اند و یا این کلمه در امکنه و ازمنه مختلف معانی مختلف می داده است . از معانیی که برای این کلمه آورده اند همیشه بهار، خجسته، قسمی از شقایق که اطرافش خیلی سرخ و وسطش نقطه سیاه دارد، لاله، شقر، لاله ٔ دختری، آردم، گل آفتاب پرست، گاوچشم، خیری، کحله و زبیده است و گفته اند نوعی از گل است که بعضی به سرخی زند و برخی به زردی ... ».
آتشکده دور ایلامی
و اما لامعی گرگانی ( از شاعران دوران ملکشاه سلجوقی ) نیز در ابیاتی آذرگون را با گلبرگ هایی زرد با میانه سیاه تصویر کرده است:
دو چشم خویش برافکن به چشم آذرگون
در این زمان و بر آماق او گمار آماق

به چشم بر مژهٔ زرد اگر نکو نبوَد
نکو بُوَد سیه اندر میان چشم اَحْداق

آتشکده کلات مند شهرستان دشتی
به این ترتیب اگرچه در برخی از فرهنگهای گیاهشناسی گاه « آذرگون » را به عنوانی صفتی برای گل هایی همچون شقایق، لاله، سیکلامن و همیشه بهار که به سرخی می گرایند، نیز به کار برده اند اما از آنچه در متون کهن فارسی دربارهٔ گل آذرگون یا آذریون برجای مانده چنین می توان نتیجه گرفت که این گلی است گرد و بزرگ با گلبرگهای زرد که گاهی نیز به سرخی می زند و با توجه به شواهد موجود به نظر آذرگون یا آذریون مورد اشاره در متون کهن ایرانی گونه ای از آفتابگردان یا همان « Sunflower » با نام علمی ( Helianthus annuus ) است که در اندازه های گوناگون و با رنگهای زرد یا سرخ یا ترکیبی از زرد و سرخ در طبیعت وجود دارد.

منابع:

رضایی، عبدالعظیم، «اصل و نسب و دین های ایرانیان باستان»، تهران: بنیاد دایره المعارف اسلامی، ۱۳۶۸ .
آذر گشسب، موبد اردشیر؛ «خُرده اوستا»، تهران: چاپ راستی، ۱۳۵۴.
آموزگار، ژاله؛ «تاریخ اساطیری ایران»، تهران: سمت، ۱۳۸۰.
بویس، مری؛ «تاریخ کیش زرتشت»، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران: توس، ۱۳۷۴.
پورداود، ابراهیم؛ «یشتها»، ج ۱، تهران: طهوری، ۱۳۴۷
کریستن سن، آرتور؛ «نمونه های نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه های ایرانیان»، ترجمه و تحقیق: ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۷.
ویدن گرن، گئو؛ «دین های ایران»، ترجمه منوچهر فرهنگ، ویراسته آرزو رسولی، تهران: آگاهان ایده

ويرايش و گردآوری: بهكام بختيارى
۲۹ آبانماه ۲۵۷۳ ایرانی (۱۳۹۳ خورشیدی)



پاینده ایران

Feb 28, 2014

آقای روحانی آیااعدامی درآخرین لحظه حق داشت مادرش راببیند؟ اعدام، قتل عمددولتی ونسل کشی تابع قوانین تروریستی جهانیست

دیدن اعدامها در ملأء عام، چیزی بجز گسترش خشونت در سی و پنج سال حکومت اسلامی ایران نبوده سکوت تماشاچیان گسترش اعدامها را سبب گردیده است! ما مردم هم به جای منسجمتر و قویترشدن برای سرنگونی چنین توحّشی و نهادینه کردن اعدام در سرشت ایرانیان در نظام اسلامی و تلاش برای جدایی دین از حکومت و اعتراض  به ساختن و بناکردن زندان های جدید وفزونی اعدامها؛ بغضمان را در گلوفرد داده و فریادهایمان راخفه میکنیم! شاهدیم که بادیدن اینگونه صحنه ها نه تنها عبرتی برای بینندگان نگردیده؛ بلکه فساد، فحشا، تخریب و نابودی جامعه را در دهه های اخیر موجب شده است!



ابراز وجود نمی نماییم و اظهار هست خودرا بیان نمی داریم، جرأت اعتراض را دروجودمان پنداری منسوخ کرده اند؛ در حالیکه باید ماباشیم و می توانیم که چوبه های دار را به آتش کشیده و اعدامیهایی راکه جرمشان را هم نمیدانیم در ملأ عام رهایی بخشیم!
مجرمینی که محصول و نتیجه ی عملکرد جنایات حکومت اسلامی در خلال سی و پنج ساله اخیر میباشند.
کار بجایی رسیده است که اعدامی در آخرین لحظات زندگیش خواستار دیدار مادرش میباشد! این آخرین آرزویش است!
آنقدر مارا سرکوب کرده اند که با کمال وقاحت، فوج فوج جوانانمان را بدلیل ارتکاب جرمهای ناشی از شرایط اجتماعی بوجودآمده در جلوی چشمانمان به چوبه ی دار می سپارند وحتّی اجازه می دهند که فیلمبرداری کنیم؛ ولی تصوّر آنرا نمی کنیم که در پس پرده ی اینگونه فیلمبرداریها که پیش از این قدغن بوده آن فیلمها را در دنیای مجازی و رسانه ها پخش می کنیم و غافل ازآنکه فتنه ای محوف و سناریویی مذبوحانه بوسیله ی رژیم اشغالگر کنونی برای تحقیر هویّت ایرانی و تخریب بیشتر ایران  در دست انجام می باشد؟
اعدامی می گوید:
می خواهم مادرم را ببینم؛ ولی به آخرین آرزویش هم وحشیان حاکم جامه ی عمل نمی پو شانند! اورا قبل از اعدامش کتک هم می زنند!
رسم قدیم و عرف جامعه ی اسلامی این بود که قاضی عسکر در آخرین لحطات زندگی اعدامی به پیش وی میآمد و به وی آرامش و تسلّی می داد و میگفت خداوندبخشنده است و آخرین آرزویش را جامه ی عمل می پوشانید.
شمایان چه هستید؟ آیا انسانید؟ اعراب آغاز ظهور اسلام هم دست به چنین فاجعه ای نمی زدند!
شمایان از توحّش بی نظیرید! هم شما بی رحمید و هم آنانی که به تماشا میایستند.
ایستاده اید و نگاه می کنید و منتظر چه هستید؟ چه به سرشماآمده است؟ دسته دسته جوانانتان را اعدام میکنند و همچنان مُهرسکوت برلبانتان نقش بسته است!
ای مردم! بی نظیرید که تماشای اعدام را تحمّل می کنید و به جای اعتراض؛ بغضهایتان را در گلو خفه می کنید و نوبت فرزندان شما هم میرسد؛ مگر اینکه قوی و منسجم شوید علیه لشکریان عرب مانندهایی که روز ما فرداست و فردا روشن است!
۳۴ سال پیش که افسران رشید و خادمان واقعی ایران را در پشت بام مدرسه رفاه اعدام کردندو سکوت نمودید و همچنان حکومت به اعدامها افزود و تاکنون آنچه که از اخبار زندانها به بیرون درز نموده به ۳۰ هزار تن رسیده و شما هم شاهد هستید و سکوت را برگزیده ایدتا فرزندانتان را هم در فردای ایران اعدام نمایند.
در کجای دنیا چنین توحّشی وجود دارد که آنرا در اذهان ایرانیان نهادینه نموده و در گسترش خشونت در جامعه همچنین در تلاشند!؟
ولی ماهستیم تا چوبه های دار را به آتش بکشیم!  

Stop executions in Iran!عدامهای ایران را متوقّف کنید.
Stop executions in Iran!
There have been 3 prisoners hanged in public in Mehr Shahr and Islam Abad in Karaj 27 feb. 2014, yesterday morning.
According to the official and confirmed unofficial reports at least 63 people have been executed in Iran so far in 2014, and since the June 2013 Presidential elections about 500 death sentences have been implemented.
 

نیازی به بازگردان پارسی نوشته  بالانیست و هرایرانی گرامی از افزایش اعدامها خبر دارد! 

 اینگونه اجازه دادن به فیلمبرداریها یی از نمونه ی زیر به نظر شما به چه منظوریست؟  
You can see this link a part of execution again 


ماهستیم و پاینده ایران
بهکام بختیاری
نهم اسپند ۲۵۷۲ ایرانی برابر با ۲۸ فوریه ۲۰۱۴ و ۱۳۹۲ هجری شمسی عربی

Jan 29, 2014

سخنی بامردم:گفتگوی پرانرژی شاهزاده،۹بهمنماه ۹۲

بادرودی بیکران، 
پیشکش سپاسگزاری از تلاشهای پیگیرشاهزاده رضا پهلوی در تآیید، توشیح، پذیرش ساختارو برپایی شورای ملّی بااندیشه های جمعی و بینشهایی فراجناحی که ایشان دوست دارند این شورا در عین حالْْ، در برگیرنده همه بینش ها و عقایدسیاسی-اقتصادی و فرهنگی گوناگون باشد.
آن هم بهدف قرار گرفتن میهنمان در موقعیّتی مناسب برای دستیابی به صندوق انتخاباتی آزاد از طریق مبارزۀ مدنی با کمترین هزینۀ انسانی ویا در نهایت گذر از نظام حکومت اسلامی که زندگی را برهم میهنانمان طاقت فرسا نموده است و برقراری حکومتی سکولار و جدایی دین از حکومت.... 
   
 
  
دل نوشته... 
   فاش میگویم وازگفتۀ خوددلشادم         بندۀ عشقم وازهردوجهان آزادم!
پیرو بیان سرآغازم، پیشنهاد میکنم که دیگربااینهمه تجربه های ایجاد حرب، شورا، کنگره و شکست های پی در پی احزاب و شوراها در ایران و خارج از میهن، بباورمن باید در روشها ونامگذاریها نوآوری گردد!
اگر نامی به جز *شورای ملّی* برای این مجموعه  گزینش می گردیدهمراه بامدیریّتی مدبّرانه؛ چه بسا ثمربخشی آن در اندیشه هاو اذهان آحاد مردم مؤثّرتر میافتاد، به دلیل اینکه در خلال دهها سال چنین نامگذاریها ی کلیشه ای همانند عقاید کلیشه ای و دست وپاگیر، دیگر جاذبه ای برای سیاسیون کارکشته، استخوان خوردکرده و خاک خوردۀ سیاست بویژه جوانان نداشته و ندارد.
حال درمسیرهمین تلاش، همراه با هزینه های گزافی که این شورا در بردارد، تادیرنشده بهترآنست که نامی علمی، نوآور، مبتکرانه و حتّی بامفاهیم گسترده ترسیاسی گزینش گردد که کنجکاوی گروههای عقیدتی-سیاسی گوناگون رابه شناخت بیشتر این مجموعه در نشست دوم مجمع عمومی آینده را سبب گردد. 
 نوپایی این مجموعه بباورم بایستی بگونه ای می بود که در خلال یکسال گذشته صدایش بیشترشنیده می شد و افرادی بیشمار با بینش های گوناگون را ترغیب نموده و جذب خود می نمود.
شوربختانه بدینگونه نبوده وبرعکس بعنوان یک شخص بیطرف باید فاش وآشکارا گفت که کاهش استقبال از شورا به شهادت دنیای مجازی اینترنت و رسانه های گوناگون دیگر و افواهْ، روبه افول است. چراباید واقعیّت را پنهان نمود و شفّافیّت را به کناری نهاد و بگونه ای تعدادی بریسند و برخی دیگراز روی بی تجربگی و ناآگاهی و نه مغرضانه! به صُوَر مختلف به جای بافتن همه چیز را پنبه کنند؟  
اگرباصبوری، جرأتی برای این نامگذاری مبدعانه و ابتکاری وجود داشته باشد که ابتدا افرادی کنجکاو شده و پس از تحقیق، افکار گوناگون خود، همراه با منشورهایشان با امتزاج کوله بارهایی از تجربه و اساسنامه هایشان را این حزب نوپا و فراگیربتواند به خود جذب نماید، با توجّه باشرایط موقّت ماندگاری حکومت اسلامی که جای تأسّف دارد، این کارْ گروه وسیع دوباره میتواند وضعیّت خود را بهبود بخشیده ترمیم نماید.
باشعار دادن های احساسی باوجود فرهیختگی و اندیشمندی این روزگارنوو ارتباطات پیچیدۀ الکترونیکی و اینترنت ، دیگر دستیابی به ایرانی آزاد باحفظ تمامیّت ارضی و هویّت ایرانی با وجود بیگانگانی در کمین برای نفوذ و سپس تحریک مردمانانمان ودر نهایت تجزیۀ میهنمان؛ ممکن نیست و به عمل کار برمی آید!
بعلاوه دیگرگروههای عقیدتی-سیاسی و فرهنگی هم باین روش نامگذاری جدید به این مورد پی ببرند که درب این کارْ گروه وسیع برای همگانِ سیاسیکاراجتماعی و فرهنگی و غیره بازاست؛ وگرنه باورم این است که نام *شورای ملّی* درصد جذب بسیارکمی را به خود درآینده اختصاص خواهد داد و باپوزش قصد نزول آیة نحس را نداشته بل باور و تجربه ام را نگاشته ام!  
پیشنهاد میکنم که برای این مورد باکمال شجاعت مثلآ نامی بعنوان *پارلمان در تبعید* برگزیده شود که تشابه پارلمانهای اروپا را در اذهان تداعی میکندو مگر چه اشکالی از نظربارحقوقی میتواندداشته باشد.به داوری من، هیچ!
 از طرفی کارْگروههای مختلف سیاسی در این حزب با منشور های خودشان زیر پوشش این مجمع میتوانند به فعالیتهای سیاسی خودبپردازند و تمرینی برای کنارهم جمع شدن، تبادل افکار، یکپارچگی و بروز افکارجدیدی برای ساختن آینده ی ایرانی آزاد را سبب گردد. 
این نامگذاری حتّی برای کسانی که باپوزش غالبآ در اکثریتند و در پی مقام، شهرت و منصب هستند پیش خود چه بسا اینچنین گمان و ظنّی ایجاد نمایند که نکند! این حزب در آینده ارج و منزلتی پیداکند و دیگر جایی برای فعّالیتهای سیاسی آن کسان در آینده نباشد! (مفهوم سیاست گاهی باید معنی به غلط اندازی سیاسی هم در توضیح تعبیر گردد)! 
علاوه برمطالب فوق الذکر، اگر به دفاتراحزاب اروپایی وارد شده باشیم، خواهیم دید که در داخل دفاتراحزابْ  بهیچ وجه صحبتی از سیاست حزبی پارلمانیشان نیست و مسوولین احزاب، بیشتر در پی انجام خدمات اجتماعی-فرهنگی و هنری و کمکرسانی به اقشارگوناگون مردمی بویژه جوانان سردرگم هستنند و بدینگونه ازبین همینان باسیاستی ویژه و جاری نمودن قوانینی برای بکارگیری آنان، جهت حزب خویش کسب رأی در پارلمان مینمایند و در اعتراضات گروهی، همینان را همپا، همیار و همراه خود می سازند! 
دفاتر احزاب کشورهای پیشرفته همواره پیش از آنکه در صدد نشر اخبارخود٬ نشریات، فصلنامه ها و هزینه هایی ازاین دستِ پرطمطراق ویا بهدف خود نمایی  باشند؛ آنان باارتباطات ویژه ای که دارند، برای دیگران بدون هزینه ی چندانی، کارآفرینی می نمایندو از طرفی به تکامل طرحهای آیندۀ خویش هم می پردازند.
در ادامه احزاب از طریق ارتباطات دولتی ایجاد کارآموزیهایی را نموده که جذب نیروی انسانی کرده هزینه هایش را به طُرُقِ گوناگون و رسمی بدون احتساب مالیات صدردرصد و تعیین مرزی محدود جهت اخذ مالیات ، از دولت این وجوه را دریافت می دارند و حتّی دانش آموزان، دانشجویان و حتّی افراد بیکاری را بدینطریق به خود جذب مینمایند و اهداف پسندیده وخوبشان آنچنان خوراک و خبرساز رسانه ای گردیده که گسترش حزب و شهرتشان را در رسانه های گروهی بصورت غیرمستقیم بوسیلة انجام همین امور تضمین گشته و میگردد!  
در اینجا برای اینکه درازای مطلب مصدّع اوقات خوانندگان گرامی نگردد، باید اشاره ای هم داشته باشم به اینکه من جزو اعضاء مؤسس این شورابوده در نخستین نشست مجمع مؤسّس شورای ملّی هم در سال پیش شرکت داشته ام و در زیرمایلم اشاراتی به اساسنامۀ شورا هم بنمایم.
پیرو باز خوانی اهداف، اساسنامه و ملحقات دیگر این شورای محترم، پیام های تحسین آمیز و یا بالعکس یادداشتهای اعتراضی گوناگونی را در سایت فراخوان ملّی و رسانه های اینترنتی دیگرهم نوشته ام و تلاش مداوم داشته و دارم؛ ولی منأسفانه گوش شنوایی تاکنون درپاسخگویی این موارد بدون رودربایستی نیافته ام و شاید سخت نویسم و منظور خودم را به راحتی نمیتوانم بیان کنم!  
پیشنهاد مینمایم و خواهشمندم بازرسانی را دربررسی اعتراضات رسیده وحتّی در قوانین مطروحه در تبصره هایی ثبت نموده ودر ادامه به کار گمارده شوند که توجّهی ویژه بدین موارد گوناگون مبذول دارند و بدین وسیله سیستم چرخش کارحزبی و گروهی، مؤثرتر و متکاملتر راه پیروزی و موفقّیت را خواهدپیمود.
به جای کاربرد واژه های زمخت و نازیبای حقّ و امثالهم  و واژه های  مستبدانه، خشک و حالت دستورالعملی، از واژه ی تلطیف شده ای مثل *توانستن* و همانند آنها در متن میشد استفاده گرد ونوشت که شایسته و برازنده تربود؛ حکم و امر صادر کردن در این دوره و زمانه  کسی بویژه جوانان را برنمی تابد!
یادآوری اینکه جوانان با عقاید گوناگونی که دارامی باشند؛ ولی باهم آنچنان دعواهای ریشه داری همانند میانسالان سیاسی ندارند و همچنین جوانان دوست دارند که فقط از تجارب و مشورت با کهنسالان بهرمند گردند!   
در نوشته های حزبی روی کاربرد واژه ی جوانان تأکید چندانی نشده بود که این خود جذب جوانان و نوجوانان را به این حزب نوپا در بر می داشت و بسیاری از یادآوری های دیگر که به روز نخست جلسه هم باکوتاهی و کم لطفی مسؤلین امر در مسائل شورامواجه شدم؛ در حالیکه شب قبل از آنروز خودم را از خارج از فرانسه به پاریس رسانده بودم؛ رفتار آنچنان قاطعانه و سردشان سبب عدم شرکتم در نشست گردید!
روز دوم هم که ۲۸ آوریل ۲۰۱۳ بود، سرقرار در ایستگاه سولفور... مترو پاریس. آمدم که با بی نظمی و خُلف وعده مواجه شدم و تصادفأ پناهجویی که جزو مدعوین بود مرابه همراه خود به سالن نشست مجمع آورد!   
در پایان آرزومندم که برخی از رسانه ها و یا طرفداران تفکّراتی سازنده هم خود را با این اندیشۀ خوب سیاسی هماهنگ نموده و خودرا به باورمن طرفداراین فرهیختگی   قلمداد کرده ویکی دوتا هم که نیستند!
 نه اینکه با تظاهر ومنّت گذاری و بده بستان های ویژه ای بدون توشیح و امضای اساسنامه و منشور اولیّه و وارد میدان عمل به قول شاهزاده نشدن! تنورهایشان را در این رهگذر گرم نموده تا بموقع باگویش ها، نظر خواهیها و تبلیغات نابجا و گاهی شاید مشمئزکننده برای برخی، ازارج و منزلت خویش کاسته، در آن تنور، نان خود را بچسبانند که این خود بینهایت بدور از شأن انسانی و شناخته شدۀ آنان در چشم انظار است.
حتّی برخی تلاش میکنند که با ابراز منیّت! خودرا به صفوف نخست مبارزات سیاسی بچسبانند که انگاری میدان مسابقه است برای خود نشان دادن و دست آخر در نظرگرفتن منافع خویش به جای تشریک مساعی و شرکت واقعی در ساختار فردای ایرانی آزاد که این را هم، عاقلان خود دانند که خوب هم پاسخگو یی مناسبی را در پیوند بالا ازشاهزادۀ گرامی دیدیم و انتطاری هم بیش از این نمی رفت که سپاسگزاریی بود ازهمه کسانیکه صادقانه برای رهایی ایران تلاش پیگیر دارند و دورادور شاهد همه تلاشها هستند! 
باپوزش و دلنبشته ای بیش نبود! 
بهکام بختیاری 
پاینده ایران 
۱۰ بهمن ماه ۲۵۷۲ ایرانی