جستجو

Dec 14, 2016

جمعی از ملی‌باوران در پاسخ به آخِرین ولیعهد: پُرسش‌ناپذیری حقِ الاهیِ هیچ کس نی ست!

پُرسش‌ناپذیری حقِ الاهیِ هیچ کس نی ست!
(
در پاسخ به آخِرین ولیعهد)
     «اندیشه» تلاشي ست ذهنی با کیفیتِ بررسی و وارسیِ معلومات بَر-آیِ واگشودنِ مجهول یا مجهولات. و مجهول متغییري ست که یافته‌ایم نمی‌دانیم‌اش، ولی می‌خواهیم‌اش دانست، و این “می‌خواهیم” (خواست)، همان “می‌پُرسیم” (پرسش) است. پس هرگاه با مجهولي روبه‌روی ايم، همانا پیشاپیش در مقامِ پُرسنده، در دلِ پرسش نشسته‌ایم؛ که مجهول خودِ پرسش ست. پرسش، گیر-و-گِرِهي ست که بایست بگشود و والویيد و حل شد. بی پرسش، بودمایه‌یِ معناییِ مغزِ انسان جُز خیال و رویا (که ماهیتي ست بی سر-و-تَه و بدون پشتوانه‌یِ اراده) نی ست. بنا براین پرسش بنیادِ منطقیِ اندیشه و به بیاني مادرِ اندیشه ست، و نخستین پرسش‌گر، نخستین اندیشه‌گرِ تاریخ. در آغازین گذارِ تمدنیِ تاریخ، ویژ‌گی پُرسنده‌گی‌ِ در انسان از سطحي فردی به پُرسش‌باوری در سطحي اجتماعی فراگسترید و خود پاره‌اي از فرهنگ گشت. همان پاره که پویایی و پیشرفت  و فرگشتِ آدمیان را فراورده ست و می‌فراورد. در برابر، بهره‌بَرانِ قدرتِ قائم بر جهل، از برایِ سرمایه‌بانی، پرسش‌گری را به ستیز برخاسته‌اند و در راستايي ضدِ-تاریخ، هماره راه‌بندانِ سیرِ تکامل بوده و جُز استبداد و انسدادِ دوران‌مندِ ذهن را فراور نبوده‌اند. بدین ترتیب، پرسش مرکزِ مختصاتِ فرهنگ از نگرگاهِ فرگشت و فرازشِ جهانِ انسانی ست. نرخِ دوستی و دشمنی با پرسش، حَدگذارِ پیشرفت و واپسرفتِ فرهنگ‌ها ست. آگاهی امروزین ما بَرآیندِ “دیالکتیکِ پرسش” است؛ برایندِ دو بُردارِ پادسوی و رویارو؛ دو نیرویِ هم‌ستیز و ناجور؛ همانا برآیندِ کشاکشي ست تاریخی میانِ پرسش‌باوران و پرسش‌ستیزان!
با دَرنِگَراوریِ این بوده‌یِ تلخ که ایرانِ امروز گرفتارِ فرمانرواییِ پرسش‌ستیزان است، بَسا بیش از پیش بر ما صاحبانِ “ملیتِ ایرانی”، و به‌ویژه سرامدانِ فکری و فرهنگی ست که در این آوردگاهِ اندیشه و ارتجاع، جبهه‌یِ تفکر و پرسش‌گری را یار-و-یاور باشیم. به گُواهِ تاریخ، ما ملتي خویشکار بوده‌ایم. امروز تکلیف را روشن باید کرد. جبهه‌یِ تحقیق و تعریف یا سنگرِ ترور و تحریف؛ کدام سو ایستاده‌ایم؟
حضرتِ ولیعهد، پهلویِ سوم!
از پسِ انتشارِ زنجیره‌اي از رویکردهایِ ضدِملی از سویِ حضرتِ‌عالی در کِشندِ ده سالِ گذشته، شماري از ملی‌باورانِ پادشاهی‌گرا در نامه‌اي سرگشاده با عنوانِ «آخرین هشدار به آخرین ولیعهد»۱، با برشماریِ اصولِ چهارچوبِ ملی ایران به شمارِ؛
۱. بخش‌ناپذیریِ حاکمیتِ ملی‌ِ ( (national sovereigntyایران
۲. یگانگیِ ملی‌ِ ایران (ایران؛ یک کشور، یک ملت، یک ملیت)
۳. تمامیتِ ارضی ایران
۴. استقلالِ سیاسیِ ایران
در بالاترین و نخستین جایگاهِ ارزشی در ساختارِ اولویتیِ خود، تضاد و هم‌ستیزیِ آن رویکردها با اصولِ ملی را به‌همراهِ مصداقي چند، با دقتي ریاضیاتی بازنموده و نشان دادند. نیک‌بختانه از لحظه‌یِ انتشارِ این هشدارنامه‌یِ سرگشاده تا کنون که پیرامونِ سه ماه از آن می‌گذرد، از سویِ حضرتِ‌عالی کم‌ترین دفاع از اصلِ مواضعِ ضدِملیِ برشمارده در نامه‌، صورت نگرفته ست. ولی شوربختانه پس از گذشتِ نزدیک به دو هفته، حضرت‌ِعالی در نطقي سازمانی خطاب به هم‌سازمانی‌هایِ حضرت، بی هیچ پاسخ‌گویی به بافه‌یِ اصلیِ هشدارنامه و بی‌ پس‌گرفتِ رویکردهایِ نامبُرده، در کمالِ حیرت و ناباوری، مصداق‌هایِ مصاحبه‌ایِ آورده و پیوست‌شده در هشدارنامه را «تحریفِ مصاحبه‌ها»۲ خوانده و بدین ترتیب، انکار و اتهاماتِ عجیب و نامستندِ کارمندانِ استخدامی و نیز، سازمانِ مرئوسِ۳خود را تائید فرموده‌اید. دریغا که شاهپورِ ارشدِ ایران که‌ندر میانِ سنگربانانِ پرسش‌ستیزی به چشم آیند! سَد افسوسا!
از آن جا که جهل منشاءِ قدرتِ پرسش‌ستیزان ست، پرسش‌ستیز را پرسش تهدیدي ست وجودی. از شّرِ پرسش خلاص می‌بایست‌اش گشت. پس راهکارها پیشه می‌کند؛ می‌خَموشد و به زمان‌خورده‌گیِ پرسش دل می‌بندد. وگر به کار نیاُفتد، می‌خموشاند و به سرکوب و حذفِ شخصِ پرسش‌گر بر‌می‌آید. و اگر توانِ تروِر نَه‌بود، شخصیتِ پرسش‌گر را نشانه می‌رود و بی‌بهره از الفبا و ادبِ هر مکتبِ اخلاقی، پرسش‌گر را هر ناروا و نامربوط بَرمی‌بندد؛ وگر این همه کارگر نیامد به جانِ پرسش‌ می‌افتد و چشمان را خاک می‌پاشد، مبادا تختِ جهل بلرزد و تاجِ آگاهی بدرخشد. سَنَد “جعل” می‌خواند و سوالِ جعلی می‌سازد. دار-و-نَه‌دار می‌بسیجد و عرش به فرش می‌دوزد تا در هیاهویِ سوژه‌های صوری و ساخته‌گی، پرسش‌ها رنگ بازند و سخن به هر آن جا که جُز پرسش‌ها ست کَژرانند. باری، در همین بافتار تصریح چند نکته بایسته می‌نماید؛
–  کَژنَمایی درونه‌یِ “آخرین هشدار به آخرین ولیعهد” مصداقِ عینیِ پرسش‌ستیزی ست
“حمایت از تمرکزگرایی”، “خلعِ شاهزاده از شاهزاده‌گی”، “مخالفت با ادامه‌یِ پادشاهی در ایران” و از این دست، از بیخ-و-بُن به هشدارنامه بی‌ربط اند؛ سوژه‌هایي اند مصنوعی در خدمتِ دوری و گُریزِ از پرسش‌ها، مبادا پرسش‌هایِ راستین دیده شوند.
–  ادعایِ «تحریفِ اسناد» دروغِ محض است!
جایِ بسی شوربختی ست که منطقا، خطابِ گزاره‌یِ «درستِ» عنوان، متوجه‌ِ حضرتِ‌عالی ست. باری، بِدین راه، صحتِ کامل  و دست‌ناخورده‌گیِ اسناد و ارجاعاتِ مندرج۴ در هشدارنامه یک‌ به یک با قاطعیت اعلام می‌گردد و ادعاهایِ مطلقاً کذبِ “صداگذاری” و “تحریفِ اسناد” در پیشگاهِ آحادِ صاحبانِ “ملیتِ ایرانی” رد می‌شوند. از این رو، با تکیه بر آموزه‌هایِ آن مدرسه‌یِ اخلاق که دروغ را دشمن ست و با پایبندی به وجداني ملی که فرد-فردِ صاحبان ملیتِ ایرانی را هم‌رازِ خود می‌داند و خود را نسبتِ به ملتِ ایران، مسئول، در پیشگاهِ پاکیزه‌یِ ملتِ ایران، حضرتِ‌عالی را به راستی‌آزماییِ مدعیاتِ حضرت، نزدِ بالاترین مراجعِ کارشناسیِ جهان فرا می‌خوانیم. [برایِ نمونه؛ همه‌یِ مستنداتِ هشدارنامه به طور کامل در اختیارِ معتبرترینِ مرجع و آزمایشگاهِ سدا در کشورِ ایالاتِ متحد امریکا Professional Audio Laboratories, Inc (واقع در نیوجرسی) نهاده شده است. ریاستِ این مرجعِ بین‌المللی، آقایِ پُل گینسبِرگ  پیشاپیش، آماده‌گیِ خود برایِ راستی‌آزماییِ یکایکِ مستنداتِ هشدارنامه را شخصاٌ اعلام کرده‌اند. همین جا اعلام می‌گردد که در صورتِ اثباتِ کوچک‌ترین تحریف و دستکاری در هر یک از این مستندات، هزینه‌هایِ این راستی‌آزمایی، همه‌اش بر عهده‌یِ امضاکنندگانِ سرگشاده‌نامه‌یِ “پرسش‌ناپذیری حقِ الاهیِ هیچ کس نی ست” خواهد بود.]
–  سَنجه «که» می‌پرسد نی ست، «چه» می‌پرسد است!
به تعریف، “میانه‌رَوی”، میانگین‌گیری و “بخش بر۲” نی ست. بودن یا نَه‌بودن، پرسش این است! مگر می‌توان میان مُوت و حیات ایستاد و نسبت به زندگی خود را معتدل خواند؟! گاه جَوِّ است؛ سوژه یا به بیرون پرتاپ یا به زمین جذب می‌گردد، جَوِّ-زی نه‌می‌توان بود. مگر می‌توان ایرانِ نیم‌مُرده و نیم‌زنده داشت؟!  تنفس و خفه‌گی‌ وسط ندارد! پس در بابِ اصول کُلی‌گویی بیهوده‌گویی ‌ست؛ چه‌بَسا دروغ‌گویی ‌ست. مبانیِ وجودیِ ایران‌زمین در وجهِ حقوقی‌اش شناخته و بارز است. هم‌اینک، پرسش‌هایي‌ بنیادین مطرح اند. برایِ لحظه‌اي حضرتِ‌عالی را از همه‌یِ مواضعِ درگذشته‌یِ خود، رَسته و فارغ، و همه‌یِ ما پرسش‌گران را به هر دید پِیهوده و جاعل بیانگاریم. و این بار، پاسخ‌هایِ امروزِ حضرتِ‌عالی را بی هیچ پوشیده‌‌گویی و پراکنده‌فرمایی به طورِ دقیق به این پرسش‌ها می‌جويیم؛
۱. آیا به رایِ حضرت‌ِعالی‌ در چهارچوبِ ملتِ یگانه‌یِ ایران “ملیت‌هایِ” گوناگون وجود دارند؟
۲. آیا حضرتِ‌عالی تقسیمِ حاکمیتِ ملی‌ِ ( (national sovereigntyایران را رای‌گرفتنی می‌دانید؟
۳. برکنار از سیاست‌هایِ بین‌المللی رژیمِ جمهوریِ اسلامی که مخالفتِ حضرت با آن‌ها را بارها اعلام فرموده‌اید، آیا حضرتِ‌عالی خود را بر سرِ مالکیتِ سه جزیره‌یِ ابوموسا، تنبِ بزرگ و تنبِ کوچک و صرفاً در این باره‌یِ مشخص، مدعیِ تمام‌قد رودررویِ دولتِ اماراتِ متحد عربی می‌دانید و می‌شناسانید، آری یا نه؟
۴. آیا حضرتِ‌عالی، به طورِ مشخص، کوشش در راهِ گشایشِ پرونده‌یِ “جنایت علیهِ بشریت توسطِ رژیمِ کنونیِ ایران” در شورایِ امنیتِ سازمان مللِ متحد را پشتیبانی می‌فرمايید؟۵
ما هر که باشیم، اصلا باشیم یا نباشیم این پرسش‌ها و دیگر پرسش‌ها هستند، و پرسیده می‌‌شوند. و پُرسش‌ناپذیری حقِ الاهیِ هیچ کس نی ست! این باورِ همه‌یِ پرسش‌باورانِ تاریخ از جمله ما تني چند از ملی‌باورانِ پرسش‌وَرِ ایرانی‌ ‌ست که از راهِ این نامه‌یِ سرگشاده با دفاعِ از چهارچوبِ ملیِ ایران، انتقاد، اعتراض و همانا، پرسش‌هایِ خود را با حضرتِ‌عالی در میان نهاده و با جلبِ توجهِ حضرت به این حقیقت که با مرگِ پرسش‌گر، پرسش نمی‌میرد، حضرتِ‌عالی را به شفافیت و پاسخ‌گویی در فضایي شهرآیینانه فرامی‌خوانیم. چرا که نور بر تاریکی پیروز نی ست، مگر با افروختنِ فُروزه‌یِ دانش که آتشِ دانش را پرسش‌باوران برافروزنده اند، و مگر جُز این ‌ست؟
توضیح: هرگونه توهین و کاربری از الفاظِ رکیک و غیر‌اخلاقی‌ به نامِ این بیانیه، چنانکه با ادبیات و روحِ هردو بیانیه‌یِ “آخرین هشدار به آخرین ولیعهد” و “در پاسخ به آخرین ولیعهد” نیز در تضاد ‌ست، محکوم ‌ست.
تاکید: این بیانیه ربطي به هیچ‌یک از برنامه‌هایِ تلویزیونیِ اینترنتی و ماهواره‌ای ندارد.
بازبُردها:
۵-  حضرتِ‌عالی، علیرغمِ ابرازِ مخالفت با حمله‌یِ نظامی به ایران، در سال ۲۰۱۲ خواستارِ بررسی پرونده‌یِ “جنایت علیه بشریت” در ایران، توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد شدید. خواستي که در صورت جدی گرفته شدن و موفقیت، خارج از اراده و نیتِ حضرتِ‌عالی که در بهترین فرض، ضدِّجنگ بود، بالقوه می توانست تحت فصل ۷ منشور سازمان ملل متحد زیر عنوان “مداخله بشر دوستانه” (humanitarian intervention) به “توسل به زور” (use of force) بیانجامد، چنانکه در مواردي چون افغانستان و لیبی روی داد، و تجربه نشان داد که نقض حاکمیتِ دولت‌ها و دگرگونی‌های سیاسیِ برامده از گلوله‌های ناتو، نه پرنده‌یِ آزادی، که جُز، پروازِ جغدي شوم بر آسمانِ ملت‌ها نی ست. جایِ بس تاسف است که حضرتِ‌عالی به عنوان ناظري بر ویرانه های برجای‌مانده از مداخلاتِ به‌اصطلاح بشردوستانه‌یِ شورای امنیت گام در مسیرِ تشکیل و بررسیِ پرونده‌اي چنین، در تنها نهاد بین‌المللی که خارج از مجوز آن، به‌هیچ‌روی، نمی توان وضعیتِ توسل به زور را توجیه کرد، نهادید! این اقدام حضرتِ‌عالی بالقوه نقض استقلال سیاسی ایران بود که خوشبختانه معدوم ماند.
با امضایِ :
میلاد آقایی (کنشگر سیاسی – پژوهشگر فرهنگی)
بیتا بانی (کارشناسِ بازرگانی – پژوهشگرِ اقتصاد)
بردیا پارس (اندیشه‌کار)
آریوبرزن پیروزنیا (کنشگرِ سیاسی – این امضا تنها به دلیل “ایران گرایی” امضا کننده، و بدون باور و یا علاقه بازگشت ساختار پادشاهی به ایران، از سوی وی می‌باشد)
فرهاد تالشی (کنشگرِ سیاسی)
آرمان چاروستایی (کنشگرِ سیاسی – دانشجویِ دانشگاهِ هایدلبرگ)
داریوش دولتشاهی (کنشگرِ فرهنگی و سیاسی – مدیر سامانه خردگرایی)
حشمت رئیسی (اندیشه‌گر و کنشگرِ سیاسی)
منوچهر رزم‌آرا (وزیر بهداری کشور در کابینه شاپور بختیار)
بهروز سرشار (قهرمانِ جودویِ کشور – سرهنگِ شهربانیِ کل کشور)
مصطفا عرب (کاپیتانِ سابق تیم ملی فوتبال ایران – سرگرد نیرویِ هواییِ شاهنشاهی)
داریوش عربیان (سرگردِ نیرویِ زمینی شاهنشاهی – بازیکنِ تیم‌ِ فوتبالِ “نیروهای مسلح شاهنشاهی”)
ایرج غفاری (سرهنگِ: فرمانده ایستگاه های پدافند نیرویِ هواییِ شاهنشاهی – رئیسِ سابق فدراسیون والیبالِ کشور)
فرهاد قناعتگر (پژوهشگرِ علومِ سیاسیِ دانشگاهِ تهران)
پیروز مجتهدزاده (استادِ جغرافیای سیاسی و ژئوپولیتیک – با حفظ بی طرفی سیاسی و دانشگاهی کامل در قبال ترجیهات سیاسی که ممکن است در این نامه منعکس باشد و فقط در مقام یک دانشگاهی منتقد با تخصص در مسائل خلیج فارس که در این نامه منعکس است)
هومن مرزبان (کنشگر فرهنگی)
شهلا ممتاز (روانشناس – پژوهشگرِ تاریخ)
کاظم موافق (تحلیلگر و کنشگر سیاسی)
ژنا هدایت (کنشگر سیاسی)
ژینوس همایون (طراح، کنشگرِ فرهنگی)
و نیز همه‌یِ ديگر باورمندان به درونه‌یِ «آخرین هشدار به آخرین ولیعهد»


Nov 2, 2016

دلیلِ انتشار بیانیه علیهِ گردهمایی پاسارگاد از سویِ شاهزاده رضا پهلوی چیست؟

مبسته اند؛ بويژه شاهزاده ى من به نوبهٰ خود شرمنده ام كه بيش ازيك دهه هست كه فرهيختگان اُپوزيسيون بی‌پروا و قاطعانه! دفترملی‌باور و اصول ایران گرایانه بودن خود را بسته اند؛ بويژه شاهزاده ى گرامى مرعوب دست ايران ستيزان!گرامى مرعوب دست ايران ستيزان!





ما شاهديم كه در داخل #ايران، حكومت جمهورى اسلامى بعنوان نمونه به دانشجویان شرکت کننده در مراسم راهپيمايى اربعین اخير وام دانشجویی خارج از نوبت مى دهد؛ ولى با #سپاس بيكران از #ملت #آزاده ى ايران كه جنبش ميليونى ايراندوستى و ميهن خواهىِ #پاسداشت #كورش_بزرگ در ٧آبان ٢٥٧٥ #ايرانى رابا شكوه هر چه تمامتر برگزار كردند
البته بدون سانديس وباجگيرى همانند رشوه دهى جمهورى_اسلامى، توده هاى مردمى بصورت خودجوش و بدون تطميع از خارج و حتى كوچكترين انتظارى از شاهزادهٰٰ #پهلوى براى اثبات #هويت بيشتر #ملى خود سواره و پياده از دورترين نقاط كشور پهناور ايران خود را به پاسارگاد مى رسانند و پاسداشت كورش بزرگ را برگزار مى كنندو غريو فرياد #زادروز #شاهنشاه هان پهلوى و شاهزاده #رضا_پهلوى هم در فضاى پيرامون #آرامگاه #كورش مى پيچيد و با اين شعارهاى عقيدتى كه از شعوربيشتر #ملى آنان سرچشمه گرفته ابتدابه شعر در ذهن آنان متبادر گشته و دست آخر به بلوغ شعارهاى ملى گرايى مى رسد،و به گونه اى ابتدا بيان ميهن دوستى، دموكراسى، آزاديخواهى و رنگارنگى عقايد ست كه پايگاه آزادمنشى كورشى دارد؛ ولى بازتابى و پاسخى انسانى تَر، مشوق تَر، شايسته تر و بايسته تر را از طرف فرهيختگان بويژه شاهزادهٰ گرامى را طلب مى كردند كه شوربختانه اينگونه ملوث و آلوده به ايران ستيزى شد كه با مدارك مستدل در پيوند بالا اين كليپ را مى بينيم !
😨
#پاينده #ايران
#ماهستيم
بهكام بختيارى
سيزدهم آبانماه ١٣٩٥ شمسى!
telegram.me/behkam1











May 2, 2016

اولین مفاد منتشر شده از منشور جنبش ملی ما هستیم دوماه پيش برای ایران فردا:

جنبش ملی ما هستیم به کمپین مخالفین اعدام پیوست و معتقد است 52 نفر از شخصیت های جمهوری اسلامی در طول 32 سال گذشته به عنوان نماد جرم و جنایت به دادگاهی ملی معرفی می شوند و بقیه اشخاص اعم از روحانی، سپاهی، ارتشی و نیروی انتظامی به شرط اثبات پیوستن به توده های مردم از هر نوع مجازاتی معاف خواهند بود.
جنبش ملی ما هستیم اعلام می کند که کلیه زندانیانی که به دلایل مالی به زندان افتاده انددر فردای ایران آزاد خواهند شد . هیچ کسی در زندان های ایران به دلیل داشتن جرم مالی زندانی نخواهد شد.


بادرود وسپاس فراوان ازهمۀ ايرانيان گرامی كه به اين فيلم نگاه كرده و بينش های سازندۀ آن رابا گوش جان شنيده اند. به آرزوی اينكه اين نقطه نظر های مشتركمان رابرای آزادی مام ميهن بكاربنديم وبسياری ازنيروهای وحشتزده وناراضی پشتيبان دولتمردان نالايق وبرخی اشغالگر رابااين آخرين راه،  بارويكردی درست وصادقانه به سوی خودمان جذب نماييم وثروتهای غارت شده رادردادگاه مردمی فردای ايران گرفته برای رفاه يكايك مردممان وآبادانی ميهنمان بكاربنديم.    

این نگارنده هم در خلال سالهای اخیر گزیده ای از اصول منشور جنبش ملی ماهستیم را که برآمده از خواست و ارادۀ مردم ایران بوده و همچنین بینندگانی که روی خطوط تلفن شبکه های تلویزیونی ماهواره ای گوناگون اظهارات خودرا در مورد ساخت یک منشور بیان داشته اند٬ اصل هایی را جمع آوری کرده و به نطر خوانندگان گرامی می رسانم. 

ناگفته نماند که اصول زیرین را با تغییراتی جزئی همچنین برای تشکیل و ایجاد جنبش ملی ماهستم در کشورآلمان به درخواست اعضاء این انجمن بعنوان سخنگو و منشی این مؤسسه٬ دراساسنامه گنجانده ام که در این رهگذر به کمک دیگرافراد هیئت مدیره به مدیریّت آقای خشایار سیمون وکیلی بتوانیم انجمنی غیر انتفاعی را به ثبت رسمی در آن کشور برسانیم تا بدین وسیله ازطریق گشایش حساب بانکی و همیاریهای مردمی به بخشی از جنبش ملی ماهستیم در برقراری پخش شبکۀ تلویزیونی کانال یک لس آنجلس از ماهواره٬ جهت گسترش فرهنگ و روشنگری جوامع ایرانی همّت گماریم.     

گزیدهٔ منشور ده گانهٔ جنبش ملی‌ "ما هستیم" 
اصل اول: حفظ تمامیت ارضی‌ و استقرار حاکمیت ملی‌ بر آمده از ارادهٔ مردم
اصل دوم: گرامیداشت آرای عمومی‌ در همهٔ امور به ویژه گرد آمدن زیر پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ملیّ‌ همراه با پرچمهای ایالتی‌ و تغییر قانون اساسی‌ و حذف اصل‌های مغایر با حاکمیت ملی‌ 
اصل سوم: آزادی بدون قید و شرط آرمانها و مذاهب، به همراه احترام به گویشهای تمامی اقوام و تيره های ایرانی واستقرارآنزبان درآن مرزوبوم بارأی منطقه ای وآزادی رسانه‌های گروهی بر اساس اعلامیه جهانی‌ حقوق بشر" دهم دسامبر ۱۹۶۶" و حقوق مد نی و سیاسی "شانز دهم دسامبر ۱۹۶۶" تصویب شدهٔ سازمان ملل متحّد، در سراسر ایران زمین. 
اصل چهارم: پاسداری، تقوّیت و گسترش زبان پارسی‌ که بن مایهٔ فرهنگ یکپارچگی وهویت تاریخی كشور و مردم ایران است به همراه تضمین آزادی بدون قید و شرط تحصیل و آموزش "زبان مادری"مصوّبهٔ دفتر یونسکو ی سازمان ملل متحّد در ۱۷ نوامبر ۱۹۹۹" و پذیرش محترمانۀ دیگر زبانهای رایج در سرزمین ایران. 
اصل پنجم: جدایی کامل دین از تمامی ساختارهای حکومتی و برقراری نظامی سکولار همراه با احترام به تمامی ادیان و باورهای ملی‌.
اصل ششم: پخش دوباره و عادلانۀ ثروت ودر آمد‌های ملیّ‌ ایران به نسبت جمعیّت، مساحت و نیاز‌های مردم در هر استان برای ایجاد کشور و ملتّی توانمند که بر گرفته از دانش و فنّ مترقی در کشوری مدرن باشد.
اصل هفتم: حفظ حقوق شهر وندی و حذف شکنجه دولتی و خود سرانه منطبق بر " کنوانسیون منع و رفتار یا مجازات خشن، غیر انسانی‌ و تحقیر کننده ۱۰ دسامبر ۱۹۸۴" به همراه برابری کامل حقوقی و قانونی‌ جنسی‌، نژادی، قومی‌، عقیدتی‌، مذهبی‌ و و تساوی حقوق زنان با مردان طبق "کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان ۱۸ دسامبر ۱۹۷۹" و "کنوانسیون حقوق کودک ۲۰ نوامبر ۱۹۸۹" مصوبهٔ سازمان ملل متحد در سراسر ایران. 
اصل هشتم: اتّخاذ سیاست خارجی‌ مستقل ایرانی بر اساس مصالح و منافع ملیّ‌ حفظ تمامیت ارضی‌ کشور و مبارزه با هرگونه تروریسیم فردی، گروهی و دولتی همراه با ایجاد حسّ همکاری و مشارکت عمومی‌ در منطقه و جهان.
اصل نهم: گسترش همه جانبهٔ اقتصادی و اجتماعی و توسعه عدالت اجتماعی و نفی هر گونه بهره کشی‌.
اصل دهم: جنبش ملی‌ "ما هستیم" حرکتی خرد ورزانه است و خشونت را نفی می‌کند و اعضای آن که خود همانند یک رسانه بوده و راستگو و صادقند، خشونت را در پیشبرد اهداف ۹ گانهٔ خود به هیچ وجه تبلیغ نمی‌نمایند. 


تنظیم کننده و گردآوری- بهکام بختياری
۱۸ آذر ۲۵۶۸ ایرانی برابر ۹ دسامبر ۲۰۰۹ میلادی 

Oct 26, 2015

آيااين دلايل حكم بر بالكانيزه شدن ايران نيست؟



بالكانيزه شدن ايران در پيش است!

29 مهر 94 برابر با 21 اکتبر2015 خبر تشکیل کانتوم خودمختار در شمال سوریه، پخش گردید! این در حالی ست که از سال ها پیش، پروژه بالکانیزه کردن خاورمیانه در برخی محافل بین المللی مطرح شده بود و البته بسیاری از کنش گران و روزنامه نگاران ایرانی نیز از آن پرده برداشته و خطر آن را عنوان نموده بودند.
در این ویدیو کوتاه گزارشی از آنچه در هفته پیش رخ داده است، مقاله بسیار تامل برانگیز «امیر طاهری» در روزنامه  پُر تیراژ «نیویورک پُست» که خواهان تشکیل کردستان بزرگ (البته به همراه بخشی از غرب ایران) شده است و همچنین یادداشت مانوک خدابخشیان روزنامه نگار با سابقه و پیش بینی یک سال پیش آرمان چاروستایی، در این مورد  را خواهید دید.
مانوک خدابخشیان : با كردستان بزرگ ،همسايه ناخوانده و دير اشنا چگونه بايد برخورد كرد ؟ اما واكنش ما چه خواهد بود يا چه بايد باشد؟ وقتى در راهياب گوگل نقشه كردستان با بخشى از ايران ما به نمايش گذاشته مى شود چه واكنشى دور از تعصب بايد داشت ؟
پیوندهای این ویدیو :
اعلام تشکیل کانتون خودمختار کُرد جدید در شمال سوریه : http://ara.tv/29s3h
مقاله امیر طاهری در روزنامه نیویورک پُست: http://goo.gl/cYu2Iq
یادداشت مانوک خدابخشیان : https://goo.gl/PSRI4x
بیانیه حزب دموکرات کردستان ایران و دعوت از شورای امنیت برای حمله به ایران، سوریه و ترکیه  و تشکیل کشور کردستان، همانند لیبی : http://goo.gl/c7PPrc
سخنرانی خالد عزیزی دبیر کل حزب دموکرات کردستان (کردها بزرگترین ملت، بی دولت در جهانند): https://goo.gl/BG7md9
در پايان جهت شادمانى آكراد تجزيه طلب در ايران اين بيتى از حافظ شيرازى را پيشكشتان مى كنم و ما توده هاى خاموش ايرانى همچنان هستيم؛ ولى نظاره گر تيكه تيكه شدن ايران مى مانيم:
بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد!
پاينده ايران!
پنجم آبان ماه ٢٥٧٤ ايرانى!

Nov 20, 2014

چرايى و فلسفۀ برگزارى جشن آذرگان

نام نهمین روز در تقویم ایران باستان Athar می باشد!
آذر، روز ايزد نگهبان آتش نزد ايرانيان باستان است که نهمین روز هر ماه خورشیدی و نهمین ماه از سال شمسی است.
ای خرامنده سرو تابان ماه                                   روز آذر می چو آذر خواه
                                                                    « مسعود سعد سلمان »
جشن آتش
نخستين جهان بينی زرتشت سفارش به برگزاری جشنهای ملیّ ايرانيان دربين هوادارانش بود. نظربه اينكه اشوزرتشت، خودايرانی بودوجشنهای متعدّد ملیّ وميهنی مردم خودرا چون نوروز، مهرگان، آذرگان، سده وغيره... كه ازجشنهای افتخارآميز وتاريخی ايرانيان بود و برپايۀ گردش سال خورشيدی وبرابر بافصول چهارگانه ومنطبق باآب وهوای اين سرزمين بنيانگذاری شده بود وهمۀ ايرانيان نسبت به ادامه يافتن آن دلبستگی شديد داشتند وبه ياد نياكان پرافتخارخود به برگزاری اين جشنها می پرداختند-اشوزرتشت آنها راابقا وبرگزاری آنها را، مانند گذشته، به بيروان خودسفارش فرمود.
آتشکده ی آذرفرنبغ فیروز آباد فارس در دوران باشکوه ساسانیان 
انگیزه برگزاری جشن آذرگان:
فرخندگی هم نامی روز و ماه به نام ایزد آذر و بزرگداشت جایگاه آن دراندیشه ایرانیان:؛

جایگاه آذر در فرهنگ ایران:
آذر در اوستا « آتَر/ آتَرش» و در پهلوی « آتُر / آتَخَش » و در فارسی امروز « آذر / آتش »است. آذر، ایزد نگاهبان آتش و فروزه و جوهره ی اهورامزداست، برای همین گاه او را در شمار امشاسپندان یا فرشتگان آورده اند. در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیده های طبیعی ستودنی است؛
تحوّل گردونه مهر و سنبل گرما و تکامل برداشتهای آن در دوران های تاریخی گوناگون
چون گرما، زندگی را در کالبد دیگر پدیده های هستی جاری می سازد و با نور خود که نشانی از آذر اهورایی است جان و دل یاران اهورامزدا را روشنایی می بخشد، پس « سوی پرستش » اهورا مزداست و آتش پرستاران در آتشکده از آن پرستاری می کنند. جشن آذرگان از جشنهای ویژه ی آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی برگزار می شود.

آتشگاه حوالی اصفهان
ایزد آذر در متن های کهن:
در بسیاری از متون کهن از آذر اهورایی یاد شده و جایگاه او ستوده شده است. برای نمونه در « یسنا، هات  ٦٢ » از آذر اهورایی با صفاتی چون « برازنده ستایش و نیایش » ، « گشایش بخش » و « پناه بخش » یاد شده است و از او شادکامی، زندگی دراز، آسایش همگانی، کامروایی و روشنایی خواستار شده اند. همچنین در « آتش نیایش » در ستایش آذر اهورایی آمده است: « درود بر تو ای آتش! ای برترین آفریده سزاوار ستایش اهورا مزدا ... به تو ای آتش! ای پرتو اهورامزدا ! خشنودی و ستایش آفریدگار و آفریدگانش برساد(=دعای پایان نماز در آیین زرتشتی) ! افروخته باش در این خانه ! پیوسته افروخته باش در این خانه! فروزان باش در این خانه ! تا دیر زمان افزاینده باش در این خانه! به من ارزانی ده ای آتش! ای پرتو اهورامزدا ! آسایش آسان! پناه آسان ! آسایش فراوان! فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان و هوشیاری روان و پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی زیان و پس از آن دلیری مردانه، استواری، هوشیاری و بیداری، فرزندان برومند و کاردان، کشورداری و انجمن آرا، بالنده، نیک کردار، آزادی بخش و جوانمرد، که خانه مرا و ده مرا و شهر مرا و کشور مرا آباد سازند و انجمن برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ بخشند... »
آتشکده باکو
آیین های جشن آذرگان:
در « فرهنگ جهانگیری » ، « برهان قاطع » ، « مُرَوّج الذهب مسعودی» و « المدخل فی صناعة احکام النجوم » از « کیا کوشیار ابن لبان شهری جیلی » این جشن را با نام « آذرخش » نوشته اند.
ابوریحان بیرونی در « آثارالباقیه » دربارهٔ جشن آذرگان نوشته است: « روز نهم آذر، عیدی است که به مناسبت توافق دو نام " آذرجشن" می گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند است و این روز جشن آتش است و به نام فرشته ای که به همه آتشها موکل است نامیده شده. زرتشت امر کرده در این روز آتشکدهها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند ».

آتشکده بیدگل
نیاکانمان آذرگان را روزی خجسته می دانستند و در خانه ها و بامها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و خواندن نیایشها و گستردن سفره آیینی با خوراکیهای گوناگون در آتشکده ها که آذین بندی شده بودند، جشن می گرفتند. به هنگام جشن، بر آتش چوبهای خوش سوز و خوش بو می نهادند و آنگاه به مناسبت آغاز سرما، از آتش فروزان در آتشگاه، هر کس اخگری به خانه برده و آن آتش تا پایان زمستان در خانه ها فروزان بود و نمی گذاشتند خاموش شود و آن را نیک فرجام و فرخنده می دانستند. یکی از نیایش هایی که در آذر روز هرماه و از جمله در آذر روز از آذرماه خوانده میشود « آتش نیایش » نام دارد که پنجمین نیایش از پنج نیایش « خُردِه اوستا » است.
رقص دور آتش در دوران معاصر
 مسعود سعد سلمان، شاعر پارسی گوی، در قطعه هایی که برای نام ماههای ایرانی سروده، دربارهٔ « آذر ماه » می گوید:
ای ماه، رسید ماه آذر
برخیز و بده می چو آذر
 آذر بفروز و خانه خوش کن
ز آذر صنما به ماه آذر
او همچنین دربارهٔ « روز آذر » گفته است:
ای خرامنده سرو تابان ماه
روز آذر می چو آذر خواه
شادمان کن مرا به می که جهان
 شادمان شد به فرّ دولت شاه
نگاره ای سنبلیک از آتش آدر دوره صفویان
آیین های جشن آذرگان در ایران امروز:
جشن آذرگان این روزها در شهرهای کرمان، یزد، شیراز، تهران و... از طرف زرتشتیان و با شرکت این گروه از اقلیت های مذهبی در مراکز دینی خودشان برگزار میشود. خواندن بخشهایی از اوستا توسط موبد، بخش همیشگی این آیین به شمار میرود.
گل ویژه جشن آذرگان:
در کتاب پهلوی « بندهش » آنجا که « دربارهٔ چگونگی گیاهان » سخن به میان می آید، از میان گلها « آذریون» گل ویژه آذر معرفی شده و آمده است: « ... این را نیز گوید که هر گلی از آنِ امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:... آذریون آذر را ... ». در متون فارسی گل آذریون را با نامهای دیگری همچون « آذرگون »، « گل آتشی » یا « گل آتشین » نیز نامیده اند چنان که امیر معزی، صائب و واعظ قزوینی در اشعار خود آن را گلی با رنگ سرخ آتشین تصویر کرده اند و گفته اند که گرچه سرخ است اما گل سرخ نیست و خوش بو هم نیست. اما در برخی دیگر از منابع آن را گلی زرد دانسته اند. پس چنان که پیداست در زمانهای گوناگون نام « آذرگون » را بر گلهای مشابه نهاده اند. در همین مورد در لغت نامه دهخدا زیر واژه های آذریون و آذرگون آمده است: « گلی باشد زرد که در میان زَغب و پُرزی با ریشه های سیاه دارد و خوش بوی نیست و ایرانیان دیدار آن را نیک دارند و در خانه بپراکنند ( از قاموس ). چنان که در آذرگون گفته شد آذریون معرب آذرگون است و اقوال فرهنگ نویسان مانند شعرا در معنی آن نهایت مختلف و مضطرب است، و آن را خیری و نوعی بابونه و سطردیقون و اقحوان و زبیده و کخله و گاوچشم و همیشه بهار و نوعی از شقایق و گل آفتاب پرست و امثال آن گفته اند.
برگه ای از اوستای آغازین در باره پایه گذاری خانواده و ازدواج!
صاحب تحفه، حكيم سيد محمد مومن تنكابنی گوید: نباتی است میان شجر و گیاه بقدر ذرعی برگش بی زواید و نرم بقدر برگ جرجیر و با اندک زغبیت و گلهای او بزرگ و پهن و مدور و زرد و رخشنده و در وسط او برگهای ریزه ٔسیاه مایل به سرخی و به غایت خوش منظر و همیشه رو به آفتاب دارد و به حرکت او دور می کند... و تشویش اقوال مؤلف اختیارات بر ارباب بصر پوشیده نخواهد بود - انتهی . و از این تعریف روشن میشود که آذریون همان گل است که اکنون آفتاب گردان نامند : و آذریون از حسد رخسار آتش رنگ او رخ بزرآب فروشست و به سان غمگینان از اوراق گلناری چهره زعفرانی بنمود. ( تاج المآثر …)از امثله فوق و نیز از مندرجات فرهنگها و لغتهای طبی چنین مستفاد میشود که آذرگون را قدما به درستی نمی شناخته اند و یا این کلمه در امکنه و ازمنه مختلف معانی مختلف می داده است . از معانیی که برای این کلمه آورده اند همیشه بهار، خجسته، قسمی از شقایق که اطرافش خیلی سرخ و وسطش نقطه سیاه دارد، لاله، شقر، لاله ٔ دختری، آردم، گل آفتاب پرست، گاوچشم، خیری، کحله و زبیده است و گفته اند نوعی از گل است که بعضی به سرخی زند و برخی به زردی ... ».
آتشکده دور ایلامی
و اما لامعی گرگانی ( از شاعران دوران ملکشاه سلجوقی ) نیز در ابیاتی آذرگون را با گلبرگ هایی زرد با میانه سیاه تصویر کرده است:
دو چشم خویش برافکن به چشم آذرگون
در این زمان و بر آماق او گمار آماق

به چشم بر مژهٔ زرد اگر نکو نبوَد
نکو بُوَد سیه اندر میان چشم اَحْداق

آتشکده کلات مند شهرستان دشتی
به این ترتیب اگرچه در برخی از فرهنگهای گیاهشناسی گاه « آذرگون » را به عنوانی صفتی برای گل هایی همچون شقایق، لاله، سیکلامن و همیشه بهار که به سرخی می گرایند، نیز به کار برده اند اما از آنچه در متون کهن فارسی دربارهٔ گل آذرگون یا آذریون برجای مانده چنین می توان نتیجه گرفت که این گلی است گرد و بزرگ با گلبرگهای زرد که گاهی نیز به سرخی می زند و با توجه به شواهد موجود به نظر آذرگون یا آذریون مورد اشاره در متون کهن ایرانی گونه ای از آفتابگردان یا همان « Sunflower » با نام علمی ( Helianthus annuus ) است که در اندازه های گوناگون و با رنگهای زرد یا سرخ یا ترکیبی از زرد و سرخ در طبیعت وجود دارد.

منابع:

رضایی، عبدالعظیم، «اصل و نسب و دین های ایرانیان باستان»، تهران: بنیاد دایره المعارف اسلامی، ۱۳۶۸ .
آذر گشسب، موبد اردشیر؛ «خُرده اوستا»، تهران: چاپ راستی، ۱۳۵۴.
آموزگار، ژاله؛ «تاریخ اساطیری ایران»، تهران: سمت، ۱۳۸۰.
بویس، مری؛ «تاریخ کیش زرتشت»، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران: توس، ۱۳۷۴.
پورداود، ابراهیم؛ «یشتها»، ج ۱، تهران: طهوری، ۱۳۴۷
کریستن سن، آرتور؛ «نمونه های نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه های ایرانیان»، ترجمه و تحقیق: ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۷.
ویدن گرن، گئو؛ «دین های ایران»، ترجمه منوچهر فرهنگ، ویراسته آرزو رسولی، تهران: آگاهان ایده

ويرايش و گردآوری: بهكام بختيارى
۲۹ آبانماه ۲۵۷۳ ایرانی (۱۳۹۳ خورشیدی)



پاینده ایران

Feb 28, 2014

آقای روحانی آیااعدامی درآخرین لحظه حق داشت مادرش راببیند؟ اعدام، قتل عمددولتی ونسل کشی تابع قوانین تروریستی جهانیست

دیدن اعدامها در ملأء عام، چیزی بجز گسترش خشونت در سی و پنج سال حکومت اسلامی ایران نبوده سکوت تماشاچیان گسترش اعدامها را سبب گردیده است! ما مردم هم به جای منسجمتر و قویترشدن برای سرنگونی چنین توحّشی و نهادینه کردن اعدام در سرشت ایرانیان در نظام اسلامی و تلاش برای جدایی دین از حکومت و اعتراض  به ساختن و بناکردن زندان های جدید وفزونی اعدامها؛ بغضمان را در گلوفرد داده و فریادهایمان راخفه میکنیم! شاهدیم که بادیدن اینگونه صحنه ها نه تنها عبرتی برای بینندگان نگردیده؛ بلکه فساد، فحشا، تخریب و نابودی جامعه را در دهه های اخیر موجب شده است!



ابراز وجود نمی نماییم و اظهار هست خودرا بیان نمی داریم، جرأت اعتراض را دروجودمان پنداری منسوخ کرده اند؛ در حالیکه باید ماباشیم و می توانیم که چوبه های دار را به آتش کشیده و اعدامیهایی راکه جرمشان را هم نمیدانیم در ملأ عام رهایی بخشیم!
مجرمینی که محصول و نتیجه ی عملکرد جنایات حکومت اسلامی در خلال سی و پنج ساله اخیر میباشند.
کار بجایی رسیده است که اعدامی در آخرین لحظات زندگیش خواستار دیدار مادرش میباشد! این آخرین آرزویش است!
آنقدر مارا سرکوب کرده اند که با کمال وقاحت، فوج فوج جوانانمان را بدلیل ارتکاب جرمهای ناشی از شرایط اجتماعی بوجودآمده در جلوی چشمانمان به چوبه ی دار می سپارند وحتّی اجازه می دهند که فیلمبرداری کنیم؛ ولی تصوّر آنرا نمی کنیم که در پس پرده ی اینگونه فیلمبرداریها که پیش از این قدغن بوده آن فیلمها را در دنیای مجازی و رسانه ها پخش می کنیم و غافل ازآنکه فتنه ای محوف و سناریویی مذبوحانه بوسیله ی رژیم اشغالگر کنونی برای تحقیر هویّت ایرانی و تخریب بیشتر ایران  در دست انجام می باشد؟
اعدامی می گوید:
می خواهم مادرم را ببینم؛ ولی به آخرین آرزویش هم وحشیان حاکم جامه ی عمل نمی پو شانند! اورا قبل از اعدامش کتک هم می زنند!
رسم قدیم و عرف جامعه ی اسلامی این بود که قاضی عسکر در آخرین لحطات زندگی اعدامی به پیش وی میآمد و به وی آرامش و تسلّی می داد و میگفت خداوندبخشنده است و آخرین آرزویش را جامه ی عمل می پوشانید.
شمایان چه هستید؟ آیا انسانید؟ اعراب آغاز ظهور اسلام هم دست به چنین فاجعه ای نمی زدند!
شمایان از توحّش بی نظیرید! هم شما بی رحمید و هم آنانی که به تماشا میایستند.
ایستاده اید و نگاه می کنید و منتظر چه هستید؟ چه به سرشماآمده است؟ دسته دسته جوانانتان را اعدام میکنند و همچنان مُهرسکوت برلبانتان نقش بسته است!
ای مردم! بی نظیرید که تماشای اعدام را تحمّل می کنید و به جای اعتراض؛ بغضهایتان را در گلو خفه می کنید و نوبت فرزندان شما هم میرسد؛ مگر اینکه قوی و منسجم شوید علیه لشکریان عرب مانندهایی که روز ما فرداست و فردا روشن است!
۳۴ سال پیش که افسران رشید و خادمان واقعی ایران را در پشت بام مدرسه رفاه اعدام کردندو سکوت نمودید و همچنان حکومت به اعدامها افزود و تاکنون آنچه که از اخبار زندانها به بیرون درز نموده به ۳۰ هزار تن رسیده و شما هم شاهد هستید و سکوت را برگزیده ایدتا فرزندانتان را هم در فردای ایران اعدام نمایند.
در کجای دنیا چنین توحّشی وجود دارد که آنرا در اذهان ایرانیان نهادینه نموده و در گسترش خشونت در جامعه همچنین در تلاشند!؟
ولی ماهستیم تا چوبه های دار را به آتش بکشیم!  

Stop executions in Iran!عدامهای ایران را متوقّف کنید.
Stop executions in Iran!
There have been 3 prisoners hanged in public in Mehr Shahr and Islam Abad in Karaj 27 feb. 2014, yesterday morning.
According to the official and confirmed unofficial reports at least 63 people have been executed in Iran so far in 2014, and since the June 2013 Presidential elections about 500 death sentences have been implemented.
 

نیازی به بازگردان پارسی نوشته  بالانیست و هرایرانی گرامی از افزایش اعدامها خبر دارد! 

 اینگونه اجازه دادن به فیلمبرداریها یی از نمونه ی زیر به نظر شما به چه منظوریست؟  
You can see this link a part of execution again 


ماهستیم و پاینده ایران
بهکام بختیاری
نهم اسپند ۲۵۷۲ ایرانی برابر با ۲۸ فوریه ۲۰۱۴ و ۱۳۹۲ هجری شمسی عربی