جستجو

Apr 9, 2013

کودتا بر علیه فرامرز فروزنده در تلویزیون اندیشه؟.

روزگار به گونه ای جلوه گری می کند که کلاه ما ایرانیان با این اُپَوزیسیون فرصت طلب و زوار در رفته پس معرکه است. روزگار غریبی است نازنین! اُپُوزیسیونی که براندازی و حتّی حذف فیزیکی مخالفان واقعی نظام اسلامی را بر سرنگونی رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی ارجح و برتر می داند!
شاهد از غیب رسید. فیلمی که به کمکم آمد و مُهر تاییدی بر نظراتم زد. 
از خوانندگان گرامی خواهشمندم که به گفتگوی آقای فرامرزفروزنده با بانوهنگامه افشار در برنامه رو در رو ی تلویزیون پارس توجّه فرمایید. 



۳۴ سال متمادی رسانه های گوناگون شنیداری٬ دیداری ونوشتاریمان٬ شوربختانه هرکدام ساز خودش را زده و هیچگاه نشده است که مانند کشورهای پیشرفته از آنها یادگرفته و با هزینه کردن٬ جذب متخصص و پذیرش نطرات آنان در کنار هم بادرک مفهوم راه ارتباط به رقابتی مثبت و سازنده دست یازیم و به رشد فرهنگی جامعه ایران بپردازنم؛ برعکس مردم را نسبت به رسانه های خویش بدگمان ساخته اعتمادبینندگان٬ شنوندگان و خوانندگانمان را دفع نموده ایم.  
درادامه به مثالهایی برای جذب مخاطبین توسّل جسته و راه حل هایی را ارائه میدهم که شاید مورد پذیرش برخی واقع گردد! 
همانگونه که در نوشته های گذشته ام اشاراتی به گسترش انسجام مردم ایران از طرق گوناگون برای سرنگونی نظامهای بحرانساز و جنگ افروزی همچون نظام جمهوری# اسلامی و گسترش فرهنگ و توسعه ی پایدار٬ متوازن  و همه جانبه در جامعه ی آزاد فردای ایران نموده ام٬دوباره به شکلی ساده تر به این نکات پرداخته می شود. 
نخست به عملکرد کار شورای ملی ایران در حال تشکیل پرداخته؛ درآینده آنرابااین عملکرد پیشِ رو به باورم مجمعی ناقص می بینم و چون این کمترین هم عضوی از آن میباشم سعی در برطرف نمودن عیوبش را دارم. شاید در این رهگذر و همراه با دریافت نظرات سازنده ی فرهیختگان٬ پس از رفع نواقص بتوانیم به اهداف عالی این شورا که خواهان ایرانی آزاد وآباداست برسیم و شاهد مقصود را در آینده ای نزدیک در آغوش گیریم.   

به نظرمن ابتدااگر شورا پیشنهاد تجمّع رسانه های دیداری را در یک مجتمع ساختمانی توأم باقوانین کشوری وقراردهای فی مابین ارائه می داد(کاری که در اغلب کشورهای غربی در مورد انواع رسانه ها و تقسیم امورانجام میگردد) و پس ازآن همان تعدادی که حاظربه همکاری می شدند٬ باتأمین هزینه کردن ازطریق پشتیبنانان و اسپانسرهای دائمی وغیردائمی پشت پرده ( که نامی مستعار و یاواقعی ازآنان همواره در رسانه های دیداری گوناگون مثلآ لس آنجلس برده می شود)٬ به صورت گروهی اقدام به اجاره ی یک ریسپاندرمشترک در ماهواره های گوناگون می کردند.
اگرآنان سیس اضافه هزینه های خودراصرف ساخت برنامه های خوب اینترتی مِنتیِ و تجاری خوب توأم   بابرنامه های سیاسی سالم و بدور از ریا برای جذب اعتماد از دست رفته دهه های اخیر توده های مردم می نمودند٬ بگونه ای که بینندگان میلیونی پیدا می کردندکه مسلّمآ درانسجام توده های مردمی نقش بسزایی داشتند که شورا در اینمورد شتابزده عمل نمود که نتیجه ی عملکرد وی هم اکنون با بروز اختلافاتی و حق آب وگل داشتن و اینگونه موارد سطحی به رو شنی عیان است که در میان اقشار مردم داخل ایران چندان پایگاهی ندارد! البته مردم هم به این تصوّر میافتند که اینان درآغازکار٬ اختلافات خودرا نمی توانند تعدیل نمایند؛ چه رسد به اینکه بخواهند مملکتی را باسیاست اداره نمایند.
چالشهای سیاسی خود مقوله ای دیگر است که قبل از عیان شدن امور به توافقها و قراردادهایی پیش از این دست یافته وبرسر اینگونه اختلافات فی مابین براساس قرارهایی مستند مصالحه کرده اند.  
پس از آن شورااگر درمقطع فوق و طی گذر زمانی پیش بینی شده و معیّن براساس نظر کارشناسان مجرّب٬ پس از تشخیص جذب مردم داخل ایران و خارج و هماهنگی بایک رسانه یارسانه های مجتمع و توسط آنان به جمع آوری منشورهای عقیدتی متفاوتی در گروههای فکری گوناگون در ظاهر امر می نمود٬ موفقیّت خیلی بیشتری را برای پیشبرد اهداف آرمانی خویش تا مرحله ی رفراندم عمومی به ارمغان می آورد. 
مردم درون و برون ازمرز میهن عزیزمان هم با دیدن این کلیپ فوق واختلافات درونی پیش آمده شورا٬ از این جریان سلب اعتماد کرده و راه نا امیدی و شورشی کور را در داخل کشور دامن خواهند زد. شورایی که خیلی از مسائلش برایشان مبهم است و هیچ اطلاع جامعی از آینده ی این شورا ندارند و عملکردآن را به درستی و شفّاف نمیدانند!   
من حیث المجموع متأسفم که درباب فوق حتّی داستان شیخ اجل سعدی را هم در کُتُب دوران کودکی مدارسمان را به فراموشی سپرده ایم. داستان پیرمردی که در اواخر عمر٬ تعدادی چوب را برای شکستن٬ به فرزندانش داد که درنهایت مقوله ی پشتیبانی از همدیگر رادر این رهگذر به آنان آموخت. 
چرا راه دور برویم؛ همین تلویزیون *من وتو بک* را در نظربگیریم که چگونه طی نیم دهه مخاطبان میلیونی را برای خود فراهم ساخت. حال سرمایه اش را از هر کجا که آورده بماند؛ ولی ابتدا یک دفتر دوبله در لندن به راه انداخت و گویندگان و مترجمانی را از سراسردنیا ازجمله آمریکا مانندآقایان مسعوداسدالهی و پرویز فیروزکام و امثالهم را به استخدام خود درآوردودر کنار آن یک مؤسسه ی تلویزیونی راهم به ثبت جهانی رساند.
سپس وی سیستم پکیج هایی راقابل فروش واجاره به همه ی کمپانیهای تجاری سراسردنیا فراهم آورد و تعدادی دانشجو را که علاوه بر دانشگاه باید دوره کارآموزی خود را با پرداخت بودجه دولتی و کمی هم پرداخت شخصی بگذرانند٬ به صورت مجانی باکمی پورسانت به استخدام موقّت خود در آورده باابزاری و ماتریالی مناسب به برنامه سازیهایی همانند *بفرماییدشام* و *آکادمی گوگوش* و ارائه ی فیلمهایی پسندیده ی تجاری-سیاسی آغاز به کار کردو درسراسرجهان بینندگان میلیونی به ویژه جوان و همان جوانان کف خیابانهای شهرهای ایران و خارج را پیدا کرده است و به تولید کار عالی و متعالی خود سرگرم است. 
من اطمینان دارم که اگر همین تلویزیونهای بقول معروف لس آنجلسی سرمایه های خود را روی هم بگذارند٬ خیلی بیشتر از سرمایه ی آن تلویزیون  ذکرشده خواهندداشت. 

مسلمآ مکانیزم درست و سیستم دارباتجربه ی مدیریتی در هر پروژه ای موفقیّت آمیز خواهدبود؛ ولی به شرط آنکه راهش را بدانیم. این راهم بایستی بخاطر داشته باشیم که اگر من کارشناس نوعی٬ طرح و پروژه ای رابیان میدارم٬ یک شُمای کلی از انجام اموری را ارائه داده و به قول کوزه گر فن وفوت و تجاربی را نزد خود٬ او نگاه میدارد که آنرا قوت لایموت خویشتن سازد که بار هزینه کردن را برای سرمایه گذار و کسب موفقیّت را برای گروهی بهمراه خواهد داشت.  

اینگونه که تاکنون مشخّص شده بیشترنیروی اُپُوزیسیونمان٬  تاکتیکشان برای ماندگاری این رژیم سفّاک است و قدمی برای آلترناتیو شدن واقعی برنخواهند داشت و با بروز نقطه عطف تاریخی کنونی تا هنگامیکه سرزمینمان وضعیّت فلاکتبارتری بدتر از اتیوپی پیدا ننماید٬ به خودنخواهندآمد وبه دنبال آن٬ وقت آن فرا می رسد که پس از درگیریها و خونریزیهای فراوان با هزینه ای جبران ناپذیر به دنبال لقمه ای نان٬ مردمان داخل کشور٬ بدنبال اندیشه های فردی راهبری گشته منسجم شوند تا مملکتمان را پس ازفراز ونشیبی تکراری بدلیل نخواندن تاریخ و ضعف حافظه ی تاریخی٬ پس از تجزیه وآب رفتن آن شاید بتوانند مقداری ازمیهنمان را براساس اندیشه ای سالم و جمع شدن حول محور وی٬ مملکت را از تجاوز بیگانگان رهایی بخشند!
آینده ی شومی در انتظارمان است!
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی          این ره که تو می روی به ترکستان است!

نگارنده: بهکام بختیاری 
نونزدهم فروردینماه ۲۵۷۲ ایرانی 
پاینده ایران