جستجو

Jun 25, 2013

پیام مادر جگرسوخته ستار بهشتی همراه سفره ها ی نوروز مان٬

ستار بهشتی کارگر وبلاگ نویس اهل رباط‌کریم بود که به دلیل انتشار مطالب انتقادی و ابراز وجود و اظهار *هست* خویش علیه خفقان حکومت اسلامی در داخل ایران٬ نهم آبان ماه سال گذشته توسط پلیس فتا بازداشت و پس از بازجویی و شکنجه، به زندان اوین تهران منتقل شد. این کارگر وبلاگ نویس چهار روز بعد در ۱۳ آبانماه درحالی که به بازداشتگاه پلیس منتقل شده بود، تحت شکنجه جان باخت.


بسیاری از زندانیان بند ۳۵۰ اوین  و خانواده ستار، هنگام دفن جسد وی آثار کبودی را در بخش هایی از بدن او مشاهده کرده بودند و اکنون پس از گذشت ماه ها از آن واقعه٬ ،دادستانی تهران  در جواب به پرونده قتل این فعال وبلاگ نویس می گوید: فشار روحی بیش از اندازه سبب مرگ وی شده است!

عوامل ایجاد فشار روحی این حانباحته چه کس و یا کسانی می باشند؟ 
*** 
بهکام بختیاری 
۴ تیرماه ۲۵۷۲ ایرانی خورشیدی 
پاینده ایران 

Jun 10, 2013

بايدها و نبايدهای حضور در انتخابات، خلايق هر چه لايق

اين روزها يکی از مباحث روز جامعه گرفتار ايران حضور و يا عدم حضور مردم اين کهنه ديار درپای صندوق های رای است و در اين ميان دو گروه مخالف و موافق حضور مردم در اين معرکه ، هر يک با منطق و استدلال خاص مخاطب را تحت تاثير قرار داده و سعی درالقا نظر خود را دارند.


بنا براعتراف بسياری ازمعترضين وايضآ موافقان نظام ، «ايران امروز» از نقظه نظر علوم اجتماعی در شرايط «آشوبی» قرار دارد که به لحاظ شکل و محتوی در تناقض است ، به ديگر سخن در شرايطی که هيچ يک از احاد ملت، آنچنانکه در جوامع ديگرهر فردی بنا بر کار و مسئوليتی که بعنوان يک شهروند در جامعه دارد ، شناخته می شود و دارای مرتبه اجتماعی می گردد ، در اين بلاد کفر ستيز ازپليس، پاسبان ، نظامی، سپاهی، دکتر، مهندس،ملا،بانک دار... درجايگاه واقعی خود قرار ندارند ،و اين معضل باعث می گردد تا ناگزيرآن گفته مشهور از نيچه را در کتاب سود مندی و ناسودمندی تاريخ برای زندگی را پذيرا شويم و باور کنيم که گاهی «تاريخ با ملتی بطور جدی سخت می گيرد.»


امروز در حالی موافقان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی ، بر سر حفظ يا نابودی حکومتی سينه می درانند ، که اساسا از نقطه نظرفيزيکی ،چنين حکومتی اصالتا وجود خارجی ندا رد، از اين رو شکست و يا پيروزی بر آن ، توهمی بيش نيست و اين دقيقا همان تلاش بيهوده ای است که گروهی برای مواردی چون شعبده انتخابات وحضور و يا عدم حضور مردم در آن ، بيهوده انجام می دهند و بر سرالقا ی باور خود با يکديگر به مجادله می پردازند تا از برآيند تفرقه ی اين اب گل الود ماهی مقصود نظام صيد شود.


بی گمان معنای اين گفته نگارنده اين نيست که جمهوری اسلامی وجود ندارد و يا بالارفتن از نردبان مقدسات را بنام حکومت ناديده می گيرد ، بلکه نکته باريک تر از مو در آن است که همه آنچه گمان می کنيم هست ، بدل و شمايی از حقيقتی است که خالی از محتوا است ، آنچنانکه به کار بردن لفظ «جمهوری» و يا « اسلام »ی بودن اين نظام ، لفظ خالی از محتوا است چرا که از اغاز استقرار نظام جمهوری اسلامی تا به امروز ، آثار وعملکرد نظام نه مطابق با معنا و مفهوم حکومت "جمهور" (حکومت مردم بر مردم )بوده و نه اسلامی ، طرفه آنکه با وجود تحفه ای چون "ولی فقيه " که خود به تنهايی ناقض جمهوريت است.

می گويند قبول واقعيت «بيماری» ، اولين گام برای «درمان» آن است. آنچه که امروز بر آن نام «جمهوری اسلامی »نهاده ايم وطی سی و پنج سال با آن درگير هستيم اساسا وجود خارجی ندارد ، چرا که نه اسلامی در ميان است و نه جمهور ، اما آن چه وجود آن انکار ناپذير است ، باور اين حقيقت ملموس است که «خلايق آنچه لايق!!»

منطق حضور درشعبده انتخابات!

يکی از عمده ترين دلايل موافقان حضور در انتخابات پيش رو، خاصه آن دسته ازکسانی که بار رسالت آگاهی جامعه را بر دوش می کشند ومدام با مصاحبه ها و نوشتن مقالات احساسی ، مردم را برای حضور دراين شعبده تشويق و ترغيب می کنند ، مقابله با طرح مهندسی اين معرکه از سوی نظام است  و بر اين باورند که با حضورپر شورمردم دراين شعبده ،مانع ازبيرون آمدن فرد مورد نظر حاکميت از صندوق های رأی خواهند شد. طرفه آنکه مهمترين سند اين ادعا را بر پايه حضور همگانی ملت در انتخابات سال ۸۸ و وقايع پس از آن استوار کرده و حصردو تن از کانديدا های آن دوره را ناشی از به مخمصه در افتادن رژيم دانسته که در نهايت منجر به عدم مشروعيت نظام و بی اعتباری در نزد جامعه جهانی گرديد و بر پايه چنين استدلالی گمان دارند امروز هم می توان با همان ترفند وشگرد ، حاکميت بی سووال را دربن بست قبول "اصلاح" به دام اندازند.

با چنين استدلالی که همچون نقابی موجه بر چهره زشت اهريمن را می ماند ، بی شک بسياری از مردم گرفتار، بار ديگر به اين صرافت افتاده که بازهم در دامگه رژيم به طمع اصلاح نظام پای گذارند٬ غافل که بر خلاف تصور اين خوش باوران و ايضآ به شهادت همه زيرکی های سردمداران رژيم طی ۳۵ سال گذشته که رمز بقای حاکميت تا به امروز بوده است، اين بار نيز سران رژيم برای بهره برداری از حضور مردم جهت برون رفت از مخمصه جهانی که بر او سخت گرفته است ، حکما تدبير تازه ای انديشيده تا بدانجا که برخی ازنشانه های اين تدبيرجديد ، از هم اکنون با موضع گيری دربرابر برخی از کانديدا های مورد توجه برخی از گروه ها و دستگيری طرفداران آنها در متينگ های انتخاباتی ديده می شود که يک نمونه آن می تواند شايعه تجديد نظر درصلاحيت " شيخ حسن روحانی " باشد ، کانديدايی که به دليل خالی بودن ميدان ، ازرقبای صاحب انديشه ، گوی سبقت را از ديگر کانديدا ها ربوده و نگاه بسياری را بسوی خود جلب کرده است ،که در صورت تائيد اين شايعه يعنی رژيم با توجه به تجربه وقايع ۸۸ ، از پذيرش رئيس قوه مجريه ای که از هم اکنون با جلب افکار عمومی خاصه در بين مخالفان رهبری نظا م در صدد ايجاد پايگاه مردمی باشد ، واهمه دارد و چه بسا مرتکب خبطی چون رد صلاحيت چنين کانديدای شود که بعيد است اما وجود شايعاتی از همين دست هم خود نشانه ای است از گوش به زنگ بودن و آمادگی نظام برای مقابله با هرواقعه مشابه ماحرای انتخابات ۸۸.

صرف نظر از مهندسی انتخابات و تدابيرپيش بينی شده از سوی نظام برای بيرون آمدن فرد مورد نظر رهبری از صندوق های رأی يکی از بزرگترين ايرادات منطق حضور مردم درشعبده انتخابات پيش رو ، حمايت و رأی دادن به کانديدای رقيب فرد مورد نظرحاکميت است ، که در واقع تبليغ و تشويق مردم برای قبول تکرار دورتسلسل انتخاب ازبين بد و بدتراست . و اين در حالی است که موافقان اين استدلال ، با رد هرگونه منطق و دليل تحريم اين شعبده مضحک ، تنها راه حل مدبّرانه٬ برای مقابله با رژيم را تن دادن به خواسته ها و اهداف نظام ازبرگزاری اين شعبده می دانند و به صرف حضورهميشگی «بند واگن " ها ی (ماشین) نظام که همواره درهر دوره ازبرگزاری شعبده انتخابات درپای صندوق های رأی حاضر می شوند، تحريم را شوخی و طنز دانسته و تحريم کنندگان را به بی تفاوت بودن نسبت به مسائل وطن خود متهم می سازند.

چرا تحريم!؟

بسياری بر اين باورند که گويی تحريم کنندگان انتخابات پيش رو، يک شبه و ازسر خصومت به حقی که با چپاولگران وطن خود دارند و آنان را زمامدارانی نالايق در اداره امور کشور می دانند ، اساسا با هر فرايندی که نويد بهبود نظام واصلاح ان را می دهند ، ساز مخالف می زنند حتی اگر اين فرايند بر امده از روح دمکراسی خواهی باشد ، يعنی انتخابات و صندوق های رای ، در حاليکه بسياری از تحريم کنندگان اين دوره از انتخابات ، در دوره های قبل بنا بر باوری که به فرايند دمکراسی و صندوق های رای داشتند ، فعالانه درانتخابات شرکت می کردند واز قضا تنها راه رسيدن به ازادی را صندوق های رأی می دانستند ، اما با گذشت زمان خاصّه با نا کار امدی دولت اصلاحات که در نهايت امکان تقلب در انتخابات ۸۸ را برای چپاولگران فراهم ساختند و بانی به قدرت رسيدن دولت احمدی نژاد شدند،  قشر عظيمی از جامعه با قطع اميد از اصلاح نظام و به تبع آن ، از صندوق های رأی؛ تحريم را تنها عمل اعتراضی در مقابل ديکتاتوری، و کوششی برای بازيافت حاکميت ملی دانستند تا بدانجا که بر خلاف تصور موافقان حضور در شعبده انتخابات ، نه تنها عمل اعتراضی خود را انفعال سياسی و کناره گيری از امور مهم مملکتی نمی دانند بلکه تحريم اين شعبده را تبليغ و تلاش برای بدست آوردن حق مشارکت در سرنوشت خويش و حق انتخاب می دانند و بعنوان راه کاری مؤثر برای افشای فساد و فريب ولايت مافيايی مالی/ نظامی به ديگر هم وطنان خود توصيه می کنند.

شايد ان دسته از هم وطنانی که امروز با نشستن در پای تلويزيون های خود مفتون مناظره های مضحک کانديدا های مورد وثوق نظام شده اند وهمه ی همّ وغم خود را معطوف به انتخاب از بين بد و بدتر ساخته اند ، فراموش کرده اند که قبل از شروع اين معرکه ، پالس ها و تلنکر هايی از سوی اصحاب قدرت درنظام برای مهندسی انتخابات پيش رو فرستاده شد که حکايت از تقلبی به مراتب فجيع تر ازماجرای تقلب انتخابات ۸۸ دارد. مانند تلنگری که علی سعيدی نماينده ولی فقيه در ديماه ۱۳۹۱ درسخنرانی خود دربين سران سپاه پاسداران بر باور مردم به صندوق های رای زد ، و رسما مهندسی انتخابات را اعلام کرد و يا سخنرانی سردار محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه در پنجم ارديبهشت سال جاری که درهمايشی به منظور ترسيم وظايف سپاه در مهندسی انتخابات پيش رو گفت « بخش عمده خلق حماسه سياسی در سال ۹۲ بر روی انتخابات آتی رياست جمهوری و دولت آينده متمرکز است» و ده ها اخباری که همگی نشان از مهندسی انتخابات پيش رو را دارد ، که طبعا و به حکم عقل چنين انتخاباتی که سران نظامی کشور قبل از آغازاين شعبده به صراحت اعلام می کنند که چه کسی را از صندوق های رای بيرون خواهند کشيد،صرف نظر از تعميق يک ملت ، انگيزه ای برای حضور در پای صندوق های رای باقی نمی گذارد و لاجرم هر ايرانی وطن پرستی را وادار به تحريم چنين شعبده ای می کند .

از سوی ديگرتحريم کنندگان اساسا انتخابات و رأی دادن را پايان همه مصائب و مشکلات کشور نمی دانند، آنچنانکه نه خواهان تحريم و جنگ هستند و نه طالب سوريه شدن اوضاع کشور، بلکه مرزی برای سياست ورزی و تکرار يک اشتباه فاحش، آن هم بطور متوالی در هر چهار سال ، قائل هستند .

تحريم کنندگان بر خلاف باورمندان به حضور دراين معرکه ، هرگز نقش رئيس قوه مجريه را بعنوان رئيس جمهور ، در معادلات و تعاملات بين الملل موثر نمی دانند و بعبارت بهتر، بود و نبود چنين فردی را بعنوان رئيس جمهور در اداره امور کشور و روابط با ديگر کشورها بلا اثر می دانند٬ چرا که با وجود ولی فقيه، خاصه از زمان تصدی اين مقام توسط شخص اقای خامنه ای بعنوان رهبری نظام ، عملأ قوه مجريه ازسه قوه تعين شده در قانون اساسی خود نوشته شده بنيان گذاران اين رژيم حذف و از مناصب زير مجموعه مقام رهبری قرار گرفته است٬ آنچنانکه بنا بر اقرار روسای جمهور گذشته و حال ، (مثل خاتمی وهاشمی و اخيرا هم احمدی نژاد )، رئيس جمهور مقامی است تشريفاتی ودر حد تدارکاتچی بودن ، از اين رو تحريم کنندگان اعتقادی به برتری هيچ يک ازهشت کانديدا ها نسبت به ديگر کانديدا های مورد وثوق نظام نداشته تا با تن دادن به خواسته حاکميت بازهم مجبور به انتخاب از بين بد و بدتر باشند.

جنبش تحريم، خالی گذاشتن خيابانها در روز انتخابات، يعنی کم هزينه ترين وسيله برای نه گفتن به استبداد حاکمان اصلاح ناپذيراين کهنه ديار است . "نه" گفتن، نه از منظر انفعال، بلکه از جايگاه اعمال نظر و اعتراض به سلب حق يک ملت، مفتون نگشتن زبان فريب ، نرفتن دوباره به دامگه ای که سرابی بيش نيست اما هر بارهمچون چشمه اب زلال نمايانده می شود.

بيژن صف سری

( ساخت و پاخت و توافق رهبر٬سپاه و رئیس جمهوری کنونی هم که برسر انتصاب آقای جلیلی٬ خود مثنوی هفتاد من کاغذ است؛  و الّا روال کار آقای احمدی نژاد آینچنین نبوده که تا روز انتخابات ۲۴ خرداد راه سکوت را برگزیند! )
گردآوری و ویرایش: بهکام بختیاری
۲۰ خردادماه ۲۵۷۲ خورشیدی ایرانی
پاینده ایران

Jun 5, 2013

از هاشمی تا شیخ روحانی؛ راه باطل...ب

بعد از رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، بسیاری متفق القول بودند که دیگر هیچ انگیزه ای برای حضور در صحنه نمایش انتخابات نظام وجود ندارد؛ اما با شو تلویزیونی شیخ حسن روحانی، آن هم برای حاضر جوابی در مقابل یک مجری کم اطلاع صدا و سیما، ناگهان در فضای مجازی ولوله ای براه افتاد که شور دوباره مردم برای حضور در انتخابات را القا می کند و جالب اینکه برخی ازتحلیل ها هم بر القا این شور کاذب دامن می زند.

به باور این قلم٬ همه ی روند وقایع اخیر، ازآمدن آقای هاشمی و سپس حذف او، و بعد مطرح شدن حسن روحانی٬ همگی برآمده از یک طرح سازمان یافته از قبل است٬ آنچنانکه هم اکنون اخباری مبنی بر اجماع هاشمی با خاتمی و دیگر اصلاح طلبان بر سر روحانی شنیده می شود. گویا قرار است این اجماع نیز در چهار مرحله به اجرا در آید تا براساس آن، پیروزی کاندیدای مورد نظر این گروه درانتخابات ممکن گردد. 

موج حمایت از کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی، نکته ای است که در تعیین موضع بعدی اصلاحطلبان در قبال انتخابات ریاست جمهوری قابل تعمق است و نشان از طرح و برنامه ای دارد که در مقابله با حذف های بی رویه نظام٬ از قبل تهیه گردیده است. بی شک هاشمی رفسنجانی مغز متفکر این جریان است٬ چرا که قبل از کاندیدا شدن رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، هاشمی بطور علنی و رسمی از شیخ حسن روحانی خواست که پا در عرصه ی رقابت های این شعبده بگذارد و کاندیدا شود ودر هیچ شرایطی هم پا پس نکشد. بنا بر همین توصیه است که بعد از اعلام کاندیدا شدن هاشمی تنها کسی از خیل یاران این *دانای نظام* که حرف از انصراف نمی زند، شیخ حسن روحانی بود. گویی او از قبل می دانست که *پدر خوانده فکری اصلاح طلبان* بزودی از صحنه رقابت حذف خواهد شد.حالا هم به دور از انتظار نیست که اگر در چند روز آینده، آنچنانکه زمزمه ی آن از هم اکنون شنیده می شود٬ کاندیدای نشانه دار و مشخص اصلاح طلبان، یعنی آقای عارف نیز به نفع کاندیدای مورد نظر آقایان این گروه ائتلافی، یعنی جناب شیخ حسن روحانی از صحنه رقابت ها انصراف دهد و حتی بنا بر روایتی با اعلام انصراف مهندس سیّد محمد غرضی هم مواجه شویم.

بی گمان تلاش اصلاح طلبان و مشخصا هاشمی رفسنجانی که برای به کرسی نشاندن فکر و اندیشه خود و در جهت حفظ نظام صورت می گیرد٬ قابل درک است؛ اما باور وعده های این گروه که بعد از خاتمی و سپس هاشمی و اکنون از زبان شیخ حسن روحانی شنیده می شود٬ نه تنها برای ملت، بلکه برای بسیاری از خوش باوران معتقد به اصلاح نظام نیزسخت و غیر عملی به نظر می آید.


حسن روحانی ابتدا بعنوان کاندیدای شاخص گروه "اعتدالگرا" پا به عرصه این شعبده می گذارد اما در اولین مصاحبه تلویزیونی با انتقادی سخت، انتساب خود را از این گروه منکر می شود و با زیرکی که نشان ازپیروی از مکتب هاشمی دارد، خود را مستقل می خواند.اما جالب اینکه با موضع گیری جدید در مورد مسئله حصر آقایان موسوی و کروبی، چراغ سبزی هم برای جلب آرای "سبزها " نشان می دهد در حالیکه این شیخ پس ازبرگزاری راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن به دعوت موسوی و کروبی، به انتقاد از آن دو پرداخته ودرماجرای سال ۷۸ به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، اعتراض‌ها رامحکوم کرده و گفته بود: "اگر منع مسئولین نبود٬ مردم ما، جوانان مسلمان، غیور و انقلابی ما با این عناصر اوباش به شدیدترین وجه برخورد می‌کردند و آنها را به سزای اعمالشان می‌رساندند".

 این همه تغییر موضع از افرادی چون شیخ حسن روحانی در جریان انتصابات پیش رو، نشان از اتّکای این افراد به فراموشی ملتی دارد که طی ۳۵ سال عمر نظام، همواره دل بر وعده وعید های پوشالی دولتمردان بسته و هر بار دچار وسوسه ی گفته های شیرین شده است تا بدانجا که سخنان هاشمی رفسنجانی پس از رد صلاحیتش در جمع یاران ستاد برچیده شده اش، موجی از مرثیه خوانی برای حذف این دانای نظام ایجاد می کند و هنوز هم نیز ادامه دارد؛غافل از اینکه اگر امروز بنا بر گفته هاشمی رفسنجانی ایرانیان در جهان چون گذشته صاحب عزت نیستند، مسبّب آن حاکمیت افرادی چون گوینده این واقعیت است که در تمام عمر نظام٬ بربالاترین مسند حکومتی قرار داشته اند ولی حالا دم از نابودی کشور و بی عزّتی ایرانی می زنند. 


امروز بر کمتر ایرانی مدبّر و با درایتی پوشیده است که هدف نهایی نظام وحامیان این رژیم، چون هاشمی و خاتمی و شیخ حسن روحانی، که همواره در موسم هر انتخابات فرمایشی در نقش دایه مهربانتر از مادر ظاهر می شوند، حفظ و بقای نظام ازطریق به صفّ کردن ملت در پای صندوق های نمایشی رای است. اگر بازهم این حیله به کار آید و بر این وعده های پوشالی دولتمردان٬ سرمایه گذاری شود، بار دیگر شاهد پیروزی دوباره حاکمیت بی سئوال خواهیم بود؛ حاکمیتی که دور تسلسل ظلم در این کهنه دیاررا دوام خواهد بخشید. 

***
منبع: سایت روزگار ما!
نویسنده: بیژن صف سری 
گردآوری و ویرایش: بهکام بختیاری ( هم نظر با نگارنده )
چهارشنبه ۱۵ خردادماه ۲۵۷۲ ایرانی خورشیدی 
پاینده ایران