جستجو

Mar 30, 2012

بایکوت افراد فحاش در لباس هواداران نظام پادشاهی


طرح فعال بایکوت افراد فحاش که در لباس هواداران نظام پادشاهی در پالتاک، فیسبوک، و دیگر سایت‌های مجازی ظاهر میشوند و به دنبال تخریب چهره شاهزاده و هوادارن اندیشه وی هستند ، آغاز شد. 
نشست هم میهنان با شاهزاده رضا پهلوی در پالتاک.
با تشکر از ای‌ بی ‌‌ام و بانو فرح بابت ترتیب دادن این نشست ارزشمند .      













Mar 19, 2012

پیام دکتر محمد مصدق در روز ملی شدن صنعت نفت


 آغازی از دل یک پایان

سیدعلی پورطباطبایی
آخرین برگ تقویم هر سال را که ورق بزنی، قرمزی 29 اسفند دیدگانت را به خود می خواند. دستانت از ورق زدن باز می ماند و نگاهت به آرامی برروی پایین صفحه می لغزد: روزی ملی شدن صنعت نفت!

در پنج کلمه عظمت واقعه ای را پنهان کردن، هنری است که تنها از تاریخ نویسان و تقویم سازان برمی آید. پنج کلمه که هر سال وظیفه منتقل کردن سعی و کوشش هزاران نفر را به سال بعد به دوش می کشد. هزاران شهید، مجروح و زندانیانی که سالیان دراز، تنها به جرم شرکت در ملی کردن صنعت نفت، رنگ آفتاب را ندیدند، و دستان رنج کشیده کارگرانی که نان شب خویش را فدای استقلال اقتصادی کشورشان کردند.
این پنج کلمه در دل خود حرف ها دارند. در 29 اسفند 1329، از دل پایان سالیان دراز غارت، و در روز پایانی سال، آغازی رقم خورده است که امتداد آن را باید در 15 خرداد و 22 بهمن دید.
فرزندان کارگران زحمت کش آبادان و خرمشهر که آن روز نمایندگان دولت را بر دوش خود سوار کردند و ملی شدن نفت را جشن گرفتند، بعدها جوانانی برومند شدند و ادامه راه پدران را آن چنان پیش بردند که هم اکنون ثمره دسترنجشان به بار نشسته است.
در آن زمان گفته بودند که ملی شدن صنعت نفت، بدون ما ممکن نیست؛ اما این پنج کلمه در دل تاریخ ثبت کرد که بی وجود آنان نیز چرخ های صنعت نفت ایران می چرخد.
قرمزی 29 اسفند تو را به یاد خون های ریخته شده می اندازد. اشک های سیاه و سنگین زمین که در سوگ از دست دادن جوانان برومند به گریه نشسته است، هنوز هم از دل چاه های عمیق جنوب می جوشد.
آخرین برگ تقویم را مثل هر سال ورق می زنی و از گذر یک پایان، سالی جدید را آغاز می کنی و همراه با تو عطر هزاران یاد و خاطره در دل سال جدید جاری می شود.
سرنوشت فراموش شده وطن
حسین هدایتی
شیطان از غضب، بر در و دیوار می کوبد. عقده هایش را بر میزها و دیوارها خالی می کند. شیطان هرگز نمی خواهد بیداری این ملّت را باور کند. کامش تشنه و استکانش از خون و نفت خالی است. مشت های گره کرده این سرزمین را بر دندان هایش مزه مزه می کند. باران خشم و خشونت در هوایش باریدن گرفته است. خیابان ها امروز به شکل دیگری بیدارند. چشم این خاکِ به تاراج رفته جور دیگری برق می زند. هیولاهای دژخیم و استعمارگر آرزوهای دراز و نامشروع خویش را پیچیده در شولای باد می بینند.
ملّتی بزرگ در خروش آمده است. با شناسنامه هویّتش در مشت، در تکاپوی غرور از دست رفته خویش! بر جاده ها می کوبد. شیاطین از وحشت، پشت بر دیوارها می سایند. خزانی فراگیر در زیر پوستشان می دود. پایان سرمستی شان فرا رسیده است. آن ها در خواب و جماعت بیدارند. چاه ها به روی سوداگران بسته خواهد شد. دکل های نفت طغیان کرده اند. خون آشامان، شورش خاک را تا باب نخواهند آورد. دیگر خون این سرزمین به سلامتی هیچ دژخیمی نوشیده نخواهد شد. گلوی خیابان با خشمی فراگیر، نعره های ستیهنده اش را به سمت تاراجگران پرتاب می کند.
این جماعت می خواهند بار سرنوشتِ فراموش شده وطن را به دوش خسته خویش بکشند. فقر، چون عنکبوتی مهیب بر دریچه ها و دیوارها تنیده است و اربابان از آن دورها، برای گُرده های تکیده اهالی، شلاّق تکان می دهند. سیاهی، همه زوایا را بی رحمانه در چنگ می فشارد. خون به هدر رفته خاک، کاسه کاسه به حلقوم حریص دشمنان ریخته می شود تا عطش آن ها فروکش کند. رنج بر درگاه می کوبد و شقاوت دزدانه بر دیوار خانه ها می خزد. آرزوهای لگد شده اند و دجّالان بر جاده های وطن می تازند. نفت را از رگ هایمان می مکند. این رسم سیاهکاران تاریخ است. هویّتمان را کشتی کشتی و دریا دریا به تاراج می برند، و مهم ما جز داغ همواره تازیانه هاشان نیست. باید به صورت این شقاوت بی حدّ کوفت. رفتار آزاد مردان غیر از سکوت و تماشاست. مشت های آهنین ما پاسخ تازه ای است بر پیشانی اهریمن. این خاک پاک با همه شریان های سرشارش از آن ماست و ما استقلال میهنمان را از فراز دکل های نفت آواز خواهیم خواند.
آرامش دکل های نفت
حمیده رضایی
دکل های نفت، بندر، صدای موج موج خلیج، طلای سیاه، آفتاب، و ابلیس که نگاه های جست وجوگرش خاک را می کاود و برهم می ریزد. چاه های نفت، میراث باستانی پدران، و سرمایه سرشار فرزندان ایران، بازیچه می شوند. ابلیس چنگ بر خاک می اندازد، نفس می کشد؛ بوی نفت را می شناسد، چشم هایش برق می زند.
نفت، خون، مرگ، گرسنگی و بی سرپناهی مردم، ویرانی و حتّی نابودی کشور، چه اهمیتی دارد تنها دکل های نفت، موج موج خلیج و طلای سیاه در دست های ابلیس باشد؟!
خورشید، بی رحمانه تر، تازیانه می کوبد بر گرده خاک و درهم می پیچید چاه های عظیم نفت را. خاک، چهره درهم می کشد، جام ابلیس از نفت پر می شود، سرمی کشد و هزاران مرتبه، مست، در خود می رقصند.
پنجره ها باز می شوند، فریادها رنگ می گیرند، در دود و آتش چاه ها می پیچند نفت کش های بیگانه ...
می نوشند به سلامتی کشورهایشان عصاره شریان های کشور!
صدای فریاد، چکیده درد سال ها سکوت، در فضا منتشر می شود. ابلیس نگاه می کند، و زجر می کشد از صدایی که روز به روز بلندتر می شود.
خورشید می تابد؛ امّا نه آن چنان که خاک را ذوب کند. خورشید می تابد بر امواج خلیج، بر ترانه های سوخته جاری از دهان دریا.
از این پس هیچ دستی قادر نخواهد بود گلوی خاک را آن چنان بفشارد که چاه های نفت سر باز کنند. هیچ دستی قادر نخواهد بود میراث باستانی خاک را تصاحب کند. آرام موج می زند دریا خوابِ سنگینِ خاک را.
این بار هیچ صدایی نیست جز آرامش دکل های نفت، بندر، طلای سیاه، آفتاب و دست هایی که به نشانه اعتراض بلند نمی شوند بلکه حصاری می شوند حصین، و نفت از این پس ...
مرزها در آرامش، نفس می کشند. بوی نفت مشام خلیج را سرشار می کند و آفتاب هم چنان می درخشد.
 برگی از پایگاه حوزه!


صنعت ملی نفت ایران 60 ساله شد/ ماجرای ملی شدن نفت


صنعت نفت و گاز ایران برای شصتمین سال پی در پی ملی شدن خود را جشن می‌گیرد که در حال حاضر با در اختیار داشتن 150 میلیارد بشکه نفت و 33 تریلیون متر مکعب گاز بزرگترین دارنده ذخایر هیدروکربوری جهان به شمار می‌رود.به گزارش خبرنگار مهر، وقتی مته حفاری "جرج برناردرینولدز " دل پر عطوفت خاک مسجد سلیمان را شکافت و فوران نفت با شادمانی بی حد و حصر دارسی همراه شد، او از شوق، چنان فریادی کشید که حتی دولتیان لندنی هم صدایش را شنیدند.حال یکصد و دو سال از فریادهای شادمانه دارسی می‌گذرد و پس از گذشت یک قرن هنوز در میان تحلیگران و سیاستمدارن در رابطه با حضور طلای سیاه در سفره اقتصادی ایران اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد.عده ای" نفط " را بلای آسمانی و گروهی "نفت" را نعمت خدادادی عنوان می کنند اما صنعت نفت در دوران پس از پیروزی انقلاب به صنعتی توسعه آفرین و مولفه ای برای رشد و شکوفایی اقتصادی تبدیل شد.در این راستا این صنعت که به تنهای تامین کننده 70 درصد درآمدهای اقتصادی کشور است در دولت نهم جان تازه ای گرفت.هر چند از نگاه کارشناسان تشکیل اوپک گازی، حضور شرکت های بین المللی در فضای تحریم، بهره برداری از طرحها و پروژه های مختلف با محوریت مشارکت مجموعه های ایرانی از مهمترین دستاوردهای صنعت نفت ایران در یک سال گذشته به شمار می رود، اما موفقیتهای این صنعت 102 ساله فراتر از مرز های جغرافیایی کشورمان است، به طوری که هم اکنون در بین کشورهای انرژی خیز دنیا، ایران از جایگاه ویژه ای برخوردار شده است.درخواست کشورهای مختلف از دانشمندان صنعت نفت ایران برای آموزش و حتی طراحی، ساخت، نصب و اجرا سازهای پیچیده و حجیم در خشکی و دریا در سالهای اخیر موید این واقعیت است که صنعت نفت ایران به یک ابر قدرت تبدیل شده است. همان جمله ی معروفی که محمود احمدی نژاد برای نخستین بار به آن اشاره کرد، این روزها در صنعت نفت عینیت پیدا کرده است.
خیمه نفتی انگلیس بر صنعت نوپای نفت ایران
به دنبال تحولات سیاسی ـ اقتصادی جهان پس از جنگ جهانی دوم و تغییر شرایط قراردادهای نفتی در جهان، در ایران نیز زمزمه‌های لزوم تجدید نظر در امتیازات اعطا شده اوج گرفت.تا آن زمان قرارداد 1312 شمسی که میراث دار قرارداد نفتی دارسی به حساب می‌آمد، سرنوشت نفت ایران را رقم می‌زد و براساس آن انگلستان بر روند استخراج و تولید از منابع هیدروکربوری ایران حاکم بود، اما با اصل تقسیم منافع (50 ـ 50) که پس از جنگ در اکثر کشورهای خاورمیانه مد نظر قرار گرفت، تداوم چنان شرایطی برای ایرانیان قابل قبول نبود.آنچه قوانین جدید پس از جنگ را از نظام و قوانین پیشین متمایز می‌ساخت، کنترل کشورها بر منافع نفتی خود نبود، بلکه باتوجه به دو قطبی شدن جهان، بلوک غرب برای حفظ منطقه نفوذ خود ناچار بود امکان تجدید نظر در معاهدات پیشین را فراهم سازد، به این معنی که کشورهای صاحب منابع به ظاهر می‌توانستند با تسلط بر ذخایر نفتی خود و تقسیم عادلانه منافع با شرکت‌های خارجی و البته غربی، قرارداد امضا کنند.
واگذاری امتیازهای نفتی در دوران حکومت پادشاهان قاجار
 سابقه قراردادهای نفتی ایران به سال 1250 شمسی باز می‌گردد. در آن زمان ناصر‌الدین شاه امتیاز بهره‌برداری از معادن نفت را به "بارون جولیوس دو رویتر" به مدت 70 سال واگذار کرد. در ماده یازدهم قرارداد، پترول نیز که در آن زمان به نفت اطلاق می‌شد، در ردیف واگذاری زغال‌سنگ، آهن، مس و سرب قرار گرفته بود.درسال 1281 شمسی مظفرالدین شاه (شاه وقت ایران) امتیاز اکتشاف، استخراج، بهره‌برداری و فروش نفت در سراسر کشور به جز پنج ایالت شمالی آذربایجان، گیلان، مازندران، گرگان و خراسان را به مدت 60 سال به ویلیام ناکس دارسی، انگلیسی واگذار کرد. بر اساس ماده 10 قرارداد دارسی که حاکم بر روابط شرکت نفت و دولت مرکزی ایران بود، شرکت ایران و انگلیس باید حدود 16 درصد از منافع خالص نفت را به عنوان حق امتیاز به دولت ایران پرداخت می‌کرد، اما انگیلسی‌ها حتی حاضر به پرداخت این مبلغ ناچیز هم نشدند و از ابتدای فعالیت شرکت نفت انگلیس و ایران، همواره کشمکش بر سر محاسبه سود خالص و حق امتیاز وجود داشت. این موضوع بیشتر به شفاف نبودن حساب‌ها و ناتوانی ماموران دولتی ایران از فهم اطلاعات مالی شرکت ناشی می‌شد. پس از اشغال ایران توسط انگلیس و شوروی سابق و پس از آن آمریکا در جنگ جهانی دوم، رقابت استعمارگران بر سر منافع به‌ویژه نفت تشدید شد، ولی دولت انگلستان به منظور حفظ سلطه‌اش بر نفت جنوب و جلوگیری از استیفای حقوق ملت ایران با مقامات وقت کشورمان وارد مذاکره شد تا قراردادی را به تصویب برساند که در این راستا قرارداد 1933 را مورد تایید و تاکید قرار داد. در پی الحاق به قرارداد 1933 که به قرارداد "گس- گلشاییان" مشهور شد، مخالفت‌ها و اعتراض‌های شدیدی از سوی برخی از نمایندگان، سران و افراد آگاه اجتماع را در پی داشت. به طوری که آیت الله کاشانی نیز اعلامیه شدید اللحنی علیه شرکت نفت صادر کرد و در آن خواستار لغو امتیاز این شرکت در ایران شد. مجلس شانزدهم در20 بهمن 1328 شمسی آغاز به کار کرد و دولت وقت آن زمان به دلیل عدم رای اعتماد در 27 اسفند ماه همین سال ساقط شد و علی منصور به خواست سفارت انگلیس بر شاه تحمیل و مامور تشکیل کابینه شد.
ماجرای ملی شدن صنعت نفت در آخرین روز سال
پس از به وجود آمدن زمزمه‌هایی در مجلس درمورد ملی شدن صنعت نفت، رزم آرا - نخست وزیر وقت ایران - در جلسه خصوصی مجلس شرکت کرد و به شدت علیه ملی شدن نفت، سخن گفت و ملی کردن صنعت نفت را خیانتی بزرگ دانست.در آن زمان نهضت مردمی به همراه برخی از نمایندگان مجلس برای ملی شدن نفت تلاش کردند. در نهایت رزم آرا توسط فداییان اسلام از بین رفت و از طرف دیگر، نتیجه‌ کمیسیون نفت این ‌شد که قرارداد الحاقی گس گلشاییان باطل شود و نتیجه پیشنهاد جایگزین آن در روز 29 اسفند ماه سال 1329 که به تصویب مجلس رسید، این شد که صنعت نفت در سراسر ایران ملی اعلام شود.پس از به نخست وزیری رسیدن محمد مصدق در اردیبهشت 1330شمسی، اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سرلوحه برنامه دولت قرار گرفت. با تصویب این قانون شرکت سابق نفت ایران و انگلیس خلع ید و صنعت نفت ایران ملی اعلام شد.دولت بریتانیا آبروی خود را در خطر دید. پس از آن که تمام تلاش‌ها و ابتکارات سیاسی و دیپلماتیک ناکام ماند، لندن به این نتیجه رسید که تنها چاره کار خارج شدن مصدق از صحنه است. دولت بریتانیا توانست دوایت دیوید آیزنهاور - رییس جمهور آمریکا - و دولت او را هم قانع کند که اگر دولت مصدق سرنگون نشود، ایران به مرکز کمونیسم تبدیل خواهد شد. کودتایی توسط دفتر مرکزی اطلاعات آمریکا (سی.آی.ای) و همتای بریتانیایی‌اش (MI6) طرح‌ریزی شد.اولین طرح کودتا شکست خورد و شاه ایران را ترک کرد، اما روز 28 مرداد دولت مصدق ساقط شد و شاه تاج و تخت خود را باز یافت.متعاقب کودتای ننگین 28 مرداد 1332 و انعقاد قرارداد تحمیلی 1333 شمسی با کنسرسیومی متشکل از 16 شرکت نفت اروپایی و آمریکایی، صدور نفت توسط آن شرکت‌ها آغاز و عملاً قانون ملی شدن صنعت نفت نادیده گرفته شد.پس از این واقعه باز مردم ایران حضور خواهران نفتی شامل (بریتیش پترولیوم کمپانی لیمیتد، شل پترولیوم ان.وی، گلف اویل کورپوریشن، موبیل اویل کورپوریشن، استاندارد اویل کمپانی اوکالیفرنیا، تکزاکو این کورپوریتد، کمپانی فرانسزد پترول) و تشکیل کنسرسیومی جدید را در تاریخ هفتم آبان ماه 1333 شاهد بودند.شرکت‌های گروه ایریکن نیز در نهم اردیبهشت 1344 به کنسرسیوم ملحق شدند. شرکت‌های عضو کنسرسیوم نفت ایران دو شرکت به نام‌های "شرکت سهامی اکتشاف و تولید نفت ایران " و "شرکت سهامی تصفیه نفت ایران" تشکیل دادند که در کل " شرکت‌های عامل نفت ایران " نامیده ‌شدند.
کمیسیون مخصوص نفت چه بود؟
در مسیر ملی شدن صنعت نفت، کمیسیون مخصوص نفت متشکل از 18 عضو بود که پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت را در اسفند 1329 به مجلس ارائه کرد .کمیسیون مخصوص نفت یا کمیسیون نفت در اول تیر ماه سال 1329 (در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی ایران ) برای رسیدگی به لایحه نفت (معروف به قرار داد الحاقی گس –گلشائیان) تشکیل شد.این کمیسیون پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت را در اسفند 1329 به مجلس ارائه داد که در آ ن دکتر مصدق، دکتر علوی، ناصر ذوالفقاری، جواد گنجه‌ای، فقیه زاده، اللهیار صالح، حسین مکی، خسرو  قشقایی، سرتیپ‌زاده، جمال امامی، جواد عامری، دکتر نصرت‌الله قاسمی، حائری‌زاده، عبدالرحمت فرامرزی، دکتر محمدعلی هدایتی، دکتر شایگان، میر سید علی بهبهانی و پالیزی عضویت داشتند.
متن پیشنهادی و قانون تصویب شده ملی شدن صنعت نفت
قانون ملی شدن صنعت نفت در واقع پیشنهادی بود که با امضای همه اعضای کمیسیون مخصوص نفت در مجلس شورای ملی ،روز 17 اسفند 1329 به مجلس ارائه شد. متن پیشنهادی و تصویب شده این قانون به شرح زیر است :«به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تامین صلح جهانی، به امضاکنندگان ذیل پیشنهاد می نمائیم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شودیعنی تمام عملیات اکتشاف ،استخراج و بهره برداری در دست دولت قرارگیرد.» مجلس سنا نیز این پیشنهاد را در 29 اسفند 1329تصویب کرد و نفت ایران به طور رسمی ملی شد.این واقعه هر اندازه که برای ملت ایران نشانه پیروزی و استقلال بود، برای دولت بریتانیا، علامت از دست دادن منافع گسترده این کشور استعماری بر منافع نفتی خاورمیانه بود و لندن‌نشینان بیم آن داشتند که به عنوان الگویی از سوی سایر کشورهای تحت سلطه انگلستان مورد استقبال قرار گیرد.از این رو دولت مزبور درصدد برآمد برای استیلای مجدد خود بر منابع نفتی ایران، آشکارا با نهضت ملی شدن نفت مخالفت کند، بنابراین در قالب یادداشت‌هایی، مخالفت مستقیم خود را با اراده مردم ایران اعلام کرد. دولت ایران نیز در مقابل دریافت این یادداشت‌ها، بر اعمال حق حاکمیت خود اصرار ورزید و دولت انگلستان را به عدم مداخله در امور کشور فرا خواند.با این وجود پس از گذشت 60 سال از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در ایران، همچنان فشارهای بین‌المللی برای مقابله با استقلال ایران ادامه دارد؛ اگرچه تلاش آنها به نتیجه نرسیده و شرکت‌های ایرانی با رشد قابل توجه ای پیشرفت کرده‌اند.در شرایط فعلی با وجود افزایش تحریم برخی از سلطه گران ملی بیش از 70 درصد از تجهیزات مورد نیاز صنعت نفت توسط سازندگان ایرانی ساخته می‌شود و برنامه‌ریزی شده تا با افزایش توان نیروهای متخصص ایرانی، این رقم در پایان برنامه پنجم توسعه به بیش از 90 درصد افزایش پیدا کند.

مقاله
ملي شدن صنعت نفت ايران و دسيسه هاي انگستان در خوزستان

نويسنده:علي‌اکبر خدري‌زاده
همزمان با تصويب طرح ملي شدن صنعت نفت ايران از سوي مجلسين شوراي ملي و سنا، شرکت نفت ايران و انگليس از پرداخت سي درصد فوق‏العاده دستمزد کارگران نفت بندر معشور، آغاجاري، لالي و نفت سفيد امتناع ورزيد و اين امر موجب اعتصاب کارگران و اعلام حکومت نظامي در خوزستان شد.
1 با اعزام نيروهاي نظامي از اهواز، خرم‏ آباد و اصفهان به مناطق مزبور شورش اعتصابيون کمي فروکش کرد ليکن شرکت نفت هنوز حاضر به پذيرش خواستهاي اعتصابيون نبود. در 8 فروردين 1330 دولت انگلستان اعلام کرد که براي حفظ امنيت صنايع بريتانيا در مناطق اعتصاب‏زده، کشتي‏هاي فلامينگو و ايلوگوس را به آبادان فرستاده است. اين دو کشتي جنگي، قسمتي از نيروي دريايي انگلستان در خليج فارس را تشکيل مي‏دادند و پايگاه آنها در بحرين بود. در همين ايام شپرد سفير انگلستان در تهران رسماً از حسين علاء نخست ‏وزير وقت سؤال کرد که براي حمايت از افراد انگليسي در مناطق نفت‏ خيز خوزستان چه اقداماتي انجام داده است. در تاريخ 9 فروردين 1330 نيروهاي نظامي در آبادان مردم را به آتش بستند و سه نفر را به قتل رساندند. روز بعد نزديک به هزار نفر از کارگران لوله نفت به اعتصاب‌کنندگان پيوستند. يک هفته بعد وضع آرام گرفت و تا روز 18 فروردين نزديک به يک سوم اعتصاب ‏کنندگان به سر کار خود بازگشتند. ليکن در 23 فروردين کارگران بندر معشور و آبادان دست به شورش زدند و اين امر منجر به کشته و زخمي شدن چند تن از کارگران شرکت نفت شد.
2در پي آن، سومين کشتي جنگي انگلستان “ورن“ وارد خليج فارس شد و ناو جنگي “يويالوس“ هم براي پيوستن به گامبيا از مديترانه حرکت کرد. سفير انگلستان بار ديگر با علاء ملاقات کرد و او را در جريان اقدامات دولت متبوعش قرار داد.
3در تاريخ 27 فروردين 1330، آيت‌الله سيد ابوالقاسم کاشاني بيانيه‌‏اي منتشر ساخت و از کارگران شرکت خواست تا به شورش خود خاتمه دهند او همچنين به کارگران اطمينان داد که انگليسي‏ها به زودي ايران را ترک خواهند گفت و دولت ايران خسارتهاي وارده به آنها را جبران خواهد کرد. 4به علاوه، دکتر مصدق نيز در جلسه 27 فروردين مجلس شوراي ملي در مخالفت با اعلام حکومت نظامي در خوزستان اظهار داشت دليل اينکه نمايندگان جبهه ملي از دادن راي به پيشنهاد دولت مبني بر اعلام حکومت نظامي، خودداري کردند جز اين نبود که دولت بدون تحقيق و بدون رسيدگي به اين موضوع که آيا اين اعتصاب بجاست يا بيجاست آن را اعلام کرد. مصدق سپس بيانيه جبهه ملي را خطاب به کارگران و نصيحت دادن به آنها مبني بر اينکه دست از اعتصاب کشيده بر سر کار خود برگردند، ايراد کرد.
5 به هر ترتيب با دستگيري تعدادي از سران اعتصاب و سرکوبي شورش کارگران امنيت نسبي برقرار شد و تا روز 12 ارديبهشت 1330 آبادان تنها جايي بود که هنوز اعتصاب در آن ادامه داشت اما به تدريج تعدادي از کارگران به سر کار خود بازگشتند. در اين تاريخ سپهبد شاه‌‏بختي (فرمانده نظامي اعزامي از تهران) در تلگرامي که از استان ششم (خوزستان) به علاء مخابره کرد اظهار داشت: “اعتصاب هنوز در آبادان ادامه دارد ولي در نتيجه اقدامات معموله 37500 نفر مشغول کار شده‏ اند براي دستگيري محرکين مرتباً اقدام و امروز چهار نفر از مسببين اصلي اعتصاب به نام کرواليان. زواري، آقاداشي و کيهان ‏پناه بازداشت ] شده ‏اند].“
6اعتصاب کارگران شرکت نفت اگرچه با تلاش بسيار دولت ايران پايان پذيرفت اما دولت انگلستان همچنان در پي دسيسه و تحريک کارمندان ايراني شرکت نفت بود به طوري که در تاريخ 18 ارديبهشت 1330 سپهبد شاه‌‏بختي (فرمانده نظامي اعزامي از تهران) در تلگراف خود از استان ششم (خوزستان) به دکتر مصدق نخست ‏وزير وقت اعلام داشت:طبق اطلاع واصله کارمندان عالي‏رتبه ايراني شرکت نفت به تصور اينکه در موقع اجراي قانون ملي شدن صنعت نفت ممکن است بيکار شوند اظهار نگراني نموده‏‌اند گفته مي‏شود که اين شايعات از ناحيه کارمندان خارجي شرکت نفت مي‏باشد. 
7
1. روزنامه اطلاعات، ش 7498، 31 فروردين 1330 .
2. الول ساتن. نفت ايران. ترجمه رضا رئيس طوسي.
تهران، صابرين، 1372، ص 266.3. همان، ص 268.4. همان، ص 269.5. مذاکرات مجلس شوراي ملي دوره شانزدهم (27 فروردين 1330) .
6. مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران. سند شماره 65-297.7. همان. سند شماره 40-297 . 
گردآوری: بهکام بختیاری

دوشنبه ۲۹ اسپند ۲۵۷۰ ایرانی 
پاینده ایران

Mar 18, 2012

پژوهشی در اسناد نوروز باستانی



ابو ریحان بیرونی‌: از رسم پارسیان، نوروز چیست؟

جشن نوروز بدون تردید یکی از زیباترین اعیاد جهان بوده و از منطقیترین مبدأ، برای آغاز سال بشمار میرود. از دیدگاه نجومی این روز مقارن با اعتدال ربیعی یعنی هنگامی است که خورشید روی مدار استوا قرار می گیرد و روز و شب با هم برابر میشوند.
ششم فروردین ماه ، نوروز بزرگ باشد، زیرا که خسروان بدان پنج روز حق های خویشان و چاکران و گروهان بگزارندی و حاجتها روا کردندی و آنگاه بدان روز ششم خلوت کردندی خاصه گان را و اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین است که اول روزی است که زمان و بدو مُلک آغازید گردیدن.
از نظر ملّی و تاریخی نوروز باستانی زمانی است که جمشید شاه از کارهای سازندگی فارغ شد. مردمان در آسایس و رفاه٬ کشوردر امنیت و آبادانی و همهٔ احتیاجات به وفور یافت میگردید. به دیوان فرمان داد که تختی زرین و جواهر نشان برای او آماده سازند و او را به هوا برند.
این روز را آغاز سال نو خوانند. فردوسی می سراید:
              چو این کار‌های وی امدبه جای                    ز  جای مهی برتر آورد،  پای
              به فر کیانی  یکی تخت ساخت                    چه مایه براوگوهراندر نشاند
              که چون خواستی دیوبرداشتی                   زهامون به گردون برافراشتی
              چو خورشید  تا بان،  میان  هوا                   نشسته بر او  شاه  فرمانر وا
               سر سا  ل  نو  هرمز   فر و د ین                    برآسوده ازرنج نان٬ دل‌ زکین
              چنین   جشن فرخ از آن   روزگار                    بمانده از آن خسروان  یادگار
و از حکیم عمر خیام در نوروز نامه؛ اما سبب نهادن نوروز آن بوده که چون بدانستد که آفتاب دو دور بوده یکی آنک هر سیصدو شصت و پنج روز و ربعی از شبانه روز به اول دقیقهٔ حَمَل باز آید به همان وقت و روز که رفته بود؛ به دین دقیقه نتواند آمدن، چه هر سال از مدت همی کم شود وچون جمشید آن روز را دریافت، نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند و قصه چنین است که:
 کیومرث اول چون از ملوک عجم به پادشاهی نشست، خواست که ایام سال و ماه را نَهَد و تاریخ سازد تا مردمان آن را بدانند. نگریست که آن روز بامداد، آفتاب به اول حمل آید. موبدان عجم را گرد کرد و بفرمود که تاریخ از اینجا آغاز کنند. موبدان جمع آمدند و تاریخ نهادند و در نهایت از دید مذهبی زرتشتیان قبل از دید و بازدید نوروزی به پرستش و ستایش دادار می پردازند.
شاهان هخامنشی در این روز در تالار آپادانا بار عام میدادند. نمایندگان کشورهای بیگانه، تعلیم دهندگان و به طور کلی گروه‌ های مختلف به حضور پادشاه شرفیاب میشدند، هدایایی تقدیم میکردند و در برابر، ارمغانی وصول میداشتند. داریوش بزرگ در نوروز به معبد بابل در عراق فعلی میرفت و دست ربّ النوع بابل  را میگرفت. شاهان ساسانی با شکوه و جلال فراوان عید نوروز را جشن می گرفتند و گرامی میداشتند. پادشاه با جا مه ها ی ابریشمی و زیبا در بارگاه  بر تخت مخصوص می نشست و موبدان موبد با سینی بزرگی که در آن نان، سبزی، شراب، انگشتر، شمشیر، قلم و دوات بود با اسب و باز به نزد وی می رفت و نوروز را شاد باش می گفت.
پس از سلطهٔ تازیان در دوران حکومت بعضی از خلفای عباسی، جشن نوروز نسبتا زیبا و با شکوه برگزار می گردید. روایت است عمربن عبدالعزیز، خلیفهٔ اموی و معتضد، دو خلیفهٔ عباسی با تقلید از آداب و رسوم ساسانیان لباس زربفت به تن‌ می کردند و بر تخت می نشستند و سپس فردی خوش سیما و خوش صدا و خوش قدم به نام امیر نوروزی حلول سال نو و عید نوروز را تهنیت می گفت. در زمان دیلمیان و غزنویان و سلجوقیان نیز عید نوروز برگزار می گردید و ارج نهاده می شد. 
مدت جشن نوروزی در زمان ساسانیان یک ماه بود. نوروز همواره با آئین و مراسم ویژه‌ای همراه بوده و هست (که مردمان ما هم اکنون خیلی بیشتر از غالب رسانه های ایرانی داخل و خارج از ایران به آن میپردازند؛ همچنانکه برخی از رسانه ها ی دیداری وشنیداری از جمله تلویزیون‌ها به ویژه در خارج از کشور، ادّعای برگزاری اینگونه جشنها را نموده و در برپایی صادقانهٔ آن وتشویق وحمایت ازاکثرجشنهای ایرانیان کوتاهی میکنند و بهانه ی خرابی وضع اقتصاد هم که مزید بر علّت شده است.
 غالب اوقات هم اینگونه برنامه سازان، با آمیزهٔ عقاید شخصی و سیاسی خود دربستربرنامه سازی بافریبندگی ویژه وتحریک احساسات ملیّ- مذهبی، سیاسی ومیهنی بینندگان، بدون پذیرش انتقادوحتّی بابرچسب زدن وتوهین وافترا به منتقدین پیروجوان وعدم احترام به شعورآنها که نشانه ای ازبیسوادی وهوچیگری مجریانیست که باتوجیه و دلایل غیرمنصفانه وگاه زیرکانه، مقاصدواهداف خود راترویج مینمایندو  دانسته و یا ناخودآگاه  سببی میگردند که این فصلهای مشترک ایرانیان را جهت اهداف و منافع شخصی خودونه درراه پیشبرداهداف ملّی وگسترش آن وجلوگیری ازانسجام اقشارگوناگون باعقایدونظریات مختلف علیه دیواستبداد نظام اسلامی ودیکتاتوریهای دیگرحکومتی، درجامعه ی رنگارنگمان درخلال دهه های اخیربکار می گیرندو این جشنها ومراسم زیبا را به کم رنگی وافتراق‌ گونه های متفاوت فکری هم میهنان٬ به ویژه توده های جوانانمان سوق دهند. از طرفی فقط کافیست برای نمونه بالفرض  حتی به چپگرایان غربی و شرقی نظری بیندازیم که چگونه چپگرایان غربی در مواقع جشنهای میهننیشان تعصّب به خرج داده و با دیگر هم میهنانشان به رقص٬ پایکوبی و شادی میپردازند. عملکرد چپگرایان شرفی مُنبَعث از کار وارونه ی رسانه هایمان در خلال چند دهه ی اخیر می باشد. چپهایمان هم همانند سایر گروه های شرقی٬ دموکراسی اجباری را در اینجا پذیرفته ایم؛ ولی هنگامیکه به کارهای اجتماعی در بین هم میهنمان می پردازیم و یا به سرزمینمان برمیگرد یم؛ همانی می شویم که از پیش بوده ایم! 
 در ادامه ی رسالت رسانه ها هم اینگونه اجرای برنامه های مغرضانه وتحمیلی، منجربه بیزاری جوانان ازهرگونه رسانه ی ایرانی گشته، حتیّ باعث عدم شرکت آنها دراجرای مراسم وجشنهای ملیّ می گردند و همین رسانه ها عدم تداوم با جلوه هایی تازه ی اینگونه مراسم راتاکنون موجب شده و درآینده روبه فزونیست که شاهد آن هستیم! درحالیکه نظام کنونی ایران باابزاردین ازچندین سال قبل باداشتن برنامه هایی سیستماتیک ووجودتکئوکراتهای مجرب توانسته براهدافش لحظه به لحظه تاکنون غالب آید. ابزاریکه با آمیزه ی مذهب و آیین ملّی طی قرنها درافکارجامعه ی ایرانی به غلط  وبدورازخردجمعی وعدم وجود و ابراز ؛هست؛ روشنفگران میهن دوست نه میهن پرست نهادینه وبسترسازی شده است.
حال آنکه رسانه های اوپوزیسیون وآلترناتیودولتی همواره نه تنهابه ترمیم اینگونه مراسم باستانی وجشنهای زیباوفصل مشترکهایمان همّت نگمارده اند؛ بلکه طی دهه های اخیربه تخریب آنها وچنددستگی وافتراق بین مردم همت گماشته وهرکدامشان می پندارندکه حقیقت فقط درنزدخودشان است و افکار خود را بزور بدیگران اماله هم می کنند وبه این حقیقت هنوزپی نیرده اند که به گفته ی بزرگمهراندیشمند: همه چیزراهمگان دانند.     
 اینان دربرخی گذرگاهها ومقاطع تاریخی، نشانه های سیاسی ومبارزاتی رابامظاهروپدیده های ملی هزاره های تاریخ اجتماعی- فرهنگی ایران به اشتباه گرفته ابزارهای تفرقه انگیزی را پیشه خودساخته که به دلیل امیال شخصی وعدم نگهداری اعتقاداتشان که برای خودبرنامه سازان وسایر مردم اگرچه مخالف باشند؛ ولی محترم است، گروههای زیادی ازمردم راازخودبیزارنموده وبه بهانه هایی مادّی درابتدای امرونیودابزاری سازنده آنها را فراری داده اند. نمونه بارزش همینکه سال پیش بمناسبت نوروزباستانی، بیش ازهفتادکنسرت دراطراف ایران برای ایرانیان داخل کشوربرگزارگردیدکه شاهدحمایت توده ی مردم ازاینگونه جشنها بودیم که نظام  اشغالگرکنونی هم مخالف هرگونه برپایی جشن هم میهنان می باشدوغالب شهرهای ایران درنوروزپارسال شاهدمسافران زیادی بود که روانه ی دیگر کشورها شدند ؛ درحالیکه تعدادکمی ازرسانه ها به تبلیغ وپشتیبانی اینگونه کنسرتها میپرداختندومی پردازندوهمه چیزرارسانه هااززاویه ی پول ودرآمدبرای اهداف شخصی خود می سنجندواشاره ای به برگزاری اینگونه مراسم ننموده؛ چه رسد به اینکه به نشان دادن وتبلیغ مجّانی کلیپهای اینگونه امور همت گمارند!  فقط کافیست که برای نمونه چهارشنبه سوری پارسال را با چهارشنبه سوری امسال مقایسه کنیم که چگونه با وجود این نظام اشغالگر٬ جشنهای ملیمان راه کاستی را می پیماید!
به گفته ی شیخ اجل سعدی شیرازی:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی                   کاین ره که تومی روی به ترکستان است!).
به هر صورت این مراسم باستانی نوروزی بسیار زیبا و دلپذیر مینمایداگر.... ) .


بیست و پنج روز قبل از نوروز در برابر تخت جمشد، هفت و به روایتی دیگر دوازده ستون از خشت خام بر می افراشتند و روی هر ستون گندم، جو، عدس، باقلا، برنج، نخود، لوبیا، ذرت، ماش، ارزن، و کنجد می کاشتند و در ششمین روز فروردین آن را با ساز و دهل می چیدند. این سبزه‌ها را در میان خانه و اتاقها می پراکندند و آن را تا روز شانزدهم جمع نمی کردند. 
کاشت این غلات و حبوبات از آن جهت بود که هر کدام سبزتر و بلندتر می شدند، آن را به فال نیک گرفته و بیشتر زراعت آن سال را به آن اختصاص میدادند. خوشبختانه این رسم زیبا کماکان نزد ایرانیان متداول و جای ویژه ای در سفرهٔ هفت سین تصاحب می کند.
نیاکان ما از دوران‌های کهن هنگام برگزاری جشن نوروز همانگونه که شاعری گمنام می گوید:
             ر و ز  نو روز  در زمان  کیان                 می  نها  د  ند  ،   مردم  ا یر ان
            شیروشهدوشراب وشکرناب                 شمع وشمشادوشاهداندرخوان
            (چونکه آمدامین ونهی شراب                آمد آنگاه سین بجای شین درکار 
            سرکه وسیب وسبزه و سنجد                سمنو و  سماق  و  سیر  د ر  آن) 

( برخی از ایرانیان گرامی، سکه و سنبل را به اشتباه در این سفره میگذارند! دلیل تاریخی چیدن سفره ی هفت سین درست را میتوانید در پایان همین مقاله مرور فرمایید).
در آئین زرتشت شایسته سالار به هفت امشاسپند( فرشته ) بر می خوریم که نگاه دارندهٔ جهان هستی و صفات انسانی  هستند. در آئین بودا عدد هفت بسیار مقدس است، تا جایی که معتقدند بودا پس از تولد٬ هفت قدم به سوی گیتی برداشت و دنیا را شناخت و برکت آورد،
در تورات آمده است که سلیمان زمان را به هفت تقسیم کرد و هفتمین روز را به استراحت اختصاص داد.
در انجیل آمده است که یوحنا در هفت کلیسا به ستایش پرداخت و سپس به خواب رفت و هفت روح و هفت صورت هفت فرشته را بدید.
گروهی براین عقیده اند که پس از حملهٔ اعراب و پیدایش و گرویدن مردم  به آئین جدید که دین اسلام نوشیدن شراب را منع  می داشت، سفرهٔ هفت شین به هفت سین تبدیل گردید که عبارتند از:
سیب به نشان برکت و نعمت و فراوانی و آنچه نیکی‌ است.
سبزه به نشان شادی و خرمیست
سمنو به نشان افزونی نان و خوراک خانواده می باشد.
سیر به نشان دفع آفات و پاکیزگی محیط زیست است.
سرکه به نشان تندرستی و ایمانی و پاکی و پاکیزگی میباشد.
سماق به نشان برکت اجاق و آشپزی خانواده است.
سنجد به نشان عشق و ازدواج و تولید نسل میباشد.  


( هدف از انتشارنگاره ی زیر دامن زدن به بحث و گفتگو می باشدا یادآوری اینکه براساس تصمیم سازمان فرهنگی یا یونسکوی سازمان ملل قرار است که تا دوسال آینده جشن بزرگ نوروز باستانی به شکل بین ا لمللی و جهانی و به کمک وبودجه ی مشترک سازمان ملل در کشور افغانسان برگزار گردد!      



با توجه به گسترش نژاد آریایی و نجد و ریشه دار بودن ایران وایرانی و از طرفی یکی از میراثهای معنوی بشریّت٬ این فصل مشترک در پهنه ی گیتی٬ چه دربین پارسی زبانان و غیرپارسیها٬ این مراسم در کشورهای دیگری بدین روش همگون ویا به گونه های دیکری وابسته به فرهنگشان وزیبایی دوستی بشر و بشر دوستی در کشورهایی از جمله آلبانی٬ آذربایجان٬ترکیه٬ مقدونیه٬ ارمنستان٬ تانزانیا٬ بخشی از پاکستان٬ قرقیزستان٬ قزاقستان٬ قفقاز٬ افغانستان٬ بخش کردنشین عراق٬ بخشی از هندوستان٬ تاجیکستان٬ ازبکستان٬ ترکمنستان٬ شمال چین٬ آیغور و ناحیه ترکستان٬ شمال آفریقا و بسیاری از گوشه گوشه های  جهان برگزار میگردد.


برماست که اگر در هرکجای دنیا ساکنیم با برگزاری جشنهای گوناگون فرهنگیمان به شناساندن اینگونه میراثهای ارزشمند در سطح گیتی برای دستیابی به گسترش بلوغ فکری انسان و آینده ای پر از مهر ورزی و عشق نسبت به یکدیگر درسراسر دنیا و جهانی کردن آنها همّت گماریم.)*
 ________________________________________________________
* عبارات داخل پرانتز نظرات نگارنده میباشد
منبع: اصل و نسب و دین ایرانیان باستان به قلم توانای بدیع الزمان رضایی
گرد آوری و نگارنده- بهکام بختیاری* ما هستیم 
هر روزتان نوروز٬ نوروزتان پیروز 
اصلاحیه ی متن سال پیش درتاریخ ۲۵۷۰/۱۲/۲۹         

Mar 14, 2012

جمشیدجالنگی درکانال یک پشتیبانی ملت ایران رامیطلبد


گفتگوی شهرام همایون با جمشید چالنگی روزنامه نگار پیشین ایران و ستمهایی که در خلال سالها برکارمندان صدای آمریکا رفته است را در برنامۀ مفصل کانال یک ۲۴  اسپندماه ۲۵۷۰ میتوانید ببینید. بخش کوتاهی از این گفتگو را در اینجا مشاهده می کنید. وقتی که تنظیم کننده ی آمریکایی برنامه های این کانال ترجمه کننده ی نامه های سخنرانی آقای احمدینژاد رئیس جمهوری کنونی ایران هنگام سخنرانیهایش درآمریکا باشد؛ دیگر بیش از این چه انتظاری می رود. 
پاینده ایران 





Mar 8, 2012

اسناد پژوهشی رویداد جشن چهارشنبه سوری

چهار شنبه سوری:
استاد بدیع الزمان رضایی نویسندهٔ چهار جلدی کتاب تاریخ ایران در کتاب اصل و نسب و دین ایرانیان بر اساس تحقیقاتش چنین یاد آوری می‌کند که آتش افروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از مراسم کهن است و تقریبا تمامی جشنهای باستانی با آتش که فروغ ایزدی است بدرقه و پیشواز میشوند
در اوستا آمده است که فروردین( جشن نوروز) هنگامی است که فروهرها یا روانهای پاک نیاکان به خاطر سرکشی بازماندگان از آسمان فرود آیند و ده شبانه روز در خان و مان پیشین خود به سر برند.
ابراهیم پورداود محقق و پژوهشگر برّ این باور است که: این آتش افروزی به شب آخرین چهار شنبهٔ سال، پس از سلطه آعراب است، چون ایرانیان شنبه و آدینه(جمعه) نداشتند، هر یک از دوازده ماه نزد آنان بی‌ کم وکاست سی‌ روز بود و هر روز به نام یکی‌ از ایزدان خوانده می‌‌شد، چون هرمزروز، بهمن روز، اردیبهشت روز و جز اینان.
روز چهار شنبه یا یوم الارباع نزد عربها روز شوم و نحسی بود، این است که ایرانیان آيین آتش افروزی پایان سال را به شب آخرین چهار شنبه که همان غروب سه شنبه میشد، انداختند تا با پیش آمد سال نو از آسیب پلیدی روزچهار شنبه بر کنار مانند.
در کهن ترین اثری که از آتش افروزی یاد شده است،كتاب تاریخ بخارا میباشد که در سال ۵۷۲ به فارسی‌ برگردانیده شده و به برگزاری این جشن در نیمه اول قرن چهارم هجری تقریبا ۱۰۵۰ سال پیش در دربار منصورابن نوح سامانی اشاره‌ای دارد.در این اثر که مترجم آن ابو نصر احمدابن محمد ابن نصر القبادی میباشد، چنین آمده است:
... وچون امیر سدید منصوربن نوح به ملک بنشست، اندر ماه شوال سال سیصدو پنجاه، به جوی مولیان فرمود تا آن سرایها را دیگر بار عمار ت کردند و هر چه هلاکت و ضایع شده بود بهتر از آن بحاصل کردند.
آنگاه امیر سدید به سرای بنشست. هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوری چنانکه عادت قدیم است، آتش عظیم افروختند. از اینکه این جشن در سه شنبه شب گرفته شدی، از اینروست که نزد ایرانیان(چنانکه نزد بسیاری از گروه‌های معروف به هند و اروپایی)، شب پیش از روز به شمار رود.  



تصویری از یکی از دیوارنگاره‌های چهل‌ستون، متعلق به دوران صفویه که جشن و پایکوبی ایرانیان را در شب چهارشنبه‌سوری به تصویر کشیده‌است.

آجیل مشکل گشا که همان آجیل هفت مغز زردشتیان است دراين شب توزيع می ‌‌گردد.
دكترمحمدمعين گردآورندۀ فرهنگ لغت پارسی، بدين باوراست كه بهنگام غروب آخرين چهارشنبۀ سال شمسی هیمهٔ آتش بر افروخته می‌‌گردد و مردم از روی آن پریده و فریاد بر می‌‌آورند که زردی من از تو... سرخی تو از من. اين عمل را به شگون گيرند (ورسمی است برمبنای نجوم وستاره شناسی وروش صورفلكی وتحولات اعتدال ربيعی)
مولانا: 

     آمدبهاران دوستان، منزل سوی بستان کنیم                       گرد غریبان چمن ، خیزید  تا  جولان  کنیم!
     زنجیرها را  بر دریم، ما هر یکی  آهنگریم                       آهن کزآن چون کلبتین، آهنگ آتشدان کنیم 

کلبتین: (ابزارآهنگری)
سعدی: 
                      بر خیز که میرود  زمستان                                بگشای در سرای بستان
                      نارنج  و بنفشه بر طبق نه‌                                منقل، بگذار در  شبستان
                      وین پرده بگوی تابه یکبار                               زحمت ببرد ز پیش  ایوان
                      برخیز که باد  صبح نوروز                                درباغچه میکندگل افشان



 در شاهنامۀ ابومنصوری که دهها سال پیش ازبه نظم کشیده شدن شاهنامۀ ابوالقاسم فردوسی وجود داشته و در آثارتاریخی مستند، اشاراتی به این موارد شده است، اسنادی درمورد چهارشنبه سوری بیان شده بوده است که حکیم ابوالقاسم فردوسی بدلایل فضای سختگیرانۀ حکومت غزنویان ازگویش صریح برخی از اسناد مآخذ چندین شاهنامۀ دیگر چشم پوشی نموده و در بسترافسانه ها و اسطوره های قدیم ایران وگویش های سینه به سینه گشته طی قرنها به شکل بسیار ظریفی وبا قدرت فکروقریحۀ سرشار ونقل معانی بابیانی ساده وانسجام کلام، مورد چهارشنبه سوری(داستان سیاوش) و دیگرمناسبات ملی را در لابلای شصت هزار بیت  سروده شده اش قرار داده است. شرح مختصری ازمواردبالا در واژه نامۀ دکترمحمدمعین دربخش اعلام قابل دسترسی است. ازطرفی درمورد فردوسی لازم به ذکر است که دوران سرودن شاهنامه فردوسی با دوران حکومت سلطان محمود غزنوی براساس منابع تاریخی بایکدیگرمنافات دارد که به اشتباه در این واژه نامه مطالبی داستانگونه مندرج شده است.   
 شاهنامۀ ابومنصوری کتابی‌است که به دستور و سرمایهٔ ابومنصور محمداین عبدالرزّاق طوسی در محرم ۳۴۶ ه.ق فراهم شد. این شاهنامه به تاریخ گذشته ایران پیش از اسلام می‌پرداخت. اصل کتاب از بین رفته‌است اما مقدمهٔ آن که حدود پانزده صفحه می‌شود از طریق برخی نسخه‌های خطی قدیمی باقی مانده‌است. این شاهنامه برگرفته از شاهنامهٔ ابوالمؤیدبلخی وخدای نامه های ایران باستان بوده‌است. فردوسی درنقل روایات از مآخذ خود البته نهایت امانت را به کار برده است و البتّه نیزشاهنامۀ ابومنصوری را به نظم درآورد. 
خوانندگان گرامی به این پندار نیندیشند که این نگارنده همانند روانشاد احمد شاملو که تمایلات چپگرایانه داشته قصد جسارت به ساحت فردوسی بزرگ ویا دیگربزرگان ایران را داشته؛ بلکه براساس منابع ومآخذی مستند نظراتم رابیان میدارم که در این مقوله بیان آن نمی گنجد. 

مضافاً اینکه به گفتۀ یکی از دوستان، چرا چپگرایان شرقی برخلاف چپگرایان غربی پایبند به نهادها وجشنهای نهاینه شدۀ ملی  خود نمی باشند و انگار که اندیشه های انساندوستانۀ  فریدریش انگلس و کارل مارکس حتماً باید برای کمونیستهای شرقی از فیلترکاتالیزوری ورشکستۀ لنینیسم ویا استالینیزیم بگذرند؟ در غرب شاهدیم که چگونه کمونیستهای غربی تعصّب ویژه ای هنگام بحث وگفتگو نسبت به کشور و ملیّت خود دارند و در همۀ امور مملکتی خود ورفع مشکلات کشوری پشیبان همۀ گروهها واحزاب سازنده بوده و همگام با آنها در پیشرفت کشورشان همّت میگمارند. 
رفتار وتند رویهای چپهای شرقی از جمله ایرانیهای چپگرا جای بسی شگفتی دارد! 
گذر سیاووش از آتش به روایت شاهنامه

برگزاری آداب و سننی را که پاسداشت آنها هزاران سال است سرزمینمان را سرافراز وپا برجا نگهداشته آرزومندیم که در هر سالگرد با جلوه های ویژۀ برتروجدیدتری اینگونه مراسم بوسیلۀ ایرانیان میهن دوست برگزار گردد.     
اماّ گویشی ازاستاد "اوستا" در بارۀ چهارشنبه سوری با افزایش اشعاری که ازکتاب شاهنامه به آن پیوند داده ام:
سور به معناى ميهمانى و جشن مى باشد و اما چرا چهارشنبه سورى و چرا آتش برافروختن و چرا از روى آتش پريدن؟ براساس سروده هاى پيروز پارسى، حكيم فردوسى، سياوش فرزند كاووس شاه در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد. پادشاه همسر ديگر را برمى گزيند، سودابه كه زنى زيبا و هوسباز بود عاشق سياوش مى شود.

                    يكى روز كاووس كى با پسر                       
نشسته كه  سودابه آمد ز در
                    ز نا گاه روى  سياوش   بديد                        پرانديشه گشت ودلش بردميد
                    زعشق رخ او قرا رش نماند                       همه  مهر اندر دل آتش نشاند

سودابه در انديشه بود تا به گونه اى سياوش را به كاخ خويش بكشاند، دختر زيبا و جوان خود را بهانه حضور

سياوش كرده و او را فرا خواند:

                   كه بايد كه رنجه كنى پاى خويش                      نمائى  مرا  سرو بالاى خويش
                   بياراسته  خويش،  چون  نوبهار                      بگردش هم از ماهرويان هزار

آنگاه كه سودابه سياوش را در كاخ خويش يافت به او گفت:


                     هر آنكس كه از دور بيند  تو را                     
شود بي هش و بر گزيند ترا
                     زمن هرچه خواهى همه كام تو                      بر  آرم  نپيچم سر از دام تو
                     من  اينك به  پيش تو  ا فتاده ام                      تن وجان وشيرين تراداده ام

سودابه پس از اين كه از مهر و عشق خود به سياوش مى گويد و همزمان به او نزديك مى شود. ناگاه او را در آغوش كشيده و مى بوسد


                         سرش تنگ بگرفت و يك بوسه داد                 
همانا كه  ا ز شرم، ناورد ياد!
                        ر خان سياوش چو خون شد ز شرم                  بياراست مژگان به خوناب گرم
                        چنين  گفت   با  دل كه  از   كار ديو                  مرا  دور  داراد   كيوان  خديو
                         نه   من  با   پدر  بى   وفائى   كنم                  نه  با  اهر من   آشنایى    كنم

سياوش با خشم و اضطراب و دلهره به نامادرى خود گفت


                         سر  بانوانى     و      هم مهترى                   
من ايدون گمانم كه تو مادرى

سياوش خشمناك از جاى برخاسته و عزم خروج از كاخ سودابه را كرد. سودابه كه از برملا شدن واقعه بيم داشت داد و فرياد كرد و درست بسان افسانه يوسف و زليخا دامن پاره كرده و گناه را به سياوش متوجه كرد و چنانچه در نمايشنامه افسانه، افسانه ها نوشتيم، اكثر افسانه هاى سامى، افسانه هاى شاهنامه مى باشد كه رنگ روى سامى گرفته است و نيز در آئين اوستا نوشته ايم كه كتاب اوستا يك كتابخانه كتاب بوده است كه تاريخ شاهان ايران يكى از ۱۲۰ جلد كتاب، كتابخانه اوستا مى باشد و چگونگى به نظم آوردن آن را توسط فردوسى در زندگينامه پيروز پارسى، يعنى حكيم ابوالقاسم فردوسى شرح داده ام

بارى سياوش به سودابه مى گويد كه پدر را آگاه خواهد كرد

                       از آن تخت برخاست با خشم وجنگ                
بدو اندر آويخت سودابه چنگ
                       بدو  گفت   من   راز  دل   پيش   تو                بگفتم  نهانى  بد    انديش   تو
                       مرا خيره!  خواهى كه   رسوا كنى؟                به  پيش  خردمند  رعنا   كنى
                       بزد   دست    و جامه   بد رّ يد،  پاك                به ناخن دورخ راهمى كردچاك
                       بر آمد  خروش  از   شبستان   اوى                فغانش  ز ايوان  برآمد   بكوى

در پى جار و جنجال سودابه، كيكاووس پادشاه ايران از جريان آگاه شده و از سياوش توضيح خواست سياوش به پدر گفت كه پاكدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور كند

سياوش گفت اگر من گناهكار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاكدامن باشم از آتش عبور خواهم كرد

                           سراسرهمه دشت بريان  شدند                   
برآن چهر خندانش ، گريان شدند                            

                           سياوش  بيامد   به   پيش  پدر                    يكى  خود  زرين    نهاده  به  سر 
                           هشيوار و  با  جامه هاى سپيد                    لبى   پر ز خنده ،  دلى   پر   اميد
                           يكى  تازيى   بر  نشسته  سياه                    همى   خاك   نعلش  بر  آمد  بماه‏
                           پراگند ه  كافور  بر    خويشتن                    چنان  چون بود رسم  و ساز كفن‏
                           بدانگه كه شد پيش كاوس  باز                    فرود  آمد  از  باره،  بردش  نماز
                          رخ  شاه  كاوس  پر شرم   ديد                     سخن  گفتنش   با  پسر  نرم  ديد
                          سياوش  بدو گفت  ا نده مدا  !                     كزين  سان  بود   گردش روزگار
                         سر پرز شرم و  بهايى مراست                      اگر بى‏  گناهم!  رهايى،  مراست‏
                         ور ايدونك زين كار هستم گنا ه                      جهان   آفرينم    ندارد         نگاه‏
                         به نيروى   يزدان  نيكى  دهش                       كزين   كوه    آتش،  نيابم   تپش‏
                         خروشى برآمد زدشت وز شهر                      غم  آمد جهان را از ان كار  بهر
                         چو  از دشت  سودابه آوا شنيد                      بر آمد  به ايوان  و   آتش    بديد
                         همى خواست كورا بد آيد بروى                      همى بودجوشان پراز گفت  گوى‏
                         جهانى  نهاده  به  كاوس، چشم                      زبان  پر ز د شنام  دل پرز خشم‏
                         سياوش  سيه  را  بتندى  بتاخت                     نشد تنگ دل، جنگ آتش بساخت‏
                         ز هر سو  زبانه همى   بركشيد                      كسى خود و اسپ سياوش،   نديد
                         يكى  دشت  با ديدگان پر ز خون                      كه  تا او  كى آيد  ز  آتش، برون‏
                         چو او را بديدند  بر خاست، غو                       كه   آمد  ز آتش  برون،  شاه  نو
                         اگر آب بودى،  مگر    تر شدى                       ز ترّى همه جامه،  بى‏بر  شدى‏
                        چنان آمد اسپ  و  قباى  سوار                         كه گفتى  سمن داشت، اندر كنار
                        چو  بخشايش   پاك  يزدان  بود                        دم   آ تش  و  آب  يك سان  بود
                        چو از كوه آتش بهامون گذشت                        خروشيدن آمد ز شهر و ز دشت‏
                        سواران  لشكر   بر  ا  نگيختند                       همه  دشت، پيشش درم ريختند
                  

سياوش به تندرستى و چاپكى و چالاكى به همراه اسب سياهش از آتش عبور كرد و تندرست بيرون آمد
                        يكى   شادمانى   بد  اندر  جهان                         ميان    كهان    و    ميان  مهان‏
                        همى   داد   مژده  يكى  را  دگر                         كه   بخشود   بر  بى‏   گنه  دادگر
                        همى كند سودا به  ازخشم موى                        همى ريخت آب وهمى خست روى‏
                        چو پيش  پدر  شد  سياوش پاك                         نه دود و نه آتش نه گرد و نه خاك‏
                        فرود  آمد  از اسپ  كاوس شاه                         پياده       سپهبد،    پياده     سپاه‏
                        سياوش  را  تنگ  در  بر گرفت                         ز  كردار  بد   پوزش اندر  گرفت‏
                        سياوش  به  پيش  جهاندار  پاك                        بي آمد   بماليد    رخ   را   بخاك‏
                        كه  از  تفّ آن كوه آتش  برست                        همه  كامۀ  دشمنان  گشت پست‏
                        بدو  گفت  شاه  اى  دلير  جوان                         كه پاكيزه تخمى و روشن روان‏
                        چنانى   كه  از    مادر   پا رسا                         بزايد،  شود  در  جهان    پادشا
                        به  ايوان خراميد وبنشست  شاد                        كلاه       كيانى   بسر   بر   نهاد
                        مى آورد و رامشگرانرا  بخواند                        همه  كام  ها  با  سياوش  براند
                        سه روزاندرآن سورمى دركشيد                        نبد   بر    در  گنج،  بند  و   كليد
                        سرى پرز شرم و تباهى مراست                        نشد  تنگ دل  جنگ آتش بساخت
                        توگفتى كه اسبش بر آتش بساخت                      زآتش  برون   آمد   آزاد     مرد
                        لبان پر  ز  خنده برخ همچو ورد                        چو  بخشايش پاك،   يزدان   بود 

                        سوا ر ان   لشكر   بر  انگيختند                        همه  دشت  پيشش   درم  ريختند
اين اتفاق و آزمايش عبور از آتش در بهرام سيد (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهيد شيد (جمعه يا آدينه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر كشور پهناور ايران به فرمان كيكاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد.
و از آن پس به ياد عبور سرفرازانه سياوش از آتش همواره ايرانيان واپسين شبانه بهرام شيد (سه شنبه شب) را به ياد سياوش و پاكى او با پريدن از روى آتش جشن مى گيرند.
اين اتفاق و آزمايش عبور از آتش در بهرام شيد (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهيد شيد (جمعه يا آدينه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر كشور پهناور ايران به فرمان كيكاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد.
و از آن پس به ياد عبور سرفرازانه سياوش از آتش همواره ايرانيان واپسين شبانه بهرام شيد (سه شنبه شب) را به ياد سياوش و پاكى او با پريدن از روى آتش جشن مى گيرند.
  با سپاس از هنگامی که برای خواندن این گزارش گذاشتید. 

گرد آوری ونگارش: بهکام بختیاری،


ماهستیم- پاینده ایران 

  

Mar 6, 2012

اسناد تاریخی و فلسفهٔ سیزده بِدَرْ وکمی شناخت

فلسفهٔ سیزده نوروز و تاریخچه٬
روز سیزده فروردین روز بسیار مبارک و فرخنده‌ای است. ایرانیان در مورد این روز شاید آگاهی کمی‌ دارند و آن را روز نحس می‌‌دانند و برای بیرون کردن نحسی از خانه و کاشانهٔ خود به کنار جویبارها و سبزه‌ها می‌‌روند و به شادی می‌‌پردازند.

تا کنون هیچ دانشمندی ذکر نکرده که سیزده نوروز نحس است و این روز را غالباٌ سعد و فرخنده دانسته اند. (برخی نظریات براین پایه است که عدد سیزده برمیگردد به طرز قرارگیری ستارگان در منظومه خورشیدی. منجّمان وستاره شناسانی براین باورند که اجسام خیلی بزرگی مانند ماه و حتی کوه به نوعی ارتعاشات صوتیی ازخود ایجاد ومنتشر میکنند که بر موجودات زنده و بویژه برمغزانسان اثرگذاشته که  بازدهی آن آثاروبار مثبت و یا منفیی بهمراه دارد که موجودات به شکلی ازخود نشان می دهند که همین موضوع٬ پایه ی برخی اعتقادات بشری را به اثبات می رساند  که در این مختصر نمی گنجد که حتی منفی ترین مبحث آن که ریشه در دروغ سیزده میباشد را بیان نمود؛ ولی دراینجا میتوان تنها یک نمونه از آن و بازتاب اعمال انسانی را براثر نظریه ی بالا بازگو کرد.





این روایت پایه واساس علمی ندارد و در مورد بد شگونی سیزده در داستانهای غیرمستند تاریخی و شاید دلپذیر در خلال قرنها سینه به سینه گشته و سپس در نظام کنونی خرافه گرا در زیارتگاهی که نگاره ی آن را در زیر می بینید٬ شوربختانه بعنوان شجره ی زیارتگاه در تابلویی به نگارش در آمده است. بر پژوهشگران تاریخ ایران در داخل کشور فرض است که در روشن شدن این مورد و نفی آن همّت گمارند و تاکنون این کمترین در مطالعاتم با چنین موردی برخورد ننموده ام!    



نقل است خشایارشاه مشاوری یهودی به  نام مُردِخای داشت. گویا خشایارشاه قصد حمله به یونان میکند که همسر ش وَشْتی که این داستان در بخش اوّل کتاب اِستِر یا تورات آمده است٬ مانع این کار می شود و می گوید: ما که بر 127* ایالت حکومت داریم حال چرا جنگ و خونریزی به راه بیندازم؟


اما  از آنجا ئی که یهودیان با یونانیها از قدیم الایام دشمنی خونی داشتند٬ مردخای خواهان جنگ ایران و یونان بود؛ اما همسر خشایارشا مانعی برای این کار بود. به  همین دلیل مردخای در گوش خشایارشاه می خواند که این زن که امروز با شما مخالفت میکند چند وقت دیگر در صدد توطئه برعلیه شما خواهد بود و شما را به قتل میرساند تا پسرش رابه تخت پادشاهی بنشاند.

الغرض این جناب مردخای توانست در هنگام مستی خشایارشا ه ،حکم خلع وشتی را بگیرد و در بعضی ار روایات  هم آمده که شاه به وشتی دستور داد که لخت در برابر  سرداران سپاه راه برود امااو سر پیچی می کند و اعدام می شود.

از آنجا که خشایارشاه نمیتوانست بدون همسر بماند دستور دادن زیبا ترین دختران ایران زمین را جمع کنند که این کار یک سال طول کشد و مصادف شد با عید نوروز. در این عید یکی از خواجه گان درباره خشایارشاه که یهودی بود با هماهنگی مردخای هر شب برادر
زاده ی مردخای را به بالای سر شاه می فرستدتا از روی عمد برای خشایارشاه قصه های عاشقانه بگوید. 



از طرفی مردخای این دختر را که نام اصلی آن هاداسا بود  جز لیست کاندیدا های همسری پادشاه قرار میدهد و نام او را اِستِر میگذارد.وقتی کاندیدا ها به دیدار شاه می آیند شاه تا صدای آن دختر را میشنود اورا انتخاب میکند .

بعد از مدتی هامان وزیرخشایارشاه به مردخای و استر شک میکند اول گمان به خیانت میبرد اما بعداٌ به آن نتیجه میرسد که اینها فقط با هم صحبت میکنند. پس از آن طی پی گیری  هایی  متوجه میشود که این دو یهودی هستند و سپس به پادشاه خبر داد که این دو قصد به هم ریختن حکومت را دارند و خشایارشاه راضی شد که آنهارا اخراج کند؛ اما خشایارشا ه ماجرا را به استر  لو می دهد و او هم به عمویش مردخای میگوید. اینجا بود که نقشه فاجعه ای بزرگ طراحی می شود .

شب دوازدهم فروردین مردخای به شاه شراب می خوراند و حکم اعدام هامان و تمامی دارو دسته و اطرافیانش را از شاه می گیردو صبح روز ۱۳ فروردین حکم اجرا می شود و به روایتی ۷۷۰۰۰ نفر ایرانی در این ماجرا به قتل می رسند و از ان روز ۱۳ فروردین در فرهنگ ما ایرانی ها بدشگون ونحس میشود





در صفحه ۲۲۶ آثار الباقیه ابوریحان بیرونی‌ درجدول روزها، سیزده راسعد و فرخنده به حساب آورده و این روز را تیر روز به رسم پیشینیان یاد کرده است.

جمشید شاه روز سیزده نوروز را در صحرای سبز و خرم، خیمه گاه و خرگاه برپا میکند و بار عام می‌‌دهد و آنچنان که در تواریخ پیشدادیان ذکر گردیده، چندین سال متوالی این کار را انجام می‌‌دهد که در نتیجه این مراسم به صورت سنّت و مراسم در می‌‌آید و از آن به بعد ایرانیان سیزده بِه درْ را بیرون از خانه برگزار می‌‌نمایند. 




بعد از اسلام چون سیزده تمام ماه‌ها را نحس می‌ دانند، به اشتباه سیزده نوروزنحس شمرده شده، ابو نصر فراهی در دو بیت نحوست ماه‌ها را بیان می‌کند:

 هفت روزی  نحس باشد د ر مهی        ز ا ن  حذر  کن !  تا   نیابی    هیچ    رنج

 سه  و  پنج  و سیزده  با  شانزده        بیست و یک و بیست و چهار و بیست و پنج 





سیزدهم هر ماه شمسی‌ که تیر روز نامیده می‌‌شود مربوط به فرشته بزرگوار و ارجمندی است که تیر نام دارد. در زبان پهلوی آن را تیشتر می‌‌گویند. فرشته مقدس تیر در کیش مزد یسنا مقام بلند و داستان شیرین و دلکشی دارد و جشن بزرگ تیر روز از تیر ماه نیز که جشن تیرگان است به نام او می‌‌باشد. لذا ایرانیان قدیم پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادی‌ کردن كه باياددوازده ماه ازسال است روزسيزدهم نوروزراكه فرخنده است به باغ وصحرايی می رفتند وشادی می كردندودرحقيقت با این ترتیب رسمی‌ بودن دورهٔ نوروز را به پایان می‌‌رسانیدند. 


علف گره زدن:

افسانهٔ آفرینش در ایران باستان و مسئلۀ نخستین بشر و نخستین شاه و دانستن روایاتی در باره‌ کیومرث حائز اهمیت است. در اوستا چندین بار از وی سخن به میان آمده و او را اولین پادشاه و نخستین بشر نامیده است. گفتهٔ حمزهٔ اصفهانی در کتاب سنۀ ملوک الارض و الانبیا صفحه های ۲۳ و ۲۹ و گفتهٔ مسعودی در کتاب مروّج الذهب جلد دوم صفحه های ۱۱۰ و ۱۱۱ و بیرونی‌ در کتاب آثار الباقیه همان آگاهی‌ است که در منابٔع پهلوی وجود دارد.




مشیه و مشیانه که دختر و پسر دو قلوی کیومرث بودند، روز سیزده فروردین برای اولین بار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاهی شناخته شده نبود، آن دو به وسیلهٔ گره زدن دو شاخهٔ مورد، پایهٔ ازدواج خود را بنا نهادند.   




به همین دلیل ایرانیان باستان از این راز به خوبی‌ آگاهی‌ داشتند و آن مراسم را به ویژه دختران و پسران دم بخت انجام می‌‌دادند و امروز هم دختران وپسران برای بستن پیمان زناشویی نیت میکنند و علف گره می‌‌زنند. 
برداشت نگاره ای از اینترنت

این مراسم از زمان کیانیان تقریبا متروک شد؛ ولی‌ در زمان هخامنشیان دوباره شروع شده و تا امروز باقی‌ مانده است.

در کتاب مجمل التوایخ چنین آمده است: اولین مردی که به زمین ظاهر شد، پارسیان آن را گُل شاه گویند، زیرا پادشاهی او اِلاّ بر گل نبود. پس پسرودختری از او ماند که مشیه و مشیانه نام گرفتند و روز سیزده نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هیجده فرزند بوجود آوردند و چون مردند جهان نودو چهار سال بی‌ پادشاه ماند.

در بحث جشن نوروز در بسیاری از کتب آمده است که کرد‌های ایران و عراق که زرتشت را از خود می‌‌دانند، روز سیزدهم فروردین را جزو جشن نوروز به حساب می‌‌آورند.













ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برداشتی از کتاب: اصل و نسب و دین ایرانیان باستان نوشتهٔ عبد العظیم رضایی 
* تعداد ۱۲۷ کشور هم در کتاب اصل ونسب... ذکر گردیده؛ ولی روایت خشایارشاه و داستان بدشگونی را از خبرگزار و دوست فرزانه و روزنامه نگارم٬ آقای بیژن صف سری شنیدم  

گردآورنده ونگارش: بهكام بختياری 
آیین های پارسی مانا باد 
۱۰ فروردین ماه ۲۵۷۱ سالِ ایرانی

بازنویسی وگسترش متن ۳۱ مارس  ۲۰۱۰
Behkam Bakhtuari