جستجو

Jul 11, 2012

مصاحبه کامل۱۱ ژولای شاهزاده ونقدی براُپوزیسیون نظام ایران درفازجدید

با احترام به همه عقاید و نظریّات خوانندگان گرامی در این بُرهه از بحران میهن عزیزمان٬ خواهشمندم هشیار باشیم که  نظام آشوبگر٬ بُحرانزاوبحرانساز٬ چپاولگر و ستم پیشه جمهوری اسلامی همگام با نظم نوین استعمار جهانی لحظه ای از بدیلسازی٬ جهت بقای اقتدار خویش عقب ننشسته و با ترفندهای بسیار زیرکانه و پلیدوارانه در گستره گیتی گام به گام٬ گونه های متفاوت اُپوزیسیونش را ملعبه دست خود قرار داده و می دهد.


برای نمونه اگر به چگونگی برپایی همین آخرین نشست فاز جدید برخی از اُپوزیسیون ها و اصلاح طلبان حکومتی در شهر بروکسل کشور بلژیک توجّه کنیم در می یابیم که اگر آقای جواد خادم  وزیر مسکن رژیم سابق در دولت جانباخته میهن٬ آقای دکتر شاپور بختیار٬بر اساس برنامه افق صدای آمریکا در فیلم دوم زیرین٬ تآمین کننده هزینه ی این کنفرانس اتّحاد برای دموکراسی بوده اند ودر منزل خودهم به عنوان ایرانی بودن ومیزبان یک نمادملّی حتّی یک پرچم شیروخورشیدنشان نداشته؛چگونه است که برخلاف بسیاری از مجامع اُپُوزیسیون ملل گوناگون که حداقل پرچم کنونی یا پیشین خود را در فضای کنفرانسهایشان متجلّی میسازند؛ اینان غالباْ به کراواتها و نمادهای سبزینه٬ خود را جلوه گر می کنند.بنابراین باورم این است که هزینه پرداز پرچم ملی دوستْ هم خریداری شده است.
اینگونه رفتار بیانگر عدم شناخت هوّیت مّلیست که بالفرض مثال٬ پندارشان این است که کاربرد پرچم ملّی ودیگر نمادهای فرهنگی ایران باعث به بازی نگرفتنشان در امرسیاست کشورداریست (البتّه با دریافت دستورالعملی از بالادستی ها).
برای رفع سوء تفاهم و سوء تعبیر در مورد رفقای چپگرا٬ خواهشمندم که مقاله ی "فرق چپگراهای ایرانی و فرنگی" را در همین وبگاه مرور فرمایند. 
بدین وسیله به جای بیشتر شناساندن هوّیت ملی به ناآگاهان ایرانی وبیان تاریخجه ی طولانی نمادهای بیانگرتاریخ٬ فرهنگ و قدْمت باستانی برای دیگران؛ آنچنان خودسانسوری می کنند که برای جیفه ی دنیوی حاضر به هرگونه تعاملی با بیگانگانند!
اینان برسر سفره ی والدینشان هم از ابتدا افرادی خاطی وبی قید بوده اند که بنا به مصلحت شخصی٬ نااهل و تربیّت ناپذیر٬ همانند گِردکانی برگُنبد بوده که درهنگام رؤیت به حراج رفتن ناموسشان هم دم برنیاورده اند! چه رسد به اینکه درحفظ و صیانت خانواده ی بزرگ ایران و تمامیّت ارضی میهنشان کوشا باشند. همانند بیدی میمانند که به هربادی می لرزندو درتنهایی خود نماد فرهنگی بکار می برند و در جمع٬ پایبند به گرفتن حقّ وحقوق خود نیستند؛ چه رسد به اینکه بخواهند تکلیف سا لمی را برای هم میهنانشان دیکته نمایند!
به باورمن بایستی افکار واهی اینان را همانند غدّه های چرکین ترکاند که شاید از خواب خرگوشی بیدارشده و به خودآیند! از این خائنین به مُلک و ملّت دعوت می کنم که به برخی مقاله های این کمترین در همین تارنما برای روشنی بیشتر ذهنشان مراجعه نمایند.
واقعاْ ای برگزار کنندگان کنفرانسهای چند پرچمیِ مخفی٬ شرمتان باد! آیا از خودتان و وجدانهای فریب خورده خویش نمی پرسید که کجاست نمونه ای از نماد میهنیمان؟!  به نشستهای تکراریشان بنگریم و توخود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل!
ایرانیان ظاهراْ متفّکر و اندیشمندی که در فرنگ زندگی می کنند و بویی از دموکراسی نبرده و آن را اجباراْ در ینگه ی دنیا می پذیرند و اگر به میهنشان برگردند به فولی : دیوار پوده اندو همانی که بوده اند!      
 امّا در اینجا توجه خوانندگان گرامی را به گفتگوی صادقانه ی شاهزاده رضا پهلوی با آقای شهرام همایون در کانال یک لس آنجلس جلب  می کنم:


حال از خوانندگان گرامی خواهشمندم که متانت٬نجابت٬صداقت وشفافیّت فیلم فوق را با برخی ازچهره های ریا کارانه٬مز وّر و جاه طلب را از بُعد علم روانشناسی٬ چهره شناسی و خطوط نگاهها و شکستهای چهره ها در فیلم پایین مقایسه بفرمایید!
این جماعت از نگاه یک ژورنالیست و روزنامه نگار٬ تعدادی تجّار را در ذهن متبادر می کند که بدون هیچگونه نشانی در پی منافع شخصی خود گردهمایی داشته در صدد نابودی ملتها و سرما یه های ملی مردمان خودند و هنوز به این مورد پی نبرده اند که شاهزاده ی ایران با آن بینش عمیق و روابط بین ا لمللی شان هم یک سرمایه ی ملی محسوب می شود که کمر به نایودی ایشان هم بسته اند!


روزگار به گونه ای جلوه گری می کند که کلاه ما ایرانیان با این اُپَوزیسیون فرصت طلب و زوار در رفته پس معرکه است. روزگار غریبی است نازنین! اُپُوزیسیونی که براندازی و حتّی حذف فیزیکی مخالفان واقعی نظام اسلامی را بر سرنگونی رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی ارجح و برتر می داند!
شاهد از غیب رسید. فیلمی که به کمکم آمد و مُهر تاییدی بر نظراتم زد.


و جالبتر ازفیلم فوق٬ فیلم زیر می باشد که با پوزش٬توجه کُند ذهنان سیاسی را با گوش جان به دیدن آن دعوت می کنم.
اینگونه که تاکنون مشخّص شده اُپُوزیسیونمان تاکتیکش برای ماندگاری این رژیم سفّاک است و قدمی برای آلترناتیو شدن برنخواهد داشت و با بروز نقطه عطف تاریخی کنونی تا هنگامیکه سرزمینمان وضعیّت فلاکتبارتری بدتر از اتیوپی پیدا ننماید٬ آنگاه وقت آن فرا می رسد که پس از درگیریها و خونریزیهای فراوان به دنبال لقمه ای نان مردمانمان داخل کشور٬ بدنبال اندیشه های فردی راهبری گشته تا مملکتمان را پس ازفراز ونشیبی تکراری ونخواندن تاریخ و ضعف حافظه ی تاریخی٬ پس از تجزیه وآب رفتن آن شاید بتوانیم مقداری ازمیهنمان را براساس اندیشه ای سالم و جمع شدن حول محور وی مملکتمان را از تجاوز بیگانگان رهایی بخشیم. آینده ی شومی در انتظارمان است!
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی          این ره که تو می روی به ترکستان است!

       
  پاینده ایران
بهکام بختیاری
۲۵۷۱/۴/۲۱ سال ایرانی

Jul 3, 2012

فرق چپهای ایرانی وفرنگی


باورم این است که فرهنگ مترقی و دموکراسی از آن هنگام ریشه دوانده وآغاز می گردد که خِرَد را پیشه سازیم و دست وبال اعتقادات ماوراء الطبیعی را از سیاست کشورداری دور نموده تا حدودی همانند اروپا٬ آمریکا و سایرکشورهای مترقّی٬ آنرا امری شخصی تلقی نماییم وتا بتوانیم آنچنان به ورطه ی فراموشیش بسپاریم که درتصمیمات خرَد منشانه و عملکرد زندگیِ شهروندی ومدنیّتمان هرگزدخیل نباشد واساس خرافه ها را هم به کُنجی نِهیم.

البتّه نمی گویم که این موهومات راحتمآ از ذهنمان محوکنیم؛ ولی تاآنجا که میتوانیم، به دلیل اینکه امری است که صدها سال در ذهنمان ریشه دوانده و نیاز به یک کارشناسی دقیق اجتماعی و نوعی رنسانس وانقلاب درونی دارد؛ شوربختانه منِ وتوِ ایرانی٬ همواره احمدی نژادها٬ جمهوری اسلامی ها و گرگهای درونی دیگر را در ذات نهادینه شده ی خویش از قرنها پیش دارا میباشیم. مشکل٬ نظامهای ایران و اوباماها نیستند؛ البته نه اینکه گناهکار نیستند و وظیفه آگاهی رسانی را در همه ابعاد روزمره را به جامعه خود دارند. مشکل اصلی؛ من وتو هستیم که بالفرض نگاهمان ازدیروزتا امروز معطوف به مواردی ازجمله گسترش منافع مادی و معنوی شخصی همانند امروز در صفوف سکّه و ارز و جویای نام بودن و پیداکردن تصویرکوکاکولا برسطح ماه هست؛ بدون اینکه فکر کنیم که فریبی در کار است که مدتّ مدیدیست که من وتویِ ایرانی اینگونه ایم و از آزادیخواه؛ دیکتاتور می سازیم و در غرب هم که مقیم میشویم دموگراسی اجباری را می پذیریم!  

از طرفی فقط کافیست برای نمونه بالفرض به تفاوت برخی از گروه های مبارز وفعّال سیاسی و روشنفکران٬ حتی به مقایسه ی چپگرایان غربی و شرقی نظری بیندازیم که چگونه چپگرایان غربی  با عقایدی گوناگون و کانون گرم خانوادگی خود در زیر سایه ملت و دولت و کشور امنشان، در مواقع اعتراضات بحقّ اجتماعی مردمانشان؛ حتّی درنهایت٬در امر تمامیّت ارضی میهنشان تعصّب به خرج داده و با دیگر هم میهنانشان از هر گروهی همراهی می کنند. 

حال آنکه عملکرد بعنوان مثال چپگرایان شرقی برعکس بوده و نشأت گرفته از کار وارونه ی رسانه ها ومتفکرین چپمان در خلال چند دهه ی اخیر می باشد. چپهایمان هم همانند سایر گروه های سیاسی شرقی به ویژه برخی هموطنانمان ٬ دموکراسی اجباری را در اینجا پذیرفته اند؛ ولی هنگامیکه همه ی این گروه های اجتماعی وسیاسیمان به کارهای اجتماعی در بین هم میهنمان  در خارج می پردازند و یا به سرزمینمان برمیگرد ند؛ همانی می شوند که از پیش بوده اند!
یعنی جنس کلام و رفتارشان سرچشمه گرفته از زمینه های دیکتاتوری نهادینه شده ی به غلط در ذات ایرانیست. حال هر قدر که واژه ها را رنگ زده لفت ولعابش بدهند!

آرزومندم که توانسته باشم منظورم را شفاف تفهیم کرده و باورم این است که احترام به همۀ عقاید سیاسی در پیشبرد گذار به دموکراسی الزامیست.

پاینده ایران 

بهکام بختیاری 
۲۵۷۱/۴/۱۳ (سال ایرانی مستند)