جستجو

Dec 20, 2013

چرایی و فلسفۀ جشن یلدا وبازتاب جهانی تاریخ آن

Yaldã Xojasteh Bãd !!! يلداخجسته باد


Yaldã Xojasteh Bãd !!!

سرآعاز:


يكی ازنقاط مشترك ايرانيان!

    صحبت حكّام، ظلمت شب يلداست          نور ز خورشيد جوی، بوكه برآيد! 

حافظ شیرازی




خواندن غزل های حافظ بخشی از برنامه های شب يلدا می باشد . حافظ و بسياری از شاعران و چكامه سرايان ، سياهی و بلندی اين شب را ، به زلف و سياهی خال يار ، و دراز بودن دوران دوری از يار (زمان هجران) ، يا سياه بختی تشبيه كرده اند؛ ولی از آنجا كه ، نياكان و پيشينيان ما مردمانی شاد بودند و از هر فرصتی براي برپايی جشن و شادمانی استفاده می كردند ، درازی و سياهی شب يلدا را نيز با گردهم آيی و جشن می گذرانيدند . 


 

روز نخست ديماه نيز ، در ميان آريايی ها جشن گرفته مي شد ، چون نخستين روز ماه “دی” به نام آفريدگار نامزد است . اين روز هم آيی نام روز با نام ماه می باشد. در ادامه همین گفتار بطور مفصّل به رسم و رسوم و عادات ایرانیان در شب یلدا باز هم پرداخته خواهدشد.

درباره واژه یلدا: 

«واژه یلدا واژه گفتاری سریانی و به معنی ولادت و میلاد است که میلاد همنامی با یکی از ملازمان حضرت عیسی مسیح را هم دارد،  ولادت خورشید (مهر، میترا) و رومیان آن راناتالیس انویکتوس یعنی روز تولد مهر شکست ناپذیر نامند.»  (صفحه 90 کتاب آیینهااز روح الامین)*  


سُريانی ، زبان گفتاری و نوشتاری قومی كهن است كه با قوم آرامی خويشاوندی داشتند و در ميانرودان ( شمال عراق و سورية امروزی) ساكن بودند . اين زبان يا لهجه ، از شاخه های مهم زبان آرامی شرقی بشمار مي رفت ، ولی در ايران از خود زبان آرامی شناخته تر بود.

( مفهوم سریانی برگرفته از فرهنگ دکتر محمد معین می باشد!) 

جشن یلدا در گذَر زمان: 

یلدااز جمله  شادیهایی است که دراین شبها برگزار میگشته و میگردد. این جشن را مردمی برگزار میکردند که در گذشته دور، کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد و در طول سال با سپری شدن فصول و تضادهای طبیعی خوی داشتند.
مردم بر اثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشید، تغییر فصول،  بلندی و کوتاهی روز و شب، جهتِ حرکت و قرار ستارگان آشنایی یافته و کارها و فعالیتهایشان را بر اثر آن تنظیم میکردند. آنان ملاحظه میکردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می‌شود و در نتیجه در آن روزها، آنان از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند. این اعتقاد برایشان پیدا شد که نور و روشنایی و تابش خورشید مظاهر نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش‌اند.
بدین سان مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند.


به همین جهت آن شب را شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند. به همین خاطر در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع میشد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده میکند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است.

  به روایتی دیکته کردن مواردی در طبیعت بود که بر ذهن بشر آنروزگار اثر گذاشته تا بتواند بعدها  در کتب اعتقادی مذهبی بشر روزگار قدیم از جمله در آثار مذهبی «روایت پهلوی»، «مینوی خرد»، «روایت آذرفرنبغ فرخزادان»، «ارداویراف‌نامه»، «دینکرد»، «دادستان دینی»، «روایات داراب هرمزد» و «زادسپرم» دینکرد، وندیداد و بویژه در سروه های گات ها و یَشتهای زرتشت بازتاب یابد. 


در برهان قاطع آمده است:

 «یلدااول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی (بزغاله ازصُوَرفلکی، شکل قرارگرفتن ستاره ها در آسمان) و آخر قوس می باشد و آن درازترین  شبهاست. در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب آفتاب به برج جَدْیْ تحویل می کند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک می باشد و بعضی گفته اند جشن یلدا جشن خانوادگی ست زیرا آغاز بهره برداری از اندوخته هایی است که حاصل دسترنج همه ی اعضای خانواده و کوشش چند ماهه ی آنهاست.


 بدین گونه آنان با خیالی آسوده زمستان رابه گفته آقای روح الامین*سپری می کنند. بر این اساس جشن یلدا، جشن دهقانی نیز هست.«زایش خورشید و آغاز دی را آئین ها و فرهنگ های بسیاری از سرزمین های کهن آغاز سال قراردادند به شگون روزی که خورشید از چنگ شب های اهریمنی نجات می یافت و روزی مقدس برای مهرپرستان بود.»

 

مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می‌آوردند و خوانی ویژه میگستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه‌های خشک در سفره مینهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه‌های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار میشد. در آیین‌های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‌ها و فرآورده‌های خوردنی فصل و خوراک‌های گوناگون، خوراک مقدس مانند «میزد» نیز نهاده میشد.


ایرانیان زرتشتی بالباس ویژه ی سپیدی گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوههای البرز به انتظار باززاییده‌ شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب هنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند).خورروز در ایران باستان روز برابری انسانها بود.  

 در این روز همگان از جمله شاه لباس ساده می پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری را نداشت و کارها داوطلبانه انجام می گرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. 

این موضوع را نیروهای متخاصم ایرانیان نیز میدانستند و در جبهه‌ها رعایت می کردند و خونریزی موقتا قطع میشد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده است.
در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد. ایرانیان به درخت "سرو"، به چشمِ مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما می نگریستند و در خَورْروز در برابر آن می ایستادند و عهد می کردند که تا سال بعد یک "سرو" دیگر بکارند.

 بنابرگاهشماری روزگاران کهن ایران هر یک از سی روز ماه را به نام یکی از فرشتگان نامگذاری کرده بودند.نام این سی روز را خوانندگان فرزانه میتوانند درهمین وبگاه در پیوند زیر بیابند: 

http://behkambakhtiari.blogspot.nl/2012/09/blog-post_30.html 


 نام دوازده ماه سال نیز در میان آنهاست و هرگاه نام ماه وروز یکی می شد آن روز را جشن می گرفتند و در دی ماه چهار جشن برپا می شد،زیرا درنخستین روز دی ماه و روزهای هشتم و پانزدهم و بیست و سوم نام ماه و روز یکی می شد واژه "دی" تغییر یافته ی کلمه ی "دذو" در اوستا و"دزو" در زبان پهلوی است که به معنی آفریدگار خداوند است پس به نخستین روز این ماه که به نام آفریدگار و خداوند است پس به نخستین روز این ماه که به نام آفریدگار نامگذاری شده است. خَورْ روز (خورشید) و خرم روز نیز می گفتند و در این روزجشنی برپا می داشتند.
جشن خرم روز- دی‌ گان!

این واژه در اوستا "دتهوش" dat_housh "دَزْوِْه" _Veh Daz میباشد که به معنی‌ دادار یا آفریننده و آفریدگار که همیشه برای اهورامزدا صفت آورده شده است. چنانکه در آبان یشت، فقرهٔ هفده و مهر یشت، فقرهٔ پنجاه و فروردین یشت، فقرات هشتاد و سه و صدو پنجاه هفت و رام یشت، فقرهٔ چهل و چهار، آفریدگار "اهورامزدا" ذکر شده که لغات اصلی‌ آن در اوستا "دتهوش" یا "دزوه" میباشد. 
واژهٔ دی از مصدر دا آمده که در اوستا وفرس "پارس" هخامنشی و سانسکریت به معنی‌ دادن، آفریدن، پروردن، ساختن و بخشودن است. در پهلوی دادن" و در معنی‌ پارسی‌ "دادن" شده که از همین ریشه است. داتر که در پهلوی داتار و در پارسی‌ دادار یا آفریدگار گوییم در خود اوستا در افرینگان گاهنبار فقرهٔ یازده، صفت "دتهوش" (دی‌) از برای دهمین ماه بکار رفته است.
بگونه‌ای که در بحث گاهنمای مزدیسنا یاد میشود، هر یک از سی‌ روز ماه نام ویژه‌ای دارد که چهار روز آن بنام خدا و شش روز به نام امشاسپندان ( رهاگران از ستم که خود فلسفه ای طولانی در مورد دریای هامون و رهاشده های تخمه فروهری و ایزدان میباشد)  و بیست روز دیگر بنام ایزدان است که هر کدام نگهبان یکی‌ از آن روزها میباشد.
روز هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر ماه نامزد است به دی‌- دتهوش. در خود اوستا هم این سه روز یاد شده است. چنانکه در یسنا شانزده، فقرات چهار و شش در دو سی‌ روزهٔ خرد و بزرگ فقرات هشت و پانزده و بیست‌و سه از این سه روز از ماه ذکر شده مانند فقرات هفت و هشت آفرینگان گاهنبار. 

واژه دی را بیرونی در فهرست ماه های خوارزمی به صورت «دذو» آورده است. گردیزی می نویسد: 

«این ماه دی به نزدیك مغان، ماه خدای است و این روز را سخت مبارك دارند...».

در صفحه ۲۵۶ و ۲۵۷ ترجمهٔ آثار الباقیه ابو ریحان بیرونی‌ در مورد دی‌ ماه مطالبی‌ به شرح زیر هم نوشته شده است:
دی‌ ماه نخستین روز آن خرم روز است و این روز و ماه هر دو بنام خداوند است که "هرمزد" نامیده شده، یعنی‌ حکیم و صاحب رأی و آفریدگار. درین روز عادات ایرانیان چنین بود که پادشاه از تخت پایین می‌‌آمد و جا مه‌ ی سفید میپوشید و در بیابان بر فرش‌های سفید می‌‌نشست و دربانها و یساولان را که هیبت پادشاه با آنهاست به کنار میراند و هر کس که می‌خواست پادشاه را ببیند خواه دارا و خواه نادار بدون هیچگونه حاجب و مانع نزد شاه می‌‌رفت و با او‌ گفتگو میکرد.
در این روز پادشاه با برزگران "کشاورزان" می‌‌نشست و در یک سفره با آن‌ها غذا "خوراک" میخورد و میگفت من مانند یکی‌ از شماها هستم و با شما برادرم، زیرا دوام و پایداری دنیا به کارهایی است که با دست شما انجام میشود و امنیت کشور نیز با پادشاه است.نه پادشاه را از رعیت گریزی و نه رعیت را از پادشاه، پس من که پادشاه هستم با شما برزگران برادر م و مانند دو برادر مهربان خواهیم بود.  

 یکی از آئین ها که ایرانیان در شب یلدا برگزار می کردند از این قرار بود که آنان برای نابودی اهریمن و رفع بلا و نحوست آتش می افروختند و افراد خانواده برگرد سفره ای که به افتخار اورمزد و مهر گسترده بودند جمع می شدند. بر سفره یلدا یا سفره مُیَزد انواع میوه های تر وخشک قرار داشت. این خوان جنبه ی تقدس داشت و میوه های خشک تمثیل بهار و تابستانی پر برکت بود که درپیش داشتند. افرادی که در گرد سفره جمع شده بودند با دعا و نیایش ازایزد خورشید و روشنایی طلب خیر و برکت می کردند تا زمستان سرد را با خیر و خوشی بگذرانند.

      مراسم یلدا یا شب چله ی بزرگ تا به امروز در سرتاسر کشور وسیع و کهنسال ایران و طبقات مختلف جامعه برگزار می شود و همه ی افراد خانواده و خویشاوندان در خانه ی "بزرگ خانواده" کنار هم جمع می شوند و مهمان ها ضمن دیدار با خویشاوندان و نزدیکان با انواع میوه و آجیل پذیرایی می شوند و ساعات خوشی را در کنار هم می گذرانند.



یلدا و رسمها و آئینهای برگزاری جشن یلدا در ایران


ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می مانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم میدارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رخت خواب روند و لختی بیاسایند.


* در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی‌ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می‌گذاشتند و با جامه‌ای سپید به صحرا می‌رفتند و بر فرشی سپید می‌نشستند. دربان‌ها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ برده‌ ها و خدمت‌ کاران در سطح شهر آزاد شده و بسان دیگران زندگی می‌کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و آحاد مردم همگی یکسان بودند(صحت این امر موکد نیست، شاید تنها افسانه باشد). ایرانیان در این شب باقی مانده میوه هایی را که انبار کرده بودند به همراه خشکبار و تنقلات می خوردند و دور هم گرد هیزم افروخته می نشستند تا سپیده دمْ بشارت روشنایی دهد زیرا به باور آنان در این شب تاریکی و سیاهی در اوج خود است.

جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب‌نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می‌شود. متل گویی که نوعی شعرخوانی و داستان خوانی است در قدیم اجرا می‌شده‌است به این صورت که خانواده‌ها در این شب گرد می‌آمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف می‌کردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون است که همه جنبهٔ نمادین دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند.

این میوه‌ها که بیشتر کثیر الدانه هستند، نوعی جادوی سرایتی محسوب می‌شوند که انسان‌ها با توسل به برکت خیزی و پر دانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت خیز می‌کنند و نیروی باروی را در خویش افزایش می‌دهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشیدند در شب. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده‌ گویی می‌کنند.

* در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچه‌ای تزیین شده به خانهٔ تازه‌عروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه‌ها را تزئین می‌کنند و شال‌های قرمزی را اطرافش می‌گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین می‌کنند و به خانهٔ عروس می‌برند.

* سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاج‌ها و خرما و رنگینک برای گرم مزاج‌ها موجود است. حافظ‌ خوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی‌هاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چلّه‌نشینان شده‌است.

* همدانی‌ها فالی می‌گیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق می‌نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می‌خواند. دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌اند شعرهای پیرزن را فال خود می‌دانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه‌است در این شب خورده می‌شود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مِیز نیز خورده می‌شود که از معمولترین خوراکی‌های موجود در ابن استان هاست.

* در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است.

* در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم می‌دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و آخرین محصول هندوانه های لیچ نشده و گلیده  و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می‌خورند.

* در گیلان هندوانه را حتماً فراهم می‌کنند و معتقدند که هر کس در شب چّله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی‌کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از خوردنی هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می‌شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می‌ریزند، خمره را پر از آب می‌کنند و کمی نمک هم به آن می‌افزایند و در خم را می‌بندند و در گوشه‌ای خارج از هوای گرم اطاق می‌گذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می‌شود. آوکونوس در اغلب خانه‌های گیلان تا بهار آینده یافت می‌شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می‌آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب می‌خورند.(آو= آب و کونوس = ازگیل)

* مردم کرمان تا سحر انتظار می‌کشند تا از قارون افسانه‌ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم شکن برای خانواده‌های فقیر تکه‌های چوب می‌آورد. این چوب‌ها به طلا تبدیل می‌شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می‌آورند. در ایام قدیم برخى از مردم به چله مى‌نشستند و چهل روز مراسم چله نشینى انجام مى‌دادند به امید این که قارون به خانه آنها وارد شود و به آنها شمش زر بدهد.

این رسم یادآور بابانوئل در مراسم کریسمس است و چنین مى نماید که یلداى ایرانى و کریسمس از یک مایه سرچشمه گرفته اند. از این گونه آئین هاى خاص در برگزارى یلدا فراوان مى توان شمرد. ‌  

دراینجا بی مناسبت نیست که این نگارنده از تلاشهای آقای جوادپارسای عضو کانون مهندسین ایرانی مقیم اتریش قدردانی نمایم؛ زیرا چکامه هایی را برای شب یلدا از دوران پس از ظهور اسلام و از قرن چهارم هجری ببعد جمع آوری نموده اند که به رؤیت خوانندگان گرامی میرسد:

 
چون حلقه ربايند به نيزه ، تو به نيزه
 خال از رخ زنگي بربايي شب يلدا
عنصري
 
نور رأيش تيره شب را روز نوراني كند
 دود چشمش روز روشن را شب يلدا كند
منوچهري
قنديل ضروري به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب يلدا
گر نيابد خوي ايشان در نيابد خلق را
 روز روشن در برِ دانا شب يلدا شود
او بر دوشنبه و تو بر آدينه
تو ليل قدر داري و او يلدا
ناصر خسرو
آري آفتاب مجرد به يك شعاع
بيخ كواكب شب يلدا برافكند
همه شب هاي غم آبستن روز طرب است
يوسف روز به چاه شب يلدا بينند
خافاني
ايزد دادار ، مهر و كين تو گويي
از شب قدر آفريد و از شب يلدا
زان كه به مهرت بود تقرب مؤمن
زان كه به كينت بود تفاخر ترسا
معزّي 

دوش‌که این‌گردگردگنبد مینا.

آبله‌گون شد چو چهر من ز ثریا.

روی سپیدش برادر مه گردون. 

موی سیاهش پسر عم شب یلدا.   

قاآنی

روز رويش چو برانداخت نقاب از سر زلف
گويي از روز قيامت ، شب يلدا برخاست
نظر به روي تو ، هر بامداد ، نوروزي ست
شب فراق تو هر گه كه هست ، يلدايي ست
برآي اي صبح مشتاقان اگر هنگام روز آمد
كه بگرفت اين شب يلدا هلال از ماه و پروينم
سعدي
صحبت حكام ، ظلمت شب يلدا ست
نور ز خورشيد خواه ، بو كه برآيد
حافظ
نشسته است به روز سيه ، دلم از هجر
شبان من همه يلدا ، ز ديدة بي خواب
طلعت 

چند این شب و خاموشی ؟

 وقت است که برخیزم 

 وین آتش خندان را با صبح برانگیزم 

گر سوختنم باید افروختنم باید 

 ای عشق بزن در من کز شعله نپرهیزم 

 صد دشت شقایق چشم در خون دلم دارد

تا خود به کجا آخر با خاک در آمیزم 

چون کوه نشستم من با تاب و تب پنهان 

 صد زلزله برخیزد آنگاه که برخیزم 

برخیزم و بگشایم بند از دل پر آتش 

وین سیل گدازان را از سینه فرو ریزم 

 چون گریه گلو گیرد از ابر فرو بارم 

چون خشم رخ افزود در صاعقه آویزم 

ای سایه ! سحر خیزان دلواپس خورشیدند 

 زندان شب یلدا بگشایم و بگریزم 

هوشنگ ابتهاج 

شب است و گيتي غرق در سياهي
شب بلند است و سياهي پايدار ، ولي
باور به نور و روشنايي است،
كه شام تيرة ما را ، از تاريكي مي رهاند
و از دل شب هاي يلدا ، جشن مهر و روشنايي به ما ارمغان مي رساند
تيرگي هاتان در دل نور خاموش باد ،
... شب يلدا را به نور قرن ها قدمت جاري نگه داريم
اين شب بر شما خوش !!!
علی اشتهاردی 


بازتاب جشن یلدا در برگزاری جشن‌های دیگر اقوام:




* امروزه محققان معتقدند که مسیحیت غربی چارچوب اصلی خود را که به این دین، پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میترایسم مدیون است و برای نمونه تقویم کلیساها، بسیاری از بقایای مراسم و جشنهای پیش از مسیحیت بخصوص کریسمس را در خود نگاه داشته‌است و کریسمس به عنوان آمیزه‌ای از جشنهای ساتورنالیا و زایش میترا در روم باستان در زمان قرن چهارم میلادی با رسمی شدن آیین مسیحیت و به فرمان کنستانتین به عنوان زادروز رسمی مسیح در نظر گرفته شد.
میرجلا‌ل‌الدین کزازی مدرس کنونی دانشکاه های ایران در این زمینه می‌گوید:

"رومیان سال‌های بسیار تولد مهر را جشن می‌گرفتند و آن را آغاز سال می‌دانستند حتی پس از گسترش دین مسیحیت،باز کشیشان نتوانستند از گرفتن این جشن جلوگیری کنند و به ناچار مجبور شدند به دروغ این شب را زادروز تولد عیسی مسیح معرفی کنند تا آن را به بهانه تولد عیسی جشن بگیرند و نه تولد ایزدمهر.
هنگامی که به آیین و مراسم مسیحیان در کریسمس نگاه می‌کنیم بسیاری از نشانه‌های ایرانی این مراسم را درمی‌یابیم. ایرانیان قدیم در شب چله درخت سروی را با دو رشته نوار نقره‌ای و طلا‌یی می‌آراستند. بعد‌ها مسیحیان درخت کاج را به تقلید از مهرپرستان و ایرانیان تزئین کردند.مهر از دوشیزه باکره‌ای به نام آناهیتا زاده شد که بعد‌ها مسیحیان عیسی را جایگزین مهر و مریم را جایگزین آناهیتا قرار دادند. یکی دیگر از وام‌گیری‌های مسیحیان از مهرپرستان نیز روز ‌مقدس مسیحی یعنی یکشنبه است. ‌Sunday به معنی روز خورشید یا مهر،روز مقدس مهرپرستان بوده است.اما از اواسط سده چهارم میلادی به دلیل اشتباه محاسباتی یا مخالفت با‌آیین‌مهری، گاهشماری میلادی تغییر پیدا کرد، بدین ترتیب که در سال ۳۵۵ یا ۳۵۶ میلادی در زمان امپراتور کنسانتین (که پیش ازمسیحی شدن پیرو کیش مهر بود) به دستور کلیسای روم ۲۵ دسامبر سالروز تولد مسیح و ۶ ژانویه تاریخ غسل تعمید او اعلا‌م شد.
هنگام توسعهٔ آیین‌های رازآمیز در اروپا و سرزمینهای تحت فرمانروایی امپراطوری روم و پیش از از پذیرفتن آیین مسیحیت، رومیان هر ساله در روز ۱۷ دسامبر در جشنی به نام ساتورنالیا به سیاره کیوان (ساترن)، ایزد باستانی زراعت، احترام مینهادند. در قرن هیجدم «لوتران» آلمانی با اقتباس از درخت یلدای پارسیان درخت کریسمس را به جمع تزیینات شب تولد مسیح آورد.  
برخی مورخان معتقدند که بیشتر رسوم دین مسیحیت از مهرپرستی(خورشید پرستی) و یا میتراییسم برگرفته شده‌است. مانند تولد مسیح در یک آغل که که به گفته آنها برگرفته شده از تولد میترا در غار است و همچنین شب میلاد مسیح که مصادف با یلدا می‌باشد، و همچنین درخت سرو و کاج که در آیین مهر با ستاره‌ای بر فرازش تزیین می‌شد. (ستاره نشانه ایست که بازرگانان را راهنمایی می‌کند تا به میترا در غار برسند - درخت سرو را از این روی دوست داشتند که نماد آزادگی و مقاومت در برابر تاریکی بود که آثارش را در ادبیات فارسی می‌توانیم به وفور بیابیم - درخت کاج از این روی در کشورهای اروپایی مرسوم شد که محیط طبیعی آنها برای رویش کاج بهتر بود). مورد دیگر شباهت کلاه بابانوئل با کلاهی شبیه کلاه موبدان آیین مهر است.

این جشن تا هفت روز ادامه میافت و انقلاب زمستانی را شامل می‌گردید. از آنجا که رومیان از گاهشماری یولیانی در محاسبات خود استفاده مینموند روز انقلاب زمستانی به جای ۲۱ یا ۲۲ دسامبر حدوداً در ۲۵ دسامبر واقع می‌شد. هنگام عید ساتورنالیا، رومی‌ها اقدام به برپاداشتن جشن و سرور، به تعویق انداختن کسب و کار و منازعات، هدیه دادن به همدیگر و آزادکردن موقتی برده‌ها مینمودند.

همچنین آیین رازآمیز میترائیسم، بر پایه پرستش ایزد باستان ایران زمین، میترا در سرزمینهای تحت فرمانروایی روم باستان اشاعه زیادی یافته بود و بسیاری از رومیان، رویداد بلندتر شدن روزها به دنبال انقلاب زمستانی را با شرکت کردن در مراسمی به منظور بزرگداشت میترا، جشن می‌گرفتند.

این جشنها و سایر مناسک تا روز اول ژانویه ادامه میافت که رومیان انرا روز ماه و سال جدید می‌دانستند. پس از استیلای مسیحیت در اروپا، آداب و رسوم آیین مهر که در زندگی مردم و به‌خصوص در میان رومیان نفوذ کرده بود هم‌چنان باقی ماند و با آمدن دین جدید رنگ نباخت. کلیسای کاتولیک روم روز ۲۵ دسامبر را به عنوان زادروز مسیح برگزیند تا به مراسم پگانیسم در آن زمان معنا و مفهوم مسیحی بخشد. برای نمونه، کلیسا جشن زادروز میترا خدای نور و روشنایی را با جشن بزرگداشت زادروز عیسی که عهد جدید او را نور و روشنی جهان مینامد، جایگزین نمود تا از التقاط این دو مناسبت نفوذ بیشتری بر زندگی مردم داشته باشد و بزرگ‌ترین جشن آیین مهر را در خود حل کنند. اکنون کلیسای ارامنه روز ششم ژانویه را که گفته می‌شود روز غسل تعمید مسیح می‌باشد را به عنوان روز میلاد مسیح جشن می‌گیرند. تاریخدانان تاریخ دقیق زادروز عیسی را نمی‌دانند، اما مسیحیان با رجوع به اناجیل و با توجه به اشاره‌های آن به فصل زراعت و اعتدال هوا میلاد مسیح را در اعتدالین (بهار یا پاییز) واقع می‌دانند.
یلدا هنگام پایان برداشت محصول بین کشاورزان و زمانی است که زمین با خورشید در زاویه ۲۷۰ درجه قرار می‌گیرد در نتیجه برعکس آغاز تابستان که زاویه زمین با خورشید ۹۰ درجه می‌شود و بلندترین روز سال به وجود می‌آید در این شب طولا‌نی‌ترین شب سال را شاهد خواهیم بود.ایرانیان زمستان را به دو چله بزرگ و کوچک تقسیم می‌کنند، چله بزرگ از اول دی تا ۱۰ بهمن را دربرمی‌گیرد و از ۱۰ بهمن به بعد را نیز چله‌کوچک می‌دانند.یلدا نخستین شب چله بزرگ و شب آغاز انقلا‌ب زمستانی (انقلا‌ب شتوی) است که پس از آن آفتاب از برج قوس به برج جدی واگذار و روز‌ها کم‌کم بلند می‌شود. ‌
به باور پیشینیان،در پایان این شب دراز تاریکی شکست می‌خورد،روشنایی پیروز و خورشید‌زاده می‌شود، از این رو در این شب آتش برمی‌افروختند تا تاریکی و عاملا‌ن اهریمن نابود شوند و بگریزند.

فرانتس کومون، باستان‌شناس بلژیکی و موسس میتراپژوهی مدرن و دیگر میتراپژوهان همفکر او مفاهیم آیین میترایسم روم را کاملاً برگرفته از آیین مزدیسنا و ایزد ایرانی میترا (مهر) می‌دانند لیکن این ایده از دهه ۱۹۷۰ میلادی به بعد به شدت مورد نقد و بازبینی قرار گرفته است و اکنون به یکی از مسائل بسیار مجادله‌آمیز در زمینه پژوهش ادیان در دنیای روم و یونان باستان تبدیل گشته است.
 با اینحال زادروز میترا در آیین باستان مهر در ایران زمین مصادف با شب یلدا و انقلاب زمستانی در روز ۲۱ یا ۲۲ دسامبر بوده است و جشن زادروز میترا در آیین میتراییسم روم هم با انقلاب زمستانی مصادف بوده که به علت پیروی رومیان از گاهشماری یولیانی در ۲۵ دسامبر واقع می‌شده است.

* در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در مصر باستان جشن «باززاییده‌شدن خورشید»، مصادف با شب چله، برگزار می‌شده‌است. مصریان در این هنگام از سال به مدت ۱۲ روز، به نشانهٔ ۱۲ ماه سال خورشیدی، به جشن و پای‌کوبی می‌پرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی می‌داشتند. هم‌چنین از ۱۲ برگ نخل برای تزیین مکان برگزاری جشن استفاده می‌نمودند که نشانهٔ پایان سال و آغاز سال نو بوده‌است.
* در یونان قدیم نیز، اولین روز زمستان روز بزرگ‌داشت خداوند خورشید بوده‌است و آن را خورشید شکست ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، می‌نامیدند(که از ریشهٔ کلمهٔ ناتال که در بالا اشاره شد برگرفته شده‌است و معنی اش، میلاد و تولد است). ریشه‌های یلدا در جشن دیگر مرسوم در یونان نیز باقی مانده‌است از مهم‌ترین این جشن‌های می‌توان به جشن ساتورن اشاره کرد.
* در قسمت‌هایی از روسیهٔ جنوبی، هم‌اکنون جشن‌های مشابهی به‌مناسبت چله برگزار می‌کنند. این آیین‌ها شباهت بسیاری با مراسم شب چله دارد. پختن نان شیرینی محلی به صورت موجودات زنده، بازی‌های محلی گوناگون، کشت و بذر پاشی به صورت تمثیلی و باز سازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی، گذاشتن پوستین روی هره پنجره‌ها، آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، ترانه خوانی و رقص و آواز و مهم تر از همه قربانی کردن جانوران از آیین‌های ویژه این جشن بوده و هست. یکی دیگر از آیین‌های شب‌های جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. همین آیین‌ها در روستاهای ایران نیز کم و بیش به چشم می‌خورند که نشان از همانندی جشن یلدا در ایران و روسیه دارند. نا گفته نماند که جشن یلدا یا بزرگداشت تولد خورشید دربرخی از نقاط دیگر روسیه سفید هم مردم روسیه، در طول همه شب های عید، در زیر پنجره ها، آوازهای سنتی می خواندند و برای فراوانی محصول نیایش می كردند (همانند قاشق زنی) و از پشت پنجره ها به آنها نان های شیرین، كه به شكل جانوران پخته می شد، هدیه می كردند. یكی دیگر از آیین های شب های جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. 
* یهودیان نیز در این شب جشنی با نام «ایلانوت» (جشن درخت) برگزار می‌کنند و با روشن‌کردن شمع به نیایش می‌پردازند.
* آشوریان نیز در شب یلدا آجیل مشکل گشا می‌خورند و تا پاسی از شب را به شب نشینی و بگو بخند می‌گذرانند و در خانواده‌های تحصیل کرده آشوری تفأّل با دیوان حافظ نیز رواج دارد.
* نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک هستند نیز سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شود و از آن با نام «خرم روز» (خره روز) یاد می‌گردد و آیین‌هایی ویژه در آن روز برگذار می‌شود. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستان هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است.
همین آیین ها در روستاهای ایران نیز كم و بیش به چشم می خورد كه نشان از همانندی جشن یلدا در ایران و روسیه دارند.   

 

رابطهٔ جشن یلدا و جشن کریسمس: 

 به باور برخی از اندیشمندان و تحقیقاتی که در دهه های اخیر انجام گردیده، جشن کریسمس یک پاسداشت مذهبی نبوده؛ بلکه وبدلایلی باید گفت که به بیشتر مردم جهان متعلّق است و اقوام ایرانی پیش از کوچ نژاد آریایی ها و پس از حرکت آنان به فلات ایران سهم بیشتری از برپایی این جشن دارا میباشند! 

چگونگی اینکه کریسمس همان یلدایا همان هانواکِهْ است و همه میتوانند به همدیگر آغاز زمستان را شادباش گویند؛ نیاز به بیان ادلّه و ارتباطاتیست که در زیر بیان میگردد. 

   ابتداباید یادآور شد که از حدود شش هزار سال پیش که آریائیها کوچ خود رااز شمال غربی خراسان بزرگ آغاز نمودند به درازای صدها سال این نژاد به سه گروه تقسیم شدند. گروه نخست به سمت آسیای شرقی و ژاپن امروز و گروهی از سمت افغانستان امروزی به هند و گروه سوم کوههای شمال خراسان امروزی را طی کرده و به فلات ایران سرازیر گشتند. 

پس از جدا شدن این گروهها از یکدیگر شکلهای گوناگونی و جدیدی از بُعد اجتماعی-فرهنگی پیدا کرده در حالیکه اشتراکات فرهنگی پیشین خود را هم بهمراه می آورند. 

از بُعد تاریخی حدود دو هزار سال طول می کشد که در گروهی که به سمت جنوب حرکت کردند، تعدادی در سرزمین طوس ساکن شده و تعدادی از آنان هم در شرق افغانستان متوطّن میگردند. در بین ساکنان شرق افغانستان در آندوره انسانی بنام زرتشت** پیدا میشود که با بینش و جهانبینی که در مردم خود می دید تغییراتی را به جامعة همراه خودیش پیشنهاد میکند که گروه ساکن طوس باهمان بینش سابق خود بسیار دیر از این پیامهای پیروان زرتشت باخبر میشوند. 

دور از دسترس بودن همین پیامها سبب گردید که ساکنین سرزمین طوس یا خراسان امروزی معنایابی از طبیعت برایشان سخت گشته لذابرای دریافتن معنای تغییرات طبیعت، ذهن آنان برای طبیعت؛ همانند گذشته نیروهایی قائل میشدکه این نیروها بتدریج خدایان آنها گردیدند. 

همانگونه که نژاد سامی در شبه جزیره عرب و عراق امروزی براساس برداشتشان از تغییرات طبیعت، ذهنشان براساس دیکته کردن طبیعت، آنان را به خدایانی معتقد کرده بود. 

اقوام آریایی در منطقه ای سردسیر می زیستند و چهار فصل کامل را داشتند و همة باورهایشان به همان طبیعت و معیشتی که داشتند، برمی گشت. همانگونه که  اقوام سامی هم در بیابانهای تفتیدة عربستان و شمال آفریقا روزگار میگذراندند و مثلآ از تابش نور و گرمای خورشید در عذاب بودند و شب برایشان دلپذیر می بود.... ادامه دارد 


**: در تحقیقاتی که این نگارنده نموده زمان زایش زرتشت در درازای تاریخ قدمتی بیش از حدود تقریبی ۴۰۰۰ سال داشته که  اگزان توس Xantus بنا برحدس و گمان بیان نموده که در گذاشتن صفرها اشتباهی پیش آمده و در چاپ یک صفر بیشترگذاشته شده است.
 این گمان بنا بر شواهد آثار دیگری که در زیر می آورم از طرف یک تاریخ نویس ایرانی به باور من اشتباه است.
  قدمت زاد روز زایش زرتشت در این کُتب بیش از ۷۰۰۰ هزار سال برآورد گردیده است. فارغ از جنگهای بابل و آشور؛ رخدادنویسانی پیش و یا پس از اَشوزرتشت همانند دیوژنس.. Diogenes lertius زایش زرتشت را ۶۰۰۰ سال پیش از لشکر کشی خشایارشاه به یونان، افلاطون در زیرنویس های کتاب آلکی بیادس وشاگردانش ارسطو و اودوک سوس Euduaus و هردوروس، زمان زرتشت را ۶۰۰۰ سال پیش از مرگ افلاطون، پلینیوسرومی Plinyus زاده ۲۳ سال پس از مسیح و در سال ۷۹ در گذشته در کتاب تاریخ طبیعیش زمان زرتشت را ۶۰۰۰ سال پیش ازافلاطون و تأیید کرده که زمان رزتشت پیامبر ایرانی ۵۰۰۰ سال پیش از جنگ ترویا بوده است.
همچنین هرمیپوس Hermipus کمدی نویس قرن پنجم پیش از میلاد و رقیب سیاسی پریکلس ۵۰۰۰ سال بیان زمان زایش زرتشت، پلوتارخوس Plutarkhus که در سال ۴۶ زاده شده  و درسال ۱۲۰ میلادی در گذشته زمان ظهور زرتشت را ۵۰۰۰ سال پیش از جنگ ترویا و تئو پومپوس Theopompus و همزمان با فیلیب واسکندر بوده ۵۰۰۰ سال پیش از جنگ ترویا بیان نموده است.  
سوئیداس Suidas در ۹۷۰ پس از مسیح میزیسته از دو زرتشت نام می برد که یکی دانای پارس و ماد که ۵۰۰۰ سال پیش از جنگ ترویا و ایرانیان را به یگانه پرستی دعوت کرده و دیگری زرتشت ستاره شناس شوهر سمیرامیس شهبانوی آسور که همزمانی گشتاسب شاهنشاه ایران با زرتشت را بیان نموده، اردشیرخبردارِپارسی از پژوهشگران پارسی در هند زایش زرتشت را ۶۵۰۰ سال پیش از مسیح و ذکر کرده و یادآورشده که اَشو زرتشت ۵۰۰۰ سال پیش از جنگ ترویامیزیستهاست.
بارون بون سن Baron Bunsen دانشمندآلمانی در کتاب مصر در تاریخ همگانی ۶۵۰۰ سال پیش از مسیح را برای دوره ی زرتشت یادآور شده، ولتر فرانسوی قرن هیجدهم میلادی در رساله ی مطالعه در باره آداب و روحیات ملل، سه اصل پندا و رفتار و کردار نیک زرتشت را بیان نموده و دوره زندگی زرتشت را ۶۰۰۰ سال پیش از کورش بزرگ یادکرده، اسپنسر Spencer از دانشمندان معاصر پارسیان هند در کتاب دوره زیست آریائیها که در سال ۱۹۶۵ میلادی در بمبئی بچاپ رسیده برپایه ستاره شناسی، زمان زرتشت را ۷۱۲۹ سال پیش از مسیح یاد می کند. 
بابررسی هایی که به عمل آمد، مشاهده شد که بیشتر دانشمندان در ظهور زرتشت در ۶۵۰۰ سال پیش از مسیح اتّفاق نظر دارند!        

    

سودجسته از:

گريشمن-ر-ايران ازآغازتااسلام 

خلف تبریزی-محمدحسین-هند-واژه نامه برهان قاطع- ۱۰۳۰ ه-ش 

*روح الامین- محمود- آئین و جشنهای کهن- ص ۹۰

رضائی-عبدالعظيم -اصل و نسب و دین ایرانیان-

 مهر، فرهنگ. دیدی نو از دینی کهن.

 رضی، هاشم. گاهشماری و جشن‌های ایران باستان

 جلد چهارم فرهنگ معین - امیرکبیر تهران ۱۳۶۲

احمدی-عباس- مقالهٔ یلدا و جادو

 مجله آفتاب، شمارهٔ پنجم، سال اول 

رجبی- پرویز-جشن های ایرانی  

نوری علا- اسمعیل- یادداشتها- میراث هرهنگی

بامداد ۲۸ آذر ۲۵۷۲ سالِ ایرانی و ۱۳۹۲ شمسی 

پاینده ایران 


Nov 9, 2013

نشست ژنو ۲ به نشست ژنو ۳ هم کشیده میشود؛ ولی بی نتیجه

نشست ژنو ۲ به نشست ژنو ۳ کشیده خواهدشد: دولمتردان نالایق حکومت اسلامی ایران مردممان را فراموش کرده و به سرانجام منافع تجاری خود وماندگاری حکومت و چه بسا به منافع شخصی خود می اندیشند! کشتار بی رویه ی سوریه هم که فراموش شده و زمینه را غیرمستقیم برای جنگ طلبی تروریستهای بین المللی فراهم می سازند! 

 
روند کلی مذاکرات ژنو دو در سویس از دو روز به سه روز کشیده شده در حالیکه پیش از این آقای ظریف به پاریس رفته بود و باآقای لورنس فابیوس٬ وزیرامورخارجه فرانسه دیدار داشته که اختلافات خود را تسهیل نمایند؛ ولی در آخرین لحظات روز دوم کنفرانس ژنو دو٬ اختلافات ایران و فرانسه بالا گرفته است. 

دیدارآقای ظریف با آقای لورن فابیوس٬ وزیرامورخارجه فرانسه٬نوامیر۲۰۱۳ 

 از طرفی وزیرامورخارجه فرانسه بایستی تابع خواسته ی آقای فرانسوا هولاند٬ رئیس جمهوری فرانسه باشد که در ابتدای روی کارآمدنش بعنوان رئیس جمهوری به پشتیبانی ازاسرائیل بالابیهای قویی که اسرائیل داشته و دارد٬ مطرح کرده بود که تحمّل دیدن یک ایران اتمی راندارد. مسلمآ هفت میلیارد دلاری که حکومت اسلامی ایران در سوریه سرمایه گذاری کرده است٬ ازآن نمیتواندچشم پوشی نماید و به تبع آن در سدد ماندگاری انبوه نیروهای سپاه پاسداران و سپاه قدس ایران در سوریه میباشد.

 شگرد  و فریبی راکه این بار حکومت اسلامی بکار برده است٬ تفرقه ای در انسجام نیروهای ۵+۱ ایجادنموده بااین گمان و امید که شاید بطریقی بانشستهای جداگانه با کشورهای پنج به اضافه ی یک٬ این بار هم وی بتواند زمان خریده و به ماندگاری در اداره ومدیریّت هفت بیحاری خود در ایران ادامه دهد.

 خوشبختانه قدرتهای پنج باضافه ی یک هم هشیارترازآنند که فریب حکومت اسلامی را خورده و با برخورد مشکلات روز دوم نشست٬ بلافاصله وزرای خارجه ی چین و روسیه را هم که منافع سرشاری در ایران دارند را اجبارأ به این کنفرانس فرا خوانده اند که دست این دو را در طرح پیشنهادی ایران رو نمایند. البتّه این خود ظاهرأ رفتاری دیپلماسی برای تأیید کامل رسمی و غیر قابل اعتراض تصمیمات پیشین نشست را می طلبد!

 احتمالأ پیش از این قرار و مدارهایی بین طرفهای ایران٬ چین و روسیه گذاشته شده است که اگر ایران در نشست در طرح پشنهادی خویش با مشکلی مواجه گردید٬ این دو به رفع و رجوع این موارد همّت گمارند. البتّه از نظر دور نیست که این دو ابرقدرت کذایی مارمولک وارانه دیدارهای پنهانی را هم پیش ازاین با کشورهای ۵+۱ داشته اند!


بباور من موارد خاورمیانه و شمال آفریقا پیچیده تر از آن است که از ابعاد گوناگون راه حلّی در این نشست پیدا شود و بهانه گیری وزیرفرانسوی٬ آقای لورنس فابیوس در مورد توقّف تهیه ی آب سنگین اراک برای تهیه پلوتونیوم که از قبل هم تولیداتش شک برانگیز بوده و تحسین آقای ویلیام هیگ انگلیسی ازپیشرفت در نشست و دیدارمتخصصان مجمع اتقّاق ملل از پارچین برای رفع شک در مورد وجود نوترون ایجاد شده براثرآزمایش انفجارات اتمی و غیره به نظر می رسد نه تنها ایران هیچگونه دست آوردچشمگیری حتّی علمی٬ چه رسد به مسائل اتمی در خلال این دهه های اخیر بدست نیاورده؛ بلکه حتّی زیانهای روزانه ی عظیمی را از بُعد انسانی٬ معادن٬ مادی و معنوی متحمّل گردیده و بالاخره اینکه سرانجامی هم این نشست ها باوجود تندروهای آمریکا و تندروهای ایران نخواهد داشت. 


در نتیجه٬ این نشست هم به نشست ژنو سه و جهار و پنج و... و در ادامه به شرکت سوریه در این کنفرانس ها کشیده خواهد شد. بنابراین ممکن است که کمی اختلافات کاهش یابد؛ ولی دست یافتن به توافقی جامع درآینده امکان ندارد.


شیطان بزرگ٬ آمریکا هم که در این نشست جای خود را به فرانسه برای اُمّت حزب اللّة داده که این هر دو کشور در مظّان اتّهام استفاده از قدرت هسته ای بوده و جدیدآ معتقد به نظم نوین جهانی کردیده اند؛  احتمالآ با مصالحه و ساخت وپاخت روند اقتصادی فارغ از روند امنیّتی پیشین نشستهای حکومت اسلامی با سلطه گران جهانی، به زیان  طویل المدت مردم ایران؛ احتمالآ تحریمها کمی کاهش خواهدیافت! 

حال چگونه است که حکومت اسلامی ایران به جای راه اندازی تآسیسات اقتصادی و استفاده از منابع سرشار نفت، گاز و دیگر منابع اقتصادی و انسانی ایران با وجود انبوه بیکاران جوان جامعه ی ایران و ایجاد کار و رفع مشکلات بیشمار هم میهنانمان در حال گسترش و نابودی کشور؛  به اینگونه نشستهای حقیرانه به زیان جامعه برای ماندگاری خود تن می دهد؟ بماند!  

در ادامه همچنان شاهد خواهیم بود که آقایان خامنه ای مانند ها و بشّار مانند ها هم برای ادامه ی اعدام ها و بویژه کشتار مردم بیگناه سوریه وامثالهم بر اریکه ی قدرت سوار خواهندبود و زمستانی طاقت فرسا برای مردم خاورمیانه پیش بینی می شود!

........مگراینکه ملّتهای این مناطق٬ خود همّتی کنند!

 ترسم نرسی به کعبه ٬ ای اعرابی!     این ره که تو می روی به ترکستان است! 


بهکام بختیاری

۱۸آبانماه ۲۵۷۲ ایرانی

ماهستیم و پاینده ایران

Sep 24, 2013

نقدی برسخنرانی آقای روحانی واین قافله تا به حشر لنگ است

                                      ............................................

           تا  کله  شیخ  ما٬ ملنگ  است                    تا در دل  ما٬ غبار و رنگ  است 
          تاپیرودلیل٬مست ومنگ است                    تارشته به دست این دبنگ است          
                                        این قافله تا به حشرلنگ است
           تا  مصدر کار٬ مستبد  است                      تا دل  به نفاق٬  مستعد است 
           تا ملّت مابه شاه٬ ضدّ است                       تا شاه به  خائنین٬ مُمِدّاست 
                                     جان کندن وسعی ماجفنگ است                 
                                     این قافله تا به  حشر٬ لنگ است 
         ..........................................                         (سیداشرف الدین حسینی )  
            https://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=SPvbxM6V7kw#t=769
مجموعه کارشناسی ها و ارزیابی هایی که در اینجا ارائه میگردد٬ از طرف این نگارنده وبرخی جهره های سیاسی و اقتصادی-فرهنگی ایرانی می باشد که برخی وجوه اشتراک و افتراق سخنان آقای روحانی و آقای اوباما در روندسخنرانی هایشان بیان می گردد و گمانه زنیهای روابط آینده ی ایران و آمریکارا هم به عهده ی شما٬ خوانندگان گرامی میگذارم.
حسب الامر و دستور آقای خامنه ای و بیان نرمش قهرمانانه٬ آقای روحانی آنچنان خطابه ای بی رنگ و بدور از تلطیف فضا ایراد نمودند که  دریغ از یک لبخند و با واژه های مغلق گونه ی عربی همراه با گاهی تُپُق زدن ( مشحون...ابتداخوانده شدمشهور)  ومفاهیم مهجور و خودنمایانه واژه ای  که چه بسا گوش آزار و آمرانه هم برای مخاطب بوده است؛ ولی بالحنی کمی آرامتر از آقای احمدی نژاد!
 ابراز ترس از تحریم در چهره ی آقای روحانی آنچنان نمایان بود که حتّی کلامشان را گاهی با خشونت در شصت و هشتمین نشست مجمع اجلاس به گوش برخی ازسران کشورهای دنیا رساندند! 
 زیرا اکثر سران کشورها پس از صرف نهار برای هضم خوراک و پیاده روی٬ بیرون از سازمان رفته که نکند که هنگام روضه و موعظه ی آقای روحانی چُرت برآنان غلبه نماید. سخنان با بُعد منافع ملی و بدور از بُعد سیاسی بود! خطابه ای برای فراخوانی به دانش از سرزمینی سرشار از جهالت! 
وجه اشتراک سخنان رئیس جمهوری ایران و آمریکا این بود که هر دو رئیس جمهور به گونه ای سخنرانی نمودند که به سیاستهای داخلی آنان لطمه ای وارد نگردد؛ از طرفی محتوای کلامشان بدانگونه بود که بتوانند در آینده بر روند مسائل انرژی هسته ای و رفع اختلافات سی و اندی ساله تعامل نموده و بر آن فائق آیند. 
آقای باراک حسین اوباماهم که سخنرانی خود را باآرامش و آرامتر از سال پیش به انجام رسانیدند و مباحث ایشان هم مانند همیشه بر محور دموکراسی و آزادی و به ارمغان بردن این مقوله به نقاط محروم از جمله منطقه بحرانزده ی خاورمیانه و شمال آفریقا بود!  
ایشان در سخنانشان یکی به نعل و یکی به میخ می زدند که البتّه سیاست غیر شفّاف٬ همواره بدین گونه است. گاهی شانه خالی کردن از ستمهایی که در مناطق یادشده ی فوق روا داشته اند و اشاراتی به آن وقایع و گاهی ماله کشی و پپسی باز کردن برای اعمال به اصطلاح صوابشان بود!   
خوشبختانه در خطابه این بارآقای روحانی به عکس سخنرانی آقای احمدی نژاد٬ تبلیغ شیعه گری بروزنکرد و فقط یکبار به این واژه اشاره ای شد و صهیونیسم را هم بکار نبردند و آیه ای را هم که در پایان خواندند آیه مشترک  تورات و قرآن است که بین بهود ومسلم مشترک است به نوعی پاچه خواری اسرائیل که مطمئنآ اسرائیل در آینده به این فریب واقف خواهد شد  بلوایی درپیش خواهدبود و سلب اعتماد هر سه طرف آمریکا٬ ایران و اسرائیل را شدّت خواهد بخشید! 
بسیاری روی سخنرانی ایشان حساب باز کرده بودند که شوربختانه از شانس بدشان فرصت طلبها و بنفشینه ها آن فرصت آرامش موقّتی را توسط آقای روحانی از دست دادند وایشان همچنان در ماندگاری نظام و در دسترس بودن تعامل بجای گزینه ی خشونت بار و زیان آور جنگ را به پیش کشیدند و حداکثر تلاش خودرا بکاربردند که برای مانایی حکومت اسلامی بی بهره نمانند و فرصت خوبی را هم برای مهربانانه تر بودن را هم از دست دادند تا وقتی دیگر!
انگاری که باورشان به این امر است که آقای اُباما ست که میتوانند تغییر رژیم و یا عدم آنرا در مناطق مختلف جهان باعث شوند و قدرت مردمان کشورهارا به هیچ انگاشته اند و کلید مشکلات در دست آقای اوباماست. 
به هر صورت آقای روحانی در سخنرانیشان به گونه ای نامتعدلانه به ذوب کردن این دیوار یخی اختلاف چندین ساله ی بین آمریکا و ایران پرداختند که به باور من تعاملی نیم بند را سبب گردیده اند. حال در پس پرده چه قراردادهایی ردوبدل گردد و بر سر مردم ستمدیده ی ما و کشورمان چه خواهد آمد٬ بماند!  
 احتمالآ از هم اکنون حکومت اسلامی واقعی در ایران به اجرا درخواهد آمد و مناقشه ی هسته ای هم ممکن است به همان وضعیّت وقت خریدن و فریب سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ توسط آقای روحانی برگردد.  
خلاصه اینکه سخنان آمرانه و خطابه گونه ی رئیس جمهوریمان مملو از لغات عربی و مهجور بود که بکار شیوخ می خورَد و در سخنرانی ایشان تقریبآ حقوق شهروندی مردم ایران را فراموش کرده  بیشتر مدّعی حقوق مردم فلسطین٬ لبنان٬افغانستان٬ عراق و سوریه و شمال آفریقا شدند و بطور کلّی ایشان هم یکی به نعل ویکی به میخ زدند و سخنرانیی شعارگونه و کلی گویی بیش نبود!   
همانند بیشترسیاستگزاران حیله گر دنیا!  
این قافله تا به حشر لنگ است 
بهکام بختیاری
سوم مهر ماه ۲۵۷۲ ایرانی 
پاینده ایران

Jun 25, 2013

پیام مادر جگرسوخته ستار بهشتی همراه سفره ها ی نوروز مان٬

ستار بهشتی کارگر وبلاگ نویس اهل رباط‌کریم بود که به دلیل انتشار مطالب انتقادی و ابراز وجود و اظهار *هست* خویش علیه خفقان حکومت اسلامی در داخل ایران٬ نهم آبان ماه سال گذشته توسط پلیس فتا بازداشت و پس از بازجویی و شکنجه، به زندان اوین تهران منتقل شد. این کارگر وبلاگ نویس چهار روز بعد در ۱۳ آبانماه درحالی که به بازداشتگاه پلیس منتقل شده بود، تحت شکنجه جان باخت.


بسیاری از زندانیان بند ۳۵۰ اوین  و خانواده ستار، هنگام دفن جسد وی آثار کبودی را در بخش هایی از بدن او مشاهده کرده بودند و اکنون پس از گذشت ماه ها از آن واقعه٬ ،دادستانی تهران  در جواب به پرونده قتل این فعال وبلاگ نویس می گوید: فشار روحی بیش از اندازه سبب مرگ وی شده است!

عوامل ایجاد فشار روحی این حانباحته چه کس و یا کسانی می باشند؟ 
*** 
بهکام بختیاری 
۴ تیرماه ۲۵۷۲ ایرانی خورشیدی 
پاینده ایران 

Jun 10, 2013

بايدها و نبايدهای حضور در انتخابات، خلايق هر چه لايق

اين روزها يکی از مباحث روز جامعه گرفتار ايران حضور و يا عدم حضور مردم اين کهنه ديار درپای صندوق های رای است و در اين ميان دو گروه مخالف و موافق حضور مردم در اين معرکه ، هر يک با منطق و استدلال خاص مخاطب را تحت تاثير قرار داده و سعی درالقا نظر خود را دارند.


بنا براعتراف بسياری ازمعترضين وايضآ موافقان نظام ، «ايران امروز» از نقظه نظر علوم اجتماعی در شرايط «آشوبی» قرار دارد که به لحاظ شکل و محتوی در تناقض است ، به ديگر سخن در شرايطی که هيچ يک از احاد ملت، آنچنانکه در جوامع ديگرهر فردی بنا بر کار و مسئوليتی که بعنوان يک شهروند در جامعه دارد ، شناخته می شود و دارای مرتبه اجتماعی می گردد ، در اين بلاد کفر ستيز ازپليس، پاسبان ، نظامی، سپاهی، دکتر، مهندس،ملا،بانک دار... درجايگاه واقعی خود قرار ندارند ،و اين معضل باعث می گردد تا ناگزيرآن گفته مشهور از نيچه را در کتاب سود مندی و ناسودمندی تاريخ برای زندگی را پذيرا شويم و باور کنيم که گاهی «تاريخ با ملتی بطور جدی سخت می گيرد.»


امروز در حالی موافقان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی ، بر سر حفظ يا نابودی حکومتی سينه می درانند ، که اساسا از نقطه نظرفيزيکی ،چنين حکومتی اصالتا وجود خارجی ندا رد، از اين رو شکست و يا پيروزی بر آن ، توهمی بيش نيست و اين دقيقا همان تلاش بيهوده ای است که گروهی برای مواردی چون شعبده انتخابات وحضور و يا عدم حضور مردم در آن ، بيهوده انجام می دهند و بر سرالقا ی باور خود با يکديگر به مجادله می پردازند تا از برآيند تفرقه ی اين اب گل الود ماهی مقصود نظام صيد شود.


بی گمان معنای اين گفته نگارنده اين نيست که جمهوری اسلامی وجود ندارد و يا بالارفتن از نردبان مقدسات را بنام حکومت ناديده می گيرد ، بلکه نکته باريک تر از مو در آن است که همه آنچه گمان می کنيم هست ، بدل و شمايی از حقيقتی است که خالی از محتوا است ، آنچنانکه به کار بردن لفظ «جمهوری» و يا « اسلام »ی بودن اين نظام ، لفظ خالی از محتوا است چرا که از اغاز استقرار نظام جمهوری اسلامی تا به امروز ، آثار وعملکرد نظام نه مطابق با معنا و مفهوم حکومت "جمهور" (حکومت مردم بر مردم )بوده و نه اسلامی ، طرفه آنکه با وجود تحفه ای چون "ولی فقيه " که خود به تنهايی ناقض جمهوريت است.

می گويند قبول واقعيت «بيماری» ، اولين گام برای «درمان» آن است. آنچه که امروز بر آن نام «جمهوری اسلامی »نهاده ايم وطی سی و پنج سال با آن درگير هستيم اساسا وجود خارجی ندارد ، چرا که نه اسلامی در ميان است و نه جمهور ، اما آن چه وجود آن انکار ناپذير است ، باور اين حقيقت ملموس است که «خلايق آنچه لايق!!»

منطق حضور درشعبده انتخابات!

يکی از عمده ترين دلايل موافقان حضور در انتخابات پيش رو، خاصه آن دسته ازکسانی که بار رسالت آگاهی جامعه را بر دوش می کشند ومدام با مصاحبه ها و نوشتن مقالات احساسی ، مردم را برای حضور دراين شعبده تشويق و ترغيب می کنند ، مقابله با طرح مهندسی اين معرکه از سوی نظام است  و بر اين باورند که با حضورپر شورمردم دراين شعبده ،مانع ازبيرون آمدن فرد مورد نظر حاکميت از صندوق های رأی خواهند شد. طرفه آنکه مهمترين سند اين ادعا را بر پايه حضور همگانی ملت در انتخابات سال ۸۸ و وقايع پس از آن استوار کرده و حصردو تن از کانديدا های آن دوره را ناشی از به مخمصه در افتادن رژيم دانسته که در نهايت منجر به عدم مشروعيت نظام و بی اعتباری در نزد جامعه جهانی گرديد و بر پايه چنين استدلالی گمان دارند امروز هم می توان با همان ترفند وشگرد ، حاکميت بی سووال را دربن بست قبول "اصلاح" به دام اندازند.

با چنين استدلالی که همچون نقابی موجه بر چهره زشت اهريمن را می ماند ، بی شک بسياری از مردم گرفتار، بار ديگر به اين صرافت افتاده که بازهم در دامگه رژيم به طمع اصلاح نظام پای گذارند٬ غافل که بر خلاف تصور اين خوش باوران و ايضآ به شهادت همه زيرکی های سردمداران رژيم طی ۳۵ سال گذشته که رمز بقای حاکميت تا به امروز بوده است، اين بار نيز سران رژيم برای بهره برداری از حضور مردم جهت برون رفت از مخمصه جهانی که بر او سخت گرفته است ، حکما تدبير تازه ای انديشيده تا بدانجا که برخی ازنشانه های اين تدبيرجديد ، از هم اکنون با موضع گيری دربرابر برخی از کانديدا های مورد توجه برخی از گروه ها و دستگيری طرفداران آنها در متينگ های انتخاباتی ديده می شود که يک نمونه آن می تواند شايعه تجديد نظر درصلاحيت " شيخ حسن روحانی " باشد ، کانديدايی که به دليل خالی بودن ميدان ، ازرقبای صاحب انديشه ، گوی سبقت را از ديگر کانديدا ها ربوده و نگاه بسياری را بسوی خود جلب کرده است ،که در صورت تائيد اين شايعه يعنی رژيم با توجه به تجربه وقايع ۸۸ ، از پذيرش رئيس قوه مجريه ای که از هم اکنون با جلب افکار عمومی خاصه در بين مخالفان رهبری نظا م در صدد ايجاد پايگاه مردمی باشد ، واهمه دارد و چه بسا مرتکب خبطی چون رد صلاحيت چنين کانديدای شود که بعيد است اما وجود شايعاتی از همين دست هم خود نشانه ای است از گوش به زنگ بودن و آمادگی نظام برای مقابله با هرواقعه مشابه ماحرای انتخابات ۸۸.

صرف نظر از مهندسی انتخابات و تدابيرپيش بينی شده از سوی نظام برای بيرون آمدن فرد مورد نظر رهبری از صندوق های رأی يکی از بزرگترين ايرادات منطق حضور مردم درشعبده انتخابات پيش رو ، حمايت و رأی دادن به کانديدای رقيب فرد مورد نظرحاکميت است ، که در واقع تبليغ و تشويق مردم برای قبول تکرار دورتسلسل انتخاب ازبين بد و بدتراست . و اين در حالی است که موافقان اين استدلال ، با رد هرگونه منطق و دليل تحريم اين شعبده مضحک ، تنها راه حل مدبّرانه٬ برای مقابله با رژيم را تن دادن به خواسته ها و اهداف نظام ازبرگزاری اين شعبده می دانند و به صرف حضورهميشگی «بند واگن " ها ی (ماشین) نظام که همواره درهر دوره ازبرگزاری شعبده انتخابات درپای صندوق های رأی حاضر می شوند، تحريم را شوخی و طنز دانسته و تحريم کنندگان را به بی تفاوت بودن نسبت به مسائل وطن خود متهم می سازند.

چرا تحريم!؟

بسياری بر اين باورند که گويی تحريم کنندگان انتخابات پيش رو، يک شبه و ازسر خصومت به حقی که با چپاولگران وطن خود دارند و آنان را زمامدارانی نالايق در اداره امور کشور می دانند ، اساسا با هر فرايندی که نويد بهبود نظام واصلاح ان را می دهند ، ساز مخالف می زنند حتی اگر اين فرايند بر امده از روح دمکراسی خواهی باشد ، يعنی انتخابات و صندوق های رای ، در حاليکه بسياری از تحريم کنندگان اين دوره از انتخابات ، در دوره های قبل بنا بر باوری که به فرايند دمکراسی و صندوق های رای داشتند ، فعالانه درانتخابات شرکت می کردند واز قضا تنها راه رسيدن به ازادی را صندوق های رأی می دانستند ، اما با گذشت زمان خاصّه با نا کار امدی دولت اصلاحات که در نهايت امکان تقلب در انتخابات ۸۸ را برای چپاولگران فراهم ساختند و بانی به قدرت رسيدن دولت احمدی نژاد شدند،  قشر عظيمی از جامعه با قطع اميد از اصلاح نظام و به تبع آن ، از صندوق های رأی؛ تحريم را تنها عمل اعتراضی در مقابل ديکتاتوری، و کوششی برای بازيافت حاکميت ملی دانستند تا بدانجا که بر خلاف تصور موافقان حضور در شعبده انتخابات ، نه تنها عمل اعتراضی خود را انفعال سياسی و کناره گيری از امور مهم مملکتی نمی دانند بلکه تحريم اين شعبده را تبليغ و تلاش برای بدست آوردن حق مشارکت در سرنوشت خويش و حق انتخاب می دانند و بعنوان راه کاری مؤثر برای افشای فساد و فريب ولايت مافيايی مالی/ نظامی به ديگر هم وطنان خود توصيه می کنند.

شايد ان دسته از هم وطنانی که امروز با نشستن در پای تلويزيون های خود مفتون مناظره های مضحک کانديدا های مورد وثوق نظام شده اند وهمه ی همّ وغم خود را معطوف به انتخاب از بين بد و بدتر ساخته اند ، فراموش کرده اند که قبل از شروع اين معرکه ، پالس ها و تلنکر هايی از سوی اصحاب قدرت درنظام برای مهندسی انتخابات پيش رو فرستاده شد که حکايت از تقلبی به مراتب فجيع تر ازماجرای تقلب انتخابات ۸۸ دارد. مانند تلنگری که علی سعيدی نماينده ولی فقيه در ديماه ۱۳۹۱ درسخنرانی خود دربين سران سپاه پاسداران بر باور مردم به صندوق های رای زد ، و رسما مهندسی انتخابات را اعلام کرد و يا سخنرانی سردار محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه در پنجم ارديبهشت سال جاری که درهمايشی به منظور ترسيم وظايف سپاه در مهندسی انتخابات پيش رو گفت « بخش عمده خلق حماسه سياسی در سال ۹۲ بر روی انتخابات آتی رياست جمهوری و دولت آينده متمرکز است» و ده ها اخباری که همگی نشان از مهندسی انتخابات پيش رو را دارد ، که طبعا و به حکم عقل چنين انتخاباتی که سران نظامی کشور قبل از آغازاين شعبده به صراحت اعلام می کنند که چه کسی را از صندوق های رای بيرون خواهند کشيد،صرف نظر از تعميق يک ملت ، انگيزه ای برای حضور در پای صندوق های رای باقی نمی گذارد و لاجرم هر ايرانی وطن پرستی را وادار به تحريم چنين شعبده ای می کند .

از سوی ديگرتحريم کنندگان اساسا انتخابات و رأی دادن را پايان همه مصائب و مشکلات کشور نمی دانند، آنچنانکه نه خواهان تحريم و جنگ هستند و نه طالب سوريه شدن اوضاع کشور، بلکه مرزی برای سياست ورزی و تکرار يک اشتباه فاحش، آن هم بطور متوالی در هر چهار سال ، قائل هستند .

تحريم کنندگان بر خلاف باورمندان به حضور دراين معرکه ، هرگز نقش رئيس قوه مجريه را بعنوان رئيس جمهور ، در معادلات و تعاملات بين الملل موثر نمی دانند و بعبارت بهتر، بود و نبود چنين فردی را بعنوان رئيس جمهور در اداره امور کشور و روابط با ديگر کشورها بلا اثر می دانند٬ چرا که با وجود ولی فقيه، خاصه از زمان تصدی اين مقام توسط شخص اقای خامنه ای بعنوان رهبری نظام ، عملأ قوه مجريه ازسه قوه تعين شده در قانون اساسی خود نوشته شده بنيان گذاران اين رژيم حذف و از مناصب زير مجموعه مقام رهبری قرار گرفته است٬ آنچنانکه بنا بر اقرار روسای جمهور گذشته و حال ، (مثل خاتمی وهاشمی و اخيرا هم احمدی نژاد )، رئيس جمهور مقامی است تشريفاتی ودر حد تدارکاتچی بودن ، از اين رو تحريم کنندگان اعتقادی به برتری هيچ يک ازهشت کانديدا ها نسبت به ديگر کانديدا های مورد وثوق نظام نداشته تا با تن دادن به خواسته حاکميت بازهم مجبور به انتخاب از بين بد و بدتر باشند.

جنبش تحريم، خالی گذاشتن خيابانها در روز انتخابات، يعنی کم هزينه ترين وسيله برای نه گفتن به استبداد حاکمان اصلاح ناپذيراين کهنه ديار است . "نه" گفتن، نه از منظر انفعال، بلکه از جايگاه اعمال نظر و اعتراض به سلب حق يک ملت، مفتون نگشتن زبان فريب ، نرفتن دوباره به دامگه ای که سرابی بيش نيست اما هر بارهمچون چشمه اب زلال نمايانده می شود.

بيژن صف سری

( ساخت و پاخت و توافق رهبر٬سپاه و رئیس جمهوری کنونی هم که برسر انتصاب آقای جلیلی٬ خود مثنوی هفتاد من کاغذ است؛  و الّا روال کار آقای احمدی نژاد آینچنین نبوده که تا روز انتخابات ۲۴ خرداد راه سکوت را برگزیند! )
گردآوری و ویرایش: بهکام بختیاری
۲۰ خردادماه ۲۵۷۲ خورشیدی ایرانی
پاینده ایران

Jun 5, 2013

از هاشمی تا شیخ روحانی؛ راه باطل...ب

بعد از رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، بسیاری متفق القول بودند که دیگر هیچ انگیزه ای برای حضور در صحنه نمایش انتخابات نظام وجود ندارد؛ اما با شو تلویزیونی شیخ حسن روحانی، آن هم برای حاضر جوابی در مقابل یک مجری کم اطلاع صدا و سیما، ناگهان در فضای مجازی ولوله ای براه افتاد که شور دوباره مردم برای حضور در انتخابات را القا می کند و جالب اینکه برخی ازتحلیل ها هم بر القا این شور کاذب دامن می زند.

به باور این قلم٬ همه ی روند وقایع اخیر، ازآمدن آقای هاشمی و سپس حذف او، و بعد مطرح شدن حسن روحانی٬ همگی برآمده از یک طرح سازمان یافته از قبل است٬ آنچنانکه هم اکنون اخباری مبنی بر اجماع هاشمی با خاتمی و دیگر اصلاح طلبان بر سر روحانی شنیده می شود. گویا قرار است این اجماع نیز در چهار مرحله به اجرا در آید تا براساس آن، پیروزی کاندیدای مورد نظر این گروه درانتخابات ممکن گردد. 

موج حمایت از کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی، نکته ای است که در تعیین موضع بعدی اصلاحطلبان در قبال انتخابات ریاست جمهوری قابل تعمق است و نشان از طرح و برنامه ای دارد که در مقابله با حذف های بی رویه نظام٬ از قبل تهیه گردیده است. بی شک هاشمی رفسنجانی مغز متفکر این جریان است٬ چرا که قبل از کاندیدا شدن رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، هاشمی بطور علنی و رسمی از شیخ حسن روحانی خواست که پا در عرصه ی رقابت های این شعبده بگذارد و کاندیدا شود ودر هیچ شرایطی هم پا پس نکشد. بنا بر همین توصیه است که بعد از اعلام کاندیدا شدن هاشمی تنها کسی از خیل یاران این *دانای نظام* که حرف از انصراف نمی زند، شیخ حسن روحانی بود. گویی او از قبل می دانست که *پدر خوانده فکری اصلاح طلبان* بزودی از صحنه رقابت حذف خواهد شد.حالا هم به دور از انتظار نیست که اگر در چند روز آینده، آنچنانکه زمزمه ی آن از هم اکنون شنیده می شود٬ کاندیدای نشانه دار و مشخص اصلاح طلبان، یعنی آقای عارف نیز به نفع کاندیدای مورد نظر آقایان این گروه ائتلافی، یعنی جناب شیخ حسن روحانی از صحنه رقابت ها انصراف دهد و حتی بنا بر روایتی با اعلام انصراف مهندس سیّد محمد غرضی هم مواجه شویم.

بی گمان تلاش اصلاح طلبان و مشخصا هاشمی رفسنجانی که برای به کرسی نشاندن فکر و اندیشه خود و در جهت حفظ نظام صورت می گیرد٬ قابل درک است؛ اما باور وعده های این گروه که بعد از خاتمی و سپس هاشمی و اکنون از زبان شیخ حسن روحانی شنیده می شود٬ نه تنها برای ملت، بلکه برای بسیاری از خوش باوران معتقد به اصلاح نظام نیزسخت و غیر عملی به نظر می آید.


حسن روحانی ابتدا بعنوان کاندیدای شاخص گروه "اعتدالگرا" پا به عرصه این شعبده می گذارد اما در اولین مصاحبه تلویزیونی با انتقادی سخت، انتساب خود را از این گروه منکر می شود و با زیرکی که نشان ازپیروی از مکتب هاشمی دارد، خود را مستقل می خواند.اما جالب اینکه با موضع گیری جدید در مورد مسئله حصر آقایان موسوی و کروبی، چراغ سبزی هم برای جلب آرای "سبزها " نشان می دهد در حالیکه این شیخ پس ازبرگزاری راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن به دعوت موسوی و کروبی، به انتقاد از آن دو پرداخته ودرماجرای سال ۷۸ به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، اعتراض‌ها رامحکوم کرده و گفته بود: "اگر منع مسئولین نبود٬ مردم ما، جوانان مسلمان، غیور و انقلابی ما با این عناصر اوباش به شدیدترین وجه برخورد می‌کردند و آنها را به سزای اعمالشان می‌رساندند".

 این همه تغییر موضع از افرادی چون شیخ حسن روحانی در جریان انتصابات پیش رو، نشان از اتّکای این افراد به فراموشی ملتی دارد که طی ۳۵ سال عمر نظام، همواره دل بر وعده وعید های پوشالی دولتمردان بسته و هر بار دچار وسوسه ی گفته های شیرین شده است تا بدانجا که سخنان هاشمی رفسنجانی پس از رد صلاحیتش در جمع یاران ستاد برچیده شده اش، موجی از مرثیه خوانی برای حذف این دانای نظام ایجاد می کند و هنوز هم نیز ادامه دارد؛غافل از اینکه اگر امروز بنا بر گفته هاشمی رفسنجانی ایرانیان در جهان چون گذشته صاحب عزت نیستند، مسبّب آن حاکمیت افرادی چون گوینده این واقعیت است که در تمام عمر نظام٬ بربالاترین مسند حکومتی قرار داشته اند ولی حالا دم از نابودی کشور و بی عزّتی ایرانی می زنند. 


امروز بر کمتر ایرانی مدبّر و با درایتی پوشیده است که هدف نهایی نظام وحامیان این رژیم، چون هاشمی و خاتمی و شیخ حسن روحانی، که همواره در موسم هر انتخابات فرمایشی در نقش دایه مهربانتر از مادر ظاهر می شوند، حفظ و بقای نظام ازطریق به صفّ کردن ملت در پای صندوق های نمایشی رای است. اگر بازهم این حیله به کار آید و بر این وعده های پوشالی دولتمردان٬ سرمایه گذاری شود، بار دیگر شاهد پیروزی دوباره حاکمیت بی سئوال خواهیم بود؛ حاکمیتی که دور تسلسل ظلم در این کهنه دیاررا دوام خواهد بخشید. 

***
منبع: سایت روزگار ما!
نویسنده: بیژن صف سری 
گردآوری و ویرایش: بهکام بختیاری ( هم نظر با نگارنده )
چهارشنبه ۱۵ خردادماه ۲۵۷۲ ایرانی خورشیدی 
پاینده ایران

Apr 9, 2013

کودتا بر علیه فرامرز فروزنده در تلویزیون اندیشه؟.

روزگار به گونه ای جلوه گری می کند که کلاه ما ایرانیان با این اُپَوزیسیون فرصت طلب و زوار در رفته پس معرکه است. روزگار غریبی است نازنین! اُپُوزیسیونی که براندازی و حتّی حذف فیزیکی مخالفان واقعی نظام اسلامی را بر سرنگونی رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی ارجح و برتر می داند!
شاهد از غیب رسید. فیلمی که به کمکم آمد و مُهر تاییدی بر نظراتم زد. 
از خوانندگان گرامی خواهشمندم که به گفتگوی آقای فرامرزفروزنده با بانوهنگامه افشار در برنامه رو در رو ی تلویزیون پارس توجّه فرمایید. 



۳۴ سال متمادی رسانه های گوناگون شنیداری٬ دیداری ونوشتاریمان٬ شوربختانه هرکدام ساز خودش را زده و هیچگاه نشده است که مانند کشورهای پیشرفته از آنها یادگرفته و با هزینه کردن٬ جذب متخصص و پذیرش نطرات آنان در کنار هم بادرک مفهوم راه ارتباط به رقابتی مثبت و سازنده دست یازیم و به رشد فرهنگی جامعه ایران بپردازنم؛ برعکس مردم را نسبت به رسانه های خویش بدگمان ساخته اعتمادبینندگان٬ شنوندگان و خوانندگانمان را دفع نموده ایم.  
درادامه به مثالهایی برای جذب مخاطبین توسّل جسته و راه حل هایی را ارائه میدهم که شاید مورد پذیرش برخی واقع گردد! 
همانگونه که در نوشته های گذشته ام اشاراتی به گسترش انسجام مردم ایران از طرق گوناگون برای سرنگونی نظامهای بحرانساز و جنگ افروزی همچون نظام جمهوری# اسلامی و گسترش فرهنگ و توسعه ی پایدار٬ متوازن  و همه جانبه در جامعه ی آزاد فردای ایران نموده ام٬دوباره به شکلی ساده تر به این نکات پرداخته می شود. 
نخست به عملکرد کار شورای ملی ایران در حال تشکیل پرداخته؛ درآینده آنرابااین عملکرد پیشِ رو به باورم مجمعی ناقص می بینم و چون این کمترین هم عضوی از آن میباشم سعی در برطرف نمودن عیوبش را دارم. شاید در این رهگذر و همراه با دریافت نظرات سازنده ی فرهیختگان٬ پس از رفع نواقص بتوانیم به اهداف عالی این شورا که خواهان ایرانی آزاد وآباداست برسیم و شاهد مقصود را در آینده ای نزدیک در آغوش گیریم.   

به نظرمن ابتدااگر شورا پیشنهاد تجمّع رسانه های دیداری را در یک مجتمع ساختمانی توأم باقوانین کشوری وقراردهای فی مابین ارائه می داد(کاری که در اغلب کشورهای غربی در مورد انواع رسانه ها و تقسیم امورانجام میگردد) و پس ازآن همان تعدادی که حاظربه همکاری می شدند٬ باتأمین هزینه کردن ازطریق پشتیبنانان و اسپانسرهای دائمی وغیردائمی پشت پرده ( که نامی مستعار و یاواقعی ازآنان همواره در رسانه های دیداری گوناگون مثلآ لس آنجلس برده می شود)٬ به صورت گروهی اقدام به اجاره ی یک ریسپاندرمشترک در ماهواره های گوناگون می کردند.
اگرآنان سیس اضافه هزینه های خودراصرف ساخت برنامه های خوب اینترتی مِنتیِ و تجاری خوب توأم   بابرنامه های سیاسی سالم و بدور از ریا برای جذب اعتماد از دست رفته دهه های اخیر توده های مردم می نمودند٬ بگونه ای که بینندگان میلیونی پیدا می کردندکه مسلّمآ درانسجام توده های مردمی نقش بسزایی داشتند که شورا در اینمورد شتابزده عمل نمود که نتیجه ی عملکرد وی هم اکنون با بروز اختلافاتی و حق آب وگل داشتن و اینگونه موارد سطحی به رو شنی عیان است که در میان اقشار مردم داخل ایران چندان پایگاهی ندارد! البته مردم هم به این تصوّر میافتند که اینان درآغازکار٬ اختلافات خودرا نمی توانند تعدیل نمایند؛ چه رسد به اینکه بخواهند مملکتی را باسیاست اداره نمایند.
چالشهای سیاسی خود مقوله ای دیگر است که قبل از عیان شدن امور به توافقها و قراردادهایی پیش از این دست یافته وبرسر اینگونه اختلافات فی مابین براساس قرارهایی مستند مصالحه کرده اند.  
پس از آن شورااگر درمقطع فوق و طی گذر زمانی پیش بینی شده و معیّن براساس نظر کارشناسان مجرّب٬ پس از تشخیص جذب مردم داخل ایران و خارج و هماهنگی بایک رسانه یارسانه های مجتمع و توسط آنان به جمع آوری منشورهای عقیدتی متفاوتی در گروههای فکری گوناگون در ظاهر امر می نمود٬ موفقیّت خیلی بیشتری را برای پیشبرد اهداف آرمانی خویش تا مرحله ی رفراندم عمومی به ارمغان می آورد. 
مردم درون و برون ازمرز میهن عزیزمان هم با دیدن این کلیپ فوق واختلافات درونی پیش آمده شورا٬ از این جریان سلب اعتماد کرده و راه نا امیدی و شورشی کور را در داخل کشور دامن خواهند زد. شورایی که خیلی از مسائلش برایشان مبهم است و هیچ اطلاع جامعی از آینده ی این شورا ندارند و عملکردآن را به درستی و شفّاف نمیدانند!   
من حیث المجموع متأسفم که درباب فوق حتّی داستان شیخ اجل سعدی را هم در کُتُب دوران کودکی مدارسمان را به فراموشی سپرده ایم. داستان پیرمردی که در اواخر عمر٬ تعدادی چوب را برای شکستن٬ به فرزندانش داد که درنهایت مقوله ی پشتیبانی از همدیگر رادر این رهگذر به آنان آموخت. 
چرا راه دور برویم؛ همین تلویزیون *من وتو بک* را در نظربگیریم که چگونه طی نیم دهه مخاطبان میلیونی را برای خود فراهم ساخت. حال سرمایه اش را از هر کجا که آورده بماند؛ ولی ابتدا یک دفتر دوبله در لندن به راه انداخت و گویندگان و مترجمانی را از سراسردنیا ازجمله آمریکا مانندآقایان مسعوداسدالهی و پرویز فیروزکام و امثالهم را به استخدام خود درآوردودر کنار آن یک مؤسسه ی تلویزیونی راهم به ثبت جهانی رساند.
سپس وی سیستم پکیج هایی راقابل فروش واجاره به همه ی کمپانیهای تجاری سراسردنیا فراهم آورد و تعدادی دانشجو را که علاوه بر دانشگاه باید دوره کارآموزی خود را با پرداخت بودجه دولتی و کمی هم پرداخت شخصی بگذرانند٬ به صورت مجانی باکمی پورسانت به استخدام موقّت خود در آورده باابزاری و ماتریالی مناسب به برنامه سازیهایی همانند *بفرماییدشام* و *آکادمی گوگوش* و ارائه ی فیلمهایی پسندیده ی تجاری-سیاسی آغاز به کار کردو درسراسرجهان بینندگان میلیونی به ویژه جوان و همان جوانان کف خیابانهای شهرهای ایران و خارج را پیدا کرده است و به تولید کار عالی و متعالی خود سرگرم است. 
من اطمینان دارم که اگر همین تلویزیونهای بقول معروف لس آنجلسی سرمایه های خود را روی هم بگذارند٬ خیلی بیشتر از سرمایه ی آن تلویزیون  ذکرشده خواهندداشت. 

مسلمآ مکانیزم درست و سیستم دارباتجربه ی مدیریتی در هر پروژه ای موفقیّت آمیز خواهدبود؛ ولی به شرط آنکه راهش را بدانیم. این راهم بایستی بخاطر داشته باشیم که اگر من کارشناس نوعی٬ طرح و پروژه ای رابیان میدارم٬ یک شُمای کلی از انجام اموری را ارائه داده و به قول کوزه گر فن وفوت و تجاربی را نزد خود٬ او نگاه میدارد که آنرا قوت لایموت خویشتن سازد که بار هزینه کردن را برای سرمایه گذار و کسب موفقیّت را برای گروهی بهمراه خواهد داشت.  

اینگونه که تاکنون مشخّص شده بیشترنیروی اُپُوزیسیونمان٬  تاکتیکشان برای ماندگاری این رژیم سفّاک است و قدمی برای آلترناتیو شدن واقعی برنخواهند داشت و با بروز نقطه عطف تاریخی کنونی تا هنگامیکه سرزمینمان وضعیّت فلاکتبارتری بدتر از اتیوپی پیدا ننماید٬ به خودنخواهندآمد وبه دنبال آن٬ وقت آن فرا می رسد که پس از درگیریها و خونریزیهای فراوان با هزینه ای جبران ناپذیر به دنبال لقمه ای نان٬ مردمان داخل کشور٬ بدنبال اندیشه های فردی راهبری گشته منسجم شوند تا مملکتمان را پس ازفراز ونشیبی تکراری بدلیل نخواندن تاریخ و ضعف حافظه ی تاریخی٬ پس از تجزیه وآب رفتن آن شاید بتوانند مقداری ازمیهنمان را براساس اندیشه ای سالم و جمع شدن حول محور وی٬ مملکت را از تجاوز بیگانگان رهایی بخشند!
آینده ی شومی در انتظارمان است!
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی          این ره که تو می روی به ترکستان است!

نگارنده: بهکام بختیاری 
نونزدهم فروردینماه ۲۵۷۲ ایرانی 
پاینده ایران