باورم این است که فرهنگ مترقی و دموکراسی از آن هنگام ریشه دوانده وآغاز می گردد که خِرَد را پیشه سازیم و دست وبال اعتقادات ماوراء الطبیعی را از سیاست کشورداری دور نموده تا حدودی همانند اروپا٬ آمریکا و سایرکشورهای مترقّی٬ آنرا امری شخصی تلقی نماییم وتا بتوانیم آنچنان به ورطه ی فراموشیش بسپاریم که درتصمیمات خرَد منشانه و عملکرد زندگیِ شهروندی ومدنیّتمان هرگزدخیل نباشد واساس خرافه ها را هم به کُنجی نِهیم.
البتّه نمی گویم که این موهومات راحتمآ از ذهنمان محوکنیم؛ ولی تاآنجا که میتوانیم، به دلیل اینکه امری است که صدها سال در ذهنمان ریشه دوانده و نیاز به یک کارشناسی دقیق اجتماعی و نوعی رنسانس وانقلاب درونی دارد؛ شوربختانه منِ وتوِ ایرانی٬ همواره احمدی نژادها٬ جمهوری اسلامی ها و گرگهای درونی دیگر را در ذات نهادینه شده ی خویش از قرنها پیش دارا میباشیم. مشکل٬ نظامهای ایران و اوباماها نیستند؛ البته نه اینکه گناهکار نیستند و وظیفه آگاهی رسانی را در همه ابعاد روزمره را به جامعه خود دارند. مشکل اصلی؛ من وتو هستیم که بالفرض نگاهمان ازدیروزتا امروز معطوف به مواردی ازجمله گسترش منافع مادی و معنوی شخصی همانند امروز در صفوف سکّه و ارز و جویای نام بودن و پیداکردن تصویرکوکاکولا برسطح ماه هست؛ بدون اینکه فکر کنیم که فریبی در کار است که مدتّ مدیدیست که من وتویِ ایرانی اینگونه ایم و از آزادیخواه؛ دیکتاتور می سازیم و در غرب هم که مقیم میشویم دموگراسی اجباری را می پذیریم!
از طرفی فقط کافیست برای نمونه بالفرض به تفاوت برخی از گروه های مبارز وفعّال سیاسی و روشنفکران٬ حتی به مقایسه ی چپگرایان غربی و شرقی نظری بیندازیم که چگونه چپگرایان غربی با عقایدی گوناگون و کانون گرم خانوادگی خود در زیر سایه ملت و دولت و کشور امنشان، در مواقع اعتراضات بحقّ اجتماعی مردمانشان؛ حتّی درنهایت٬در امر تمامیّت ارضی میهنشان تعصّب به خرج داده و با دیگر هم میهنانشان از هر گروهی همراهی می کنند.
حال آنکه عملکرد بعنوان مثال چپگرایان شرقی برعکس بوده و نشأت گرفته از کار وارونه ی رسانه ها ومتفکرین چپمان در خلال چند دهه ی اخیر می باشد. چپهایمان هم همانند سایر گروه های سیاسی شرقی به ویژه برخی هموطنانمان ٬ دموکراسی اجباری را در اینجا پذیرفته اند؛ ولی هنگامیکه همه ی این گروه های اجتماعی وسیاسیمان به کارهای اجتماعی در بین هم میهنمان در خارج می پردازند و یا به سرزمینمان برمیگرد ند؛ همانی می شوند که از پیش بوده اند!
یعنی جنس کلام و رفتارشان سرچشمه گرفته از زمینه های دیکتاتوری نهادینه شده ی به غلط در ذات ایرانیست. حال هر قدر که واژه ها را رنگ زده لفت ولعابش بدهند!
آرزومندم که توانسته باشم منظورم را شفاف تفهیم کرده و باورم این است که احترام به همۀ عقاید سیاسی در پیشبرد گذار به دموکراسی الزامیست.
پاینده ایران
بهکام بختیاری
۲۵۷۱/۴/۱۳ (سال ایرانی مستند)
No comments:
Post a Comment