به گفتۀ بزرگمهرگرانمایه، وزیرارجمند انوشیروان ساسانی: "همه چیزرا همگان دانند". درج مطالب و گزارشها در این وبگاه به معنای پذیرش تمامی یا بخشی از مضمون آنها از سوی نگارنده نیست. بل هدف از انتشار آنها دامن زدن به بحث و گفتگوست
باپاسداشت به همه ی اعتقادات ونظریات، برای گذارآزادی ودستیابی به آن، اینگونه اخبارازجمله پوشش خبری سی ان ان درمورد آقای شهرام همایون ونیرنگ جهانی سلطه گران که درپس آن نهفته است رادربستراین راه وفرهنگسازی مغلوب غرب وعرب بایستی پشت سرگذاشته وباید تابه این نبودن یکپارچگی وتک رَوی میرسیدیم که ازجمله استادی بنام مجمدرضاشجریان که زبانزدایرانیان است، ازناچاری وعدم وجودیک رسانه ی ملی درداخل ایران برای اینکه فریاداعتراضش رابه گوش دنیابرساند، جاسوسخانه ی سخن(لجن) نه خبر پراکنی بی بی سی را برگزیند! تااینجای کارهم خوبست که هررسانه ی شنیداری ودیداری وهرکسی به این بیندیشدکه تنهاحقیقت ودرست پنداری نزداوست وبه جان هم بیفتیم وهمدیگررااینچنین تخریب ولت وپار نماییم وبدین وسیله تیمهای گوناگون ملیّ متفرّق ته فقط یک تیم ملی همفکر رابرای یک کشورعلیه حکومتی دون مایه برگزینیم وهمچنان بانیرنگهای رنگارنگ بیگانگان گوناگون درپشت دروازه های بهارمشروطیتمان درجابزنیم وحتیّ ازبهار اعراب هم عقب بمانیم که بااین پراکندگی فکری وپیدانکردن نکته نظرهای مشترکمان شایدمعجزه ای روی داده روزنه ای برسردرانقلاب مشروطیتمان گشوده گردد: ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی این ره که تومیروی به ترکستان است! سعدی.. دلم ازاین خرابیهابودخوش زانکه میدانم خرابی چونکه ازحدّبگذرد، آبادمی گردد! فرخیّ یزدی. مناسب است که گوشه ای ازمباحثات سه شخصیّت باسه عقیده ی متفاوت وانعکاسشان رادرمورد خبر امروز سی ان ان درمورد پلیس بین الملل مشاهده نماییم:
بعدازمشاهدۀ این خبر، مطمئناً درپس این خبر، چرخشهایی درنظرات سلطه گران جهانی ازجمهوری# اسلامی دون مایه ووحشی به پایگاهی دیگرکه درایران گسترش پیداکرده معطوف گردیده است.
ماهستیم- جنش ملیّ "ماهستیم":
بالاخره شورای هماهنگی راه سبز امید پرده ها را کنار زد و چهره انحصارگر خود را آشکار ساخت
بنظر من راه سبز امید با این اطلاعیه برای همیشه خود را به وادی انزوا انداخت و اگر امیدی هرچند مختصر به موفقیت آن وجود داشت بدست خودشان بباد سپرده شد
داریوش مجلسی
اطلاعیه زیر را خوب با دقت بخوانید، قبل از هر چیز چند نکته مهم دستگیرتان میشود. در این اطلاعیه همه چیز بچشم میخورد بجز ( حتی مختصری) اعتماد بنفس. زبان زبان گلایه و استغاثه است. کوششی ناشیانه و ناموفق برای بدست گرفتن مجدد رهبری مبارزه ای که بخاطر کاستیهای ناشیانه خودشان مدتهاست که دیگر در اختیارشان نیست. مردم را دعوت بسکوت نمودند ولی با وجود حضور دهشتناک نیروهای سرکوب، شعارهای الله اکبر، مرگ بر خامنه ای و مرگ بر دیکتاتور در گوشه و کنار خیابانها، کوچه ها و پشت بام ها بگوش میرسید. یعنی یک دهن کجی آشکار به رهنمونهای راه سبز امید. طرفه اینکه این جماعت یا ما را احمق تصور نموده اند یا خودشان چنان در وهم خودبزرگ بینی غرق شده اند که معنای آنچه را که مینویسند نمیفهمند. در سطور پائین نوشته اند که حمایت از قانون اساسی به معنای دفاع از ولایت فقیه نیست!!!! اگر باور نمیکنید خودتان یکبار دیگر ترشحات فکری این سبز ناامیدان را بخوانید تا خودتان هم از خودتان سئوال کنید که وقتی این جماعت تاکید براجرای قانون اساسی دارند منظورشان کدام قانون اساسی است؟ اگر منظورشان قانون اساسی جمهوری اسلامی میباشد که ولایت فقیه یک جزء جدائی ناپذیر از این قانون اساسی است. مسئله فرق میکرد اگراعلام مینمودند که هدفشان قانون اساسی منهای ولایت فقیه میباشد آنوقت میتوانستند به منتقدان خودشان ایراد وارد کنند که قانون اساسی و ولایت فقیه را نمیتوان درکنار هم نامبرد ولی متاسفانه نه چنین اعتقادی دارند و اگر هم داشتند شجاعت ابراز آنرا نداشتند
آنچه که بیش از هرچیز در بیانیه بسیار عجولانه راه سبز امید بچشم میخورد اصراریست که در نفی مشروعیت و مقام مجتبی واحدی بکار میبرند چون آنچه که واحدی بدرستی و با شجاعت، درست بموقع ابراز داشت نفی انحراف در تغییر مسیر جنبش سبز است که راه سبز امید سعی در انجام آن دارد. این جماعت انحصارگر بدون هیج خجالتی بخود اجازه میدهد که از طرف آقای کروبی اعلام کند که گفته های واحدی مورد تائید آقای کروبی نیست. اگر از آنها سئوال کنید که این ادعایشان بر کدام مبنا استوار است خواهند گفت چون این مهم فقط بعهده آنها گذارده شده. این مصداق همان ضرب المثل معروف ایرانی است که " فلانی را به ده راه نمیدادند سراغ خانه کدخدا را میگرفت" عجیب است که آقای کروبی و خانواده شان و حتی حزب ایشان (بدلایل قابل فهم) در اینمورد سکوت نموده اند آنوقت این جماعت از قول همه آنها ادعا دارد که واحدی (که نمایندگی وی از طرف هیچ یک از یاران کروبی تکذیب نشده) ناقل نظرات آقای کروبی نیست. این جماعت در جای دیگر در همین متن زیر اعلام نموده اند که از طرف دو رهبر جنبش سبز در داخل کشور اجازه ندارند که درهای راه سبز امید را بروی دیگران در بیرون کشور باز کنند!!. واقعا وقاحت هم حدی دارد، اولا چه کسی در صف انتظار، منتظر ورود به این معجون راه سبز نا امیدی میباشد؟ ولی اگر منظورتان ورود به جنبش سبز میباشد که چه کسی چنین حق و اختیاری را بشما داده که شما نقش دربان این جنبش را بعهده گرفته اید. جنبش سبز جنبش پر افتخار ملت ایران میباشد که بخاطر خاصیت تکثرگرای خود در برگیرنده طیف وسیعی از مبارزان درون و برونمرز ایران میباشد و هرگونه ادعائی دایر بر ایجاد محدودیت برای شرکت در این جنبش، اولا که با شکست روبرو میشود و بسان تف سربالائی میماند که نهایتا بصورت خود تف کننده برمیگردد و ثانیا خیانتی در جهت کوشش به ضربه زدن به اتحاد تاریخی ملت ایران تحت لوای سبز میباشد. این یک بیشرمی بزرگ میباشد که سهم مبارزانی را نادیده انگارند که از طیف های بسیار مختلف و متنوع سیاسی به خیابان ها ریختند و بعد سر از کهریزک و حتی بالای دار در آوردند و خط فکری آنها کوچکترین سنخیتی با این منحرفین جنبش سبز که خود را بغلط راه سبز امید مینامند نداشت و ندارد مانند شادروانان فرزاد کمانگر، سهراب اعرابی، زهرا بهرامی وووووووو. جوانهای ما در خیابانهای شهرهای بزرگ فریاد میزدند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران و راه سبز امید قادر نشد این شعار هارا خفه کرده و یا به انحراف بکشاند.
من بر خلاف راه و روش راه سبز امید که به حذف دیگران میپردازد مخالفتی با آقایان موسوی، کروبی و خانم رهنورد ندارم چون بهر حال خوب یا بد، اینها رهبری مبارزه در ایران را بعهده دارند و تضعیف آنها تضعیف مبارزه میباشد. من با علم به اینکه آقای موسوی دارای گذشته بسیار سئوال برانگیز میباشد بخاطر صلاح مبارزه مشترکی که در پیش گرفته ایم به صلاح مبارزه نمیبینم که به گذشته رهبران مبارزه بپردازم ولی در عین حال اجازه نخواهم داد که طیف بزرگی از زنان و جوانان مبارزی که مشروطه خواه میباشند (من خودم جمهوریخواه هستم)، از طرف عده ای که بخشی از آنها گذشته پاک این جوانها و زنان را دارا نیستند مشمول مرز بندی خودی و غیر خودی گردند و کسانی بخواهند اینها را از صف مبارزه حذف کنند. بخشی از افراد راه سبز امید باید از این فرصت پیش آمده استفاده میکردند و به تطهیر گذشته خودشان میپرداختند نه اینکه بی چشم و روئی را بجائی برسانند که به خط کشی و مرز بندی برای دیگران بپردازند. جنبش سبز، هم جایگاه موسوی و کروبی و هم جایگاه رضا پهلوی و بنی صدر و غیره است. اینجا لازم به توضیح است که من آقای کروبی را دارای مواضعی بمراتب شفاف تر میدانم و مطمئنم که سخنان آقای واحدی ترجمان اعتقادات قلبی آقای کروبی میباشد. درود بر مجتبی واحدی
نگاهی به کج اندیشی منتقدان
شورای همآهنگی راه سبز
و سخنان اخیر محمد خاتمی
پیوند نامبارک
توطئه چینان داخل
و فرصت طلب ها خارج
هفته گذشته به دعوت شورای هماهنگی راه سبز امید بمناسبت سالگرد 22 خرداد یک راهپیمایی سکوت در شهرهای مختلف کشور و با سکوت آگاهانه مردم برگزار شد. تاسف آور اینجا بود که صدور اعلامیه راه پیمایی سکوت به هجومی شدید از داخل و بیرون کشور به این شورا انجامید. عناصر حکومتی در داخل این راهپیمایی را همراهی با "قدرتهای جهانی" اعلام کردند. البته امروز همه میدانند که قدرتهای جهانی اتفاقا درحال زد و بند پنهان نه با جنبش سبز که با بخشی از حکومت هستند٬ همان بخشی که بسیاری از رهبران و رهروان جنبش سبز به خاطر انتقاد از آنان هم اکنون در زندانند و در سخت ترین شرایط بسر می برند. بنابراین روزبه روز بیشتر آشکار میشود که این جنبش سبز یا شورای هماهنگی راه امید نیست که با قدرتهای جهانی همراه شده بلکه این حکومت کودتاست که برای پذیرش قدرتهای جهانی جنبش سبز مردم ما را قربانی کرده است.
بخشی دیگر از منتقدان شورای هماهنگی راه سبز امید نیز در بیرون کشور و در میان اپوزیسیون و رادیوها و تلویزیونهای کشورهای غربی هستند. این عده غالبا همان کسانی هستند که در جریان انتخابات ریاست جمهوری دربرابر موسوی و کروبی و اصولا انتخابات موضع گرفتند٬ بعدا مدام آن دو را متهم به سازشکاری کردند و خواست و تاکید مکرر آنان بر اجرای قانون اساسی را به معنای دفاع از ولایت فقیه جا زدند ولی اکنون بنام حمایت از ایندو به شورای هماهنگی میتازند. شورای هماهنگی راه سبز امید درواقع تدبیری بود که آقایان موسوی و کروبی پیش از حصر خود اندیشدند تا درصورت دستگیری ایشان این جنبش بدون رهبری نباشد یا برخی در بیرون کشور خود را رهبر خودخوانده جنبش سبز نخوانند و بنام موسوی و کروبی سخن نگویند. بنابراین مشروعیت شورای هماهنگی راه سبز امید از اعتماد و وظیفهای است که آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی بدان داشته و سپرده اند و نه از پذیرش این یا آن گروه اپوزیسیون یا سایت اینترنتی یا فلان و بهمان رادیو و تلویزیون خارج کشوری.
شورای هماهنگی راه سبز امید خود را نماینده آقایان موسوی و کروبی در غیاب آنان میداند و ادعایی بیش از این ندارد. هرکس دیگر میتواند خود را بخشی از جنبش سبز بداند و هر نظری برای خود داشته باشد و محترم است ولی حق ندارد نظرات خود را بنام کسانی معرفی کند که به آنها چنین اجازهای داده ندادهاند. بنابراین، توقع اینکه شورای هماهنگی راه سبز امید درهای خود را به روی دیگر جریانهای بیرون کشور باز کند٬ اصولا و در شرایط کنونی٬ توقعی به کلی بیجا و به معنای خیانت در امانت و پشت کردن به وظیفهای است که آقایان موسوی و کروبی به این شورا دادهاند. این توقع در عین حال به معنای آن است که کسانی بخواهند بی عملی و نداشتن یا کمبود پایگاه اجتماعی خود را با استفاده از اعتبار آقایان موسوی و کروبی پر کنند. حمله به شورای هماهنگی راه سبز امید و کوشش برای بی اعتبار کردن آن ضمنا به معنای کوشش برای همیشگی کردن حصر موسوی و کروبی است. یکی از دلایل تدبیر شورای هماهنگی راه سبز امید این بوده که حکومت بداند با حصر موسوی و کروبی جنبش بی رهبر نمانده و ضمنا رهبران خودخوانده و نامعلوم در راس آن قرار نخواهند گرفت و درنتیجه حکومت به هدفی که از دستگیری موسوی و کروبی داشت نخواهد رسید. با حمله به شورای سبز امید و کوشش برای بی اعتبار کردن آن در واقع به حکومت کمک میشود که به اهداف خود دست یابد و حصر آقایان موسوی و کروبی را تا جایی که میخواهد ادامه دهد. بنابراین، حتی اگر شورای هماهنگی راه سبز امید درموردی بنظر کسانی اشتباه هم کرده باشد٬ هواخواهان صادق و صمیمی جنبش سبز باید به احترام تصمیم آقایان موسوی و کروبی و برای کمک به اینکه حکومت به هدف خود از بازداشت آنان نرسد به تصمیمات این شورا احترام بگذارند٬ از دخالت در امور آن خودداری کنند و نظرات خود را از درون به اطلاع نمایندگان شناخته شده این شورا برسانند.
همین شیوه هجوم های فرصت طلبانه اخیرا در مورد سخنان محمد خاتمی که در آن خواهان آزادی زندانیان و آشتی ملی در کشور شده بود نیز بکار گرفته شد. منتقدان سخنان خاتمی چنان وانمود میکردند که گویا آقای خامنهای همین امروز و فردا در حال سرنگون شدن است و آقای خاتمی با طرح آشتی ملی میخواهد وی را نجات دهد! این منتقدان بدون توجه به شرایط داخلی و جهانی کشور٬ وضع جنبش سبز٬ فشارهای وارد بر مردم٬ موقعیت محمد خاتمی٬ وضعیت رهبران جنبش٬ درگیریهای درون حکومتی٬ موقعیت رهبر٬ وضع احمدی نژاد و همه اینها، در همه سخنان محمد خاتمی یک کلمه را چسبیدند و مدام درباره آن قلمفرسایی و سخن پراکنی کردند. روح سخنان خاتمی را که عبارت بود از آزادی رهبران و زندانیان جنبش سبز و ایجاد فضای آزاد سیاسی و مطبوعاتی و انجام انتخابات آزاد که در یک کلمه به معنای ضرورت عقب نشینی تام و تمام حکومتی بود بطور معکوس تفسیر کردند و مدعی شدند که محمد خاتمی خواهان عقب نشینی جنبش سبز شده است. این عده کوشیدند با جار و جنجال و هیاهو برخی جوانان پرشور و صادق را دور خود جمع کنند و به موضعگیری علیه محمد خاتمی بکشانند. به یقین ریشه همه اینها را تنها در خشک مغزی برخی افراد و فرصت طلبی برخی دیگر نمیتوان دانست. همان عواملی که دیروز و در آستانه برگزاری انتخابات 22 خرداد، ناگهان به یاد اعدامهای دهه شصت افتادند و دست حجت الاسلام تائبها را دانسته و ندانسته در پشت سر خود قرار دادند، امروز نیز در پشت صحنه حمله به شورای هماهنگی راه سبز امید و محمد خاتمی قرار دارند. این واقعیت هم دیرتر یا زودتر آشکار خواهد شد.
آیا بهتر نیست بجای اینکه صدها میلیون دلار خرج ساختن دریاچه مصنوعی در حاشیه پارک چیتگر کنند این میراث قدیمی و زیبا، دریاچه ارومیه را که در اکوسیستم کلیه مناطق موثر بود نجات میدادند ؟؟؟
تصاویر تکان دهنده از مرگ دریاچه ی ارومیه:
• خبرگزاری دانشجویان ایران تصاویری از وضعیت دریاچه ی ارومیه که بر اثر بی توجهی های فاجعه بار در آستانه ی خشک شدن است، منتشر کرده است ...
واقعا تاسف بار و تاثر بر انگيزه! اين مسئله نمودي از عدم وجود برنامه ريزي، امكان سنجي و آينده نگري در انجام پروژه هاي عمراني
در اين منطقه
"در گاهشماری باستانی در هر ماه که نام روز با نام ماه یکی باشد آنروز را جشن می گیرند .
ایران باستان و آیین بهی مملو از جشنها و روزهای شادیست و غم و اندوه در این دین حتی برای مردگان که به جهان باقی می روند راهی ندارد و نمادی از اهریمن است .
اهورا مزدا آسمانها و زمین را آفرید ، او انسان را آفرید ، او شادی را برای انسان آفرید" .
جشن فرخنده تيرگان که آغاز آن از روز تير از ماه تير می باشد و به مدت ۹ روز ادامه دارد جشن تيرگان به همراه نوروز و مهرگان و سده از جمله مهمترين جشنهای ايرانيان است که در گذشته برای ايرانيان اهميت وافری داشت و اين جشن را با شکوه و زيبا برگزار می کردند. در مورد فلسفه جشن تيرگان دو روايت جالب است .روايت اول مربوط به قهرمان ملی ايرانيان آرش است که تقريبا همه ما با آن آشنا هستيم :
((ميان ايران و توران سالها جنگ وستيز بود. در نبرد ميان افراسياب و منوچهر شاه ايران سپاه ايران شکست سختی می خورد. اين واقعه در روز اول تير اتفاق می افتد و در گذشته اين روز برای ايرانيان عزای ملی بود و جالب است بدانيد هنوزم ديدار از خانواده های عزادار در اين روز ميان زرتشتيان رايج است.
سپاه ايران در مازندران به تنگنا می افتد. سر انجام دو سوی نبرد به سازش در آمدند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستيز از ميان بر خيزد پذيرفتندکه از مازندران تيری به جانب خاور پرتاب کنند. هر جا تير فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هيچ يک از دو کشور از آن فراتر نروند. تا در اين گفتگو بودند فرشته زمين اسفنديارمذ پديدار شد و فرمان داد تير و کمان آوردند. آرش در ميان ايرانيان بزرگترين کماندار بود و به نيروی بی مانندش تير را دورتر از همه پرتاب می کرد . فرشته زمين به آرش گفت تا کمان بردارد و تيری به جانب خاور پرتاب کند.آرش دانست که پهنای کشور ايران به نيروی بازو و پرش تير او بسته است و بايد توش و توان خود را در اين راه بگذارد.او خود را آماده کرد برهنه شد و بدن خود را به شاه و سپاهيان نمود و گفت ببينيد من تن درستم و گژی در وجودم نيست؛ ولی می دانم چون تير را از کمان رها کنم همه نيرويم با تير از بدن بيرون خواهد آمد. آن گاه آرش تير و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند بر آمد و به نيروی خداداد تير را رها کردو خود بی جان بر زمين افتاد(درود بر روان پاکش).
هرمز خدای بزرگ به فرشته باد فرمان داد تا تير را نگهبان باشد و از آسيب نگه دارد . تير از بامداد تا نيمروز در آسمان می رفت و از کوه و در و دشت می گذشت تا در کنار رود جيحون بر تنه درخت گردويی که بزرگتر از آن در گيتی نبود ؛نشست .آن جا را مرز ايران و توران جای دادند و هر سال به ياد آن جشن گرفتند .جشن تيرگان در ميان ايرانيان از اين زمان پديدآمد.))
اما روايت دوم که مربوط به فرشته باران يا تيشتر می باشد و نبرد هميشگی ميان نيکی و بدی :((تيشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه بصورت جوانی پانزده ساله در می آيد و در ده روز دوم بصورت گاوی نر و در ده روز سوم بصورت اسب.تيشتر به شكل اسب زيباي سفيد زرين گوشي، با ساز و برگ زرين، به درياي کيهاني فرو رفت. در آنجا با ديو خشکسالی (اپوش) كه به شكل اسب سياهي بود و با گوش و دم سياه خود ظاهري ترسناك داشت، رو به رو شد. اين دو به مدت سه شبانه روز بايکديگر به نبرد بر خواستند و تيشتر در اين نبرد شکست می خورد به نزد خدای بزرگ آمده و از او ياری و مدد می جويد و به خواست و قدرت پروردگار اين بار بر اهريمن خشکسالی پيروز می گردد.و آب ها توانستند بي مانع به مزارع و چراگاه ها جاري شوند.
باد ابرهاي باران زا را كه از درياي کيهاني برمي خاستند به اين سو و آن سو راند، و باران هاي زندگي بخش بر هفت اقليم زمين فرو ريخت و به مناسبت اين پيروزی ايرانيان اين روز را به جشن می پردازند))
توخود حدیث مفّصل بخوان ازاین مجمل: سرنوشت اسب های میدان امام ساری بعد از جمع آوری و جالب اینکه از طرفی بعکس حرکت نامردمی خود صدا و سیمای حکومت اسلامی ایران برای چگونگی حفظ آثار تاریخی به رُم ایتالیا رفته و گزارش تهیه کرده است!
اما در مورد آداب و رسوم اين جشن و دوستانی که می خواهند اين جشن زيبا و نشاط آور را برگزار کنند:
تاريخ شروع جشن ۱۳ تير ماه به تقويم زرتشتی و ۱۰ تير به تقويم خورشيدی است يکی از مراسمهايی که در ميان زرتشتيان رايج است رسم فال و کوزه می باشد.
در شب جشن معمولا خانواده ها ونزديکان دور هم جمع می شوند و هر يک آرزویی کرده و نام خود را روی کاغذ می نويسند و همگی آنرا در يک کوزه می ريزند و در آنرا می گذارند و تمام شب را به شب نشينی و خواندن حافظ و شاهنامه می پردازند و روز جشن يکی از دختران جوان خانواده که هنوز ازدواج نکرده بايد در کوزه را بردارد و يکی از کاغذها را بيرون بياورد و به نام هر کسی که بود آرزوهای آن شخص بر آورده خواهد شد و تمام شعرهای خوانده شده به او تعلق می گيرد .
در روز جشن هم مانند تمام جشن های ديگر با شادی و سرور همراه است و مراسم آبريزان به ياد فرشته تيشتر(باران) و به خاطر گرمای تابستان و آب پاشيدن روی همديگر و خنک شدن از لذّت جالبی بر خوردار می شوند .
در گذشته در آغاز جشن بعد از خوردن شيرينی، بندی به نام تير و باد که از ۷ ريسمان به ۷ رنگ متفاوت بافته شده بود به دست می بستند و ۹ روز بعد در پايان ايام جشن اين بند را باز کرده و به باد می سپردند تا آرزوها و خواسته هايشان را به عنوان پيام رسان به همراه ببرد .جشن تيرگان بر تمامی ايرانيان فرخنده باد و اميدوارم به تمامی دوستان خوش بگذرد هميشه شاد و اهورايی باشيد.
وامّا روایتهای گوناگون سینه به سینه گشتۀ دیگر:
"تشتر ستاره ي رايومند فرهمند را مي ستاييم كه شتابان به سوي فراخكرت بتازد".
در فرهنگ زرتشتی، شادی در حکم یکی از بزرگترین آفریده های داداراورمزد، بخش مهمی از زندگی ما را به خود اختصاص میدهد. جشن تیرگان، شاید شادمانه ترین آیینی باشد که در میان زرتشتیان رواج دارد.
جشن تیرگان یکی از بزرگترین جشن های ایران باستان در ستایش و گرامیداشت تیشتَر يا تِشتَر يا تیر يا شباهنگ (شِعرای یَمانی)، ستارهی باران آور در باورهای مردمی است. تشتر درخشانترین ستارهی آسمان که در نیمهی دوم سال، هم زمان با افزایش بارندگیها، در آسمان سرِ شبی دیده می شود.
دربارهی جشن تیرگان دو بازگفت هست:
نخستين بازگفت که در اوستا، تشتر یشت يا تیر یشت گفته می شود، از آن فرشته باران یا تیشتر است و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است.
تیشتر فرشتهی باران است که در ده روز نخست ماه به چهرهی جوانی پانزده ساله و در ده روز دوم به چهرهی گاوی با شاخهای زرین و در ده روز سوم به چهرهی اسپی سپید و زیبا و زرین گوش در می آید و با ساز و برگ زرین به دریای کیهانی فرو میرود. در آنجا با دیو خشکسالی "اپوش" که به ريخت اسپ سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، نمايي ترسناک دارد، روبهرو میشود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمیخیزند و تیشتر در این نبرد شکست می خورد.
تیشتر به نزد پروردگار آمده و از او یاری میجوید و به خواست خداوند بر اهریمن خشکسالی پیروز میگردد و آب ها میتوانند بدون جلوگيري به كشتزارها و چراگاهها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برميخاستند به این سو و آن سو راند، و باران های زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت. از اين رو براي این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.
بازگفت دوم دربارهی آرش کمانگیر ميتخت (اسطوره) و كهرمان (قهرمان) مردمي ایرانیان است. چنين گويند كه میان ایران و توران سالها جنگ و ستیز بود. در نبردی میان افراسیاب توراني و منوچهر پادشاه ایران، سپاه ایران شکست سختی می خورد. این رویداد در روز نخست تیر روی میدهد و در گذشتهها این روز برای ایرانیان سوگ مردمي بود و چشمگير است بدانید که هنوز هم زرتشتیان در این روز از خانوادههای سوگوار دیدار ميكنند.
سپاه ایران در مازندران به تنگنا میافتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در ميآیند. در گفتگويی براي آشتی شاه ايران پيشنهاد میكند كه براي نشان گزاری مرز به اندازه ی پرتاب يك تير از سوی تيراندازی از سپاهش سازش شود. آنان می پذیرند که از مازندران تیری به سوي خاور [خراسان] پرتاب کنند، هر جا تیر فرود آمد همان جا مرز دو کشور باشد.
در گفتگو بودند كه سپندرمت [ به پارسي پهلوي سپندرمت و به پارسي اوستايي سپنت آرمئيتي] ایزدبانوی زمین پدیدار می شود و به منوچهر شاه ايران می گوید كه فرمان دهد تیر و کماني بياورند و همچنين پرتاب كننده آن را نام می برد. به فرمان شاه آن مرد كه آرش پهلوان نام داشت را آماده میكنند. آرش در میان ایرانیان بزرگترین کماندار بود. پادشاه به آرش میگويد که کمان بردارد و تیری به سوی خاور پرتاب کند. آرش ميداند که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته است پس باید جان خود را در این راه بگذارد!
آرش كمانگير آماده و برهنه میشود و روی به پادشاه، سپاهيان و مردمان میكند و میگويد: پيكر مرا ببينيد كه از هر زخمی پاك است. مي دانم چون تير را از کمان رها کنم همهي نیرویم با تیر از تنم بیرون خواهد آمد و پيكرم پاره پاره خواهد شد.
آنگاه آرش تیر و کمان را برمیدارد و بر بلندای کوه دماوند میرود و به نیروی خدا داد آن چنان زه را میكشد كه تا پايان باز می شود و تیر را رها میكند و خود بيجان بر زمین می افتد و بدنش پاره پاره می شود و می میرد.
هرمز، خداوند بزرگ، به فرشتهی باد "وایو" فرمان میدهد تا تیر را نگهبان باشد و از گزند دور نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان میرود و از کوه و در و دشت میگذرد تا به دورترين جای خراسان در کنار رود آمو (جيحون) بر تنهی درخت گردویی که بزرگتر از آن در گیتی نبود، مینشيند.
آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن مردم جشن تيرگان را برپا كردند و به شادی و پايكوبي پرداختند.
آيين های جشن تيرگان:
کودکان زرتشتی جشن تیروتشتر را به نام جشن آبریزان میشناسند، پس از برگزاری آیین آبزورخوانی، کودکان با شادی و سرور جشن آب پاشی را آغاز میکنند.
آب پاشی:
این آيين در کنار آب ها، همراه با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش رو برگزار میشود و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، به نام آبریزگان یا آب پاشان یا "سر شوران" یاد شده است.
در گذشته تیرگان روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به روز "آرش شیوا تیر" هم بود.
آيين مروا (فال) کوزه:
یکی دیگر از آيين این جشن مانند بسیاری از جشن های ديگر ایرانی مروا (فال) کوزه يا "چکُ دولَه" است.
روز پيش از جشن تیرگان، دوشیزه ای را برميگزینند و کوزه ی سفالی، سبز رنگ و دهان گشادی به او میدهند که "دوله" نام دارد. او این كوزه را از آب پاک پر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانهی آن می اندازد، سپس دوله را نزد کسانی که آرزویی در دل دارند، ميبرد. آنان چيز کوچکی مانند انگشتر، گوشواره، ماهچهي سر (سنجاق سر)، سيكو (سکه) یا مانند آن در آب دوله می اندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد میبرد و در آنجا میگذارد.
در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همهی کسانی که در دوله چيزي انداخته اند و آرزویی داشته اند، گرد هم می آیند و دوشیزه دوله را از زیر درخت به میان همه می آورد. بیشتر در این مروا گیری (فال گيري) بانوان ميانبازند (شركت ميكنند). سپس سال خوردگان با آوايي بلند به پسا (نوبت) چامه هايي (شعرهایی) می خوانند و دختر در پایان هر چامه، دست خود را در درون دوله می برد و یک چیز را بیرون میآورد. بدينسان دارنده آن چيز درمييابد که چامه خوانده شده از آن خواسته و آرزوی او است.
دستبند تیر و باد:
در آغاز جشن پس از خوردن شیرینی، بندی به نام "تیر و باد" که از 7 ریسمان به 7 رنگ گوناگون بافته شده است به دست می بندند و در باد روز از تیرماه [پس از 9 روز] این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشت بام به باد می سپارند تا آرزوها و خواسته هایشان را همچو پیام رسان به همراه ببرد.
این کار با خواندن چکامۀ وچامۀ زیر انجام می شود:
تیر برو باد بیا
اندوه برو شادی بیا
رنج برو روزی بیا
خوشهي مرواری بیا
به کوشش تارنماهای سپندارمزدو همازور وترتیب وگردآوری
بهکام بختیاری- ماهستیم