جنبش آزادگانِ ایران: اوباما هنوز با اونا خواهشمندم لینک راکلیک کرده سپس نوشته ی زیررا بخوانید!
مادرچه خیالیم و فلک درچه خیال؛ نظام اشغالگر در بحران ارز چند روزه ی اخیر دگرباره فریب خود را بکار برد وبرای کسب مقداری تامین بودجه ی کشوری و تداوم موقّت بقای خودش جیب ملّت را خالیتر نمودوسپس به یک نرخی کردن آن با کمی افزایش پیشین تک نرخی؛ تثبیتی مزوّرانه نمود . همچنانکه در روزهای آینده فریبی دیگررا بکار می برد و کلید در باغ سبزی را نشان خواهد داد که صفوف انتصابات مجلس دراسفندماه ۲۵۷۰ را برای مشروعیت بخشیدنش در چشم جهانیان به کار خواهد برد.
ارطرفی ابرقدرتها هم بیکار ننشسته و اوباما درسخنرانی اخیرش هم نظام اشغالگر و هم مردم ایران را بر سر دوراهی گزینش های گونه گون قرار داده است تاازاین آب گل آلودماهی بگیرد. جالب اینکه احمدینژاد با تمام جهالتش در سخنرانی اخیرش در کرمان درست گفت که هدف اروپا وآمریکا ملتند نه دولت. (استالین هم با همه ی ستمش در سراسر عمر یک حرف راست زد که برای اداره ی روسیه به من پس از مردن ومًرگم اعتماد کنید؛ درهنگام پرسش شهروندان روسی برای تضمین آینده ی روسیه و گزینش کاذبی دیگر!). حال آنکه احمدینژادها هم مرده هایی متحرّک و بی لیاقت٬مزوّر و فریبکارند . نتیجه اینکه فشار برمردم یعنی شوراندنشان علیه نظام و سرنگونی آن برای نظامی جدیدو مورد نظر شرکتهای چند ملّیتی و قدرتمندان جهان٬ لقمه ی جدیدی که برای آنها چربتر و نرمترباشد! نهایتاْ اینکه من ایرانیِ نوعی؛ از ۱۵۰۰ سال پیش در زمان شاپور دوم ساسانی که دین و مذهب و فرمانهای ماوراءالطبیعه را درقوانین سیاست کشورداری دخیل نمودم و بوسیله ی گرگهای درونیم به مثابه وهمانند بیشتر نظامهای ۱۵۰۰ ساله ی اخیر؛ حکومتهای دیکتاتوری را به ایران عرضه کرده ام. تا هنگامیکه فرامین آسمانی ودین را از سیاست قوانین زمینی جداننمایم و همانند اروپا وآمریکا تا حدودی دست وپای اعتقاداتم را به فضای داخل خانه نکشانم؛ آش همان است وکاسه همان که رفتارم کم و بیش با بینشی دینی و فرامین ساختگی ذهنم (فرامین آسمانی) توآم است!
فرهنگ مترقی و دموکراسی از آن هنگام ریشه دوانده وآغاز می گردد که خِرَد را پیشه سازم و دست وبال اعتقادات ماوراء الطبیعی را از سیاست کشورداری دور نموده تا حدودی همانند اروپا و آمریکا آنرا امری شخصی تلقی نمایم وتا بتوانم خاکش نمایم؛ وگرنه منِ ایرانی٬ همواره احمدی نژادها٬ جمهوری اسلامی ها و گرگهای درونی دیگر را در ذاتم نهادینه شده از قرنها پیش دارا میباشم. مشکل٬ نظامهای ایران و اوباماها نیستند. مشکل؛ منم که بالفرض نگاهم ازدیروزتا امروز معطوف به مواردی مانند صفوف سکّه و ارزمیباشد؛ بدون اینکه فکر کنم که فریبی در کار است که مدتّ مدیدیست که منِ ایرانی اینگونه ام و از آزادیخواه؛ دیکتاتور می سازم! توخودحدیث مفصّل بخوان از این مجمل !پاینده ایران
مادرچه خیالیم و فلک درچه خیال؛ نظام اشغالگر در بحران ارز چند روزه ی اخیر دگرباره فریب خود را بکار برد وبرای کسب مقداری تامین بودجه ی کشوری و تداوم موقّت بقای خودش جیب ملّت را خالیتر نمودوسپس به یک نرخی کردن آن با کمی افزایش پیشین تک نرخی؛ تثبیتی مزوّرانه نمود . همچنانکه در روزهای آینده فریبی دیگررا بکار می برد و کلید در باغ سبزی را نشان خواهد داد که صفوف انتصابات مجلس دراسفندماه ۲۵۷۰ را برای مشروعیت بخشیدنش در چشم جهانیان به کار خواهد برد.
ارطرفی ابرقدرتها هم بیکار ننشسته و اوباما درسخنرانی اخیرش هم نظام اشغالگر و هم مردم ایران را بر سر دوراهی گزینش های گونه گون قرار داده است تاازاین آب گل آلودماهی بگیرد. جالب اینکه احمدینژاد با تمام جهالتش در سخنرانی اخیرش در کرمان درست گفت که هدف اروپا وآمریکا ملتند نه دولت. (استالین هم با همه ی ستمش در سراسر عمر یک حرف راست زد که برای اداره ی روسیه به من پس از مردن ومًرگم اعتماد کنید؛ درهنگام پرسش شهروندان روسی برای تضمین آینده ی روسیه و گزینش کاذبی دیگر!). حال آنکه احمدینژادها هم مرده هایی متحرّک و بی لیاقت٬مزوّر و فریبکارند . نتیجه اینکه فشار برمردم یعنی شوراندنشان علیه نظام و سرنگونی آن برای نظامی جدیدو مورد نظر شرکتهای چند ملّیتی و قدرتمندان جهان٬ لقمه ی جدیدی که برای آنها چربتر و نرمترباشد! نهایتاْ اینکه من ایرانیِ نوعی؛ از ۱۵۰۰ سال پیش در زمان شاپور دوم ساسانی که دین و مذهب و فرمانهای ماوراءالطبیعه را درقوانین سیاست کشورداری دخیل نمودم و بوسیله ی گرگهای درونیم به مثابه وهمانند بیشتر نظامهای ۱۵۰۰ ساله ی اخیر؛ حکومتهای دیکتاتوری را به ایران عرضه کرده ام. تا هنگامیکه فرامین آسمانی ودین را از سیاست قوانین زمینی جداننمایم و همانند اروپا وآمریکا تا حدودی دست وپای اعتقاداتم را به فضای داخل خانه نکشانم؛ آش همان است وکاسه همان که رفتارم کم و بیش با بینشی دینی و فرامین ساختگی ذهنم (فرامین آسمانی) توآم است!
فرهنگ مترقی و دموکراسی از آن هنگام ریشه دوانده وآغاز می گردد که خِرَد را پیشه سازم و دست وبال اعتقادات ماوراء الطبیعی را از سیاست کشورداری دور نموده تا حدودی همانند اروپا و آمریکا آنرا امری شخصی تلقی نمایم وتا بتوانم خاکش نمایم؛ وگرنه منِ ایرانی٬ همواره احمدی نژادها٬ جمهوری اسلامی ها و گرگهای درونی دیگر را در ذاتم نهادینه شده از قرنها پیش دارا میباشم. مشکل٬ نظامهای ایران و اوباماها نیستند. مشکل؛ منم که بالفرض نگاهم ازدیروزتا امروز معطوف به مواردی مانند صفوف سکّه و ارزمیباشد؛ بدون اینکه فکر کنم که فریبی در کار است که مدتّ مدیدیست که منِ ایرانی اینگونه ام و از آزادیخواه؛ دیکتاتور می سازم! توخودحدیث مفصّل بخوان از این مجمل !پاینده ایران